علائمی از سال، روز و مکان ظهور
پنج شنبه 28 فروردین 1393 10:54 AM
سال ظهور
امام صادق علیه السلام بنا به روایت شیخ مفید، فرموده است: قائم (علیه السلام) خروج نمی کند مگر در سالهای فرد: سال اول، یا سوم، یا پنجم، یاهفتم، یا نهم.
و از امام محمد باقر علیه السلام روایت است: قائم علیه السلام در سالهای فرد قیام می کند: نه، یک، سه، پنج.
شیخ مفید نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: ندائی به اسم قائم در شب بیست و سوم (یعنی در ماه رمضان آن طور که در روایات دیگر آمده) خواهد بود. او در روز عاشورا قیام می کند. و آن روزی است که حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد. گوئی او را می بینم که در دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل از سمت راست او ندا در می دهد: بیعت برای خداست. با این ندا شیعیان او از اکناف عالم در حالی که زمین در زیر پاهایشان در نور دیده می شود، به سوی وی می شتابند و با او بیعت می کنند. خداوند به واسطه او زمین را مالامال از عدل می سازد همانگونه که ازجور و ظلم پر شده باشد.
در کتاب خصال از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: قائم ما اهل بیت در روز جمعه ظهور می نماید.
در روایت دیگر هنگام ظهور، روز شنبه گفته شده. امکان دارد بین این دو را چنین جمع کرد که ظهور حضرتش ابتدا در روز جمعه باشد و بیعت شیعیان با او بین رکن و مقام در روز شنبه واقع گردد. کما اینکه امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: گوئی قائم (علیه السلام) را می بینم در روز عاشورا، روز شنبه که بین رکن و مقام ایستاده است و جبرئیل در برابرش ندا سر می دهد: بیعت از آن خداست.
مهذب ابن فهد و دیگران به اسانید خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند: روز نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت و والیان امر در آن ظهور می کنند. خداوند او را بر دجال پیروز می سازد و وی را در کناسه کوفه به دار می کشد.
مکان ظهور در علامات ظهور بیان شد که سفیانی از بیابان یابس به سوی فلسطین هجوم می آورد و دمشق، فلسطین، اردن، حمص، حلب و قنسرین را فتح می سازد. در مقابل او، اصهب و ابقع در شام به قصد دست یابی به حکومت با وی به پیکار می پردازند، اما با شکست مواجه شده و کشته می گردند.
سپس سفیانی همتی ندارد جز تسلط بر آل محمد (علیهم السلام) و شیعیانشان. برای نیل به این مقصود، دو سپاه یکی به مدینه و دیگری به عراق گسیل می دارد. سپاهی که عازم مدینه شده، خود را که به آنجا می رساند، سه روزه آنجا را غارت می کند.
مهدی علیه السلام که در مدینه است، به سوی مکه رهسپار می شود. فرمانده لشکر سفیانی، گروهی به دنبال ایشان می فرستد که در بیداء به زمین فرو می روند. اما سپاهی که متوجه عراق گشته، در کوفه فرود می آید و شیعیان آل محمد را یا از دم تیغ می گذارند، یا به دار می آویزد و یا اسیر می سازد. آنها سپس از کوفه عازم شام می شوند.
اما سپاه حق جویان از کوفه به سوی آنان شتافته و همگیشان را به خاک و خون می کشند و اسیران و غنائم را از ایشان باز پس می ستانند. اما مهدی علیه السلام بعد از آنکه به مکه رسید، اصحابش گرد وی را می گیرند. آنان سیصد و سیزده تن به شمار رزم آوران بدر هستند. چون این تعداد نزد او جمع می شوند، امرش را آشکار می سازد و آنان را در ذی طوی در انتظار خود باقی می گذارد. سپس مردی از اصحاب خود را به سوی اهل مکه می فرستد و ایشان را به یاری خویش فرا می خواند. اما آنها اورا بین رکن و مقام به قتل می رسانند. او همان نفس زکیه است. این خبر به مهدی علیه السلام می رسد. پس با اصحاب خود از طریق عقبه ذی طول به سوی مکه ره می سپرد.
تا به مسجد الحرام می رسد و آنجا در جنب مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می گزارد. سپس پشت خود را به حجر الاسود تکیه داده و برای مردم چنان خطبهای می خواند که هیچ کس نظیرش را نشنیده باشد. روایت شده که اولین سخن او این آیه است: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین ؛ باقی مانده (حجج الهی) برای شما بهتر است اگر باور دارید. سپس می گوید: انا بقیه الله فی ارضه: من باقی مانده خدا در زمین اش میباشم.
روایت دیگر بیانگر آن است که او بین رکن و مقام به نماز می ایستد، و بعد از آن باز می گردد، و همراه او وزیرش می باشد. او پشت به خانه کعبه می دهد و چنین ندای یاری خواهی بلند می سازد
ای مردم، ما و هر که ما را اجابت کند یا هر مسلمانی از خدا بر کسانی که بر ما ستم کنند یاری می طلبیم. ما خاندان پیامبرتان محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. ما شایسته ترین خلق به خدا و محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. هر که درباره آدم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به آدم هستم. هر که درباره نوح با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به نوح هستم. هر که در باره ابراهیم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم. هر که در باره محمد (صلی الله علیه و آله) با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به محمد هستم. هر که درباره پیامبران با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به پیامبران هستم.
آیا این سخن خدای متعال نیست که در کتاب محکم خود می فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. اینان خاندانی می باشند که برخی از (نسل) برخی دیگرند، و خداوند شنوای داناست هان هر که از کتاب خدا، از من دلیل می خواهد، من سزاوارترین خلق به کتاب خدا هستم. هان، هر کس در سنت رسول خدا با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم.
بعد از این سخنان، اصحابش که سیصد و سیزده نفرند، بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. چون سپاه او تکمیل شده و به ده هزار نفر برسد، از مکه قیام جهانی خود را آغاز می کند. روایت شده که چون قیام نماید، هیچ معبودی غیر خداوند عزوجل باقی نمی ماند مگر آنکه آتشی بر آن فرود می آید و آن را می سوزاند. و آن قیام نخواهد بود مگر بعد از غیبتی طولانی، تا خداوند بداند چه کسی در غیبت او را اطاعت می کند و به وی ایمان میآورد.