بچه هام بیایید کنارم وقت رفتنم رسیده
زهر تیغ ابن ملجم امون من رو بریده
صدای مادرتون رو می شنوم این دم آخر
هی میگه با حال خسته بیا پیش زهرا زودتر
خیلی سخته برا بابا بره از پیش شماها
نمی دونم با چه رویی روبرو بشم با زهرا
من هنوز شرمنده ام از پلک های به خون نشسته
من خجالت می کشم از دست و بازوی شکسته
دستا باباتون رو امشب دستای عمل گرفته
زهرا رو دارم می بینم محسن رو بغل گرفته
میاد استقبالم اما دست روی پهلو گرفته
نمی دونم چراباز هم زهرا از من رو گرفته ؟
میکشه دست روی فرقم با همون شکسته بازوش
شبیه سرم هنوزم خون میاد از زخم پهلوش
حسن ای آروم جونم بعد مرگ جون بابا
سر بزن به مستمندان جون تو جون یتیما
یا اباالفضل ای عزیزم پسرم ای بچه شیرم
دستت رو بزار تو دستم می خوام از تو قول بگیرم
قول بده همیشه باشی با وفا به عهد و دینم
من بزرگت کردم عباس تا بشی یار حسینم
دستای حسین رو امشب توی دست تو میزارم
کربلا میان غم ها به تو اونو می سپارم
دوست دارم که انتقام خون محسنو بگیری
نکنه تو زنده باشی زینبم بره اسیری
زینب ای دختر خوبم ای همیشه غمگسارم
این شب آخریه من خیلی حرف ها با تو دارم
دخترم خلاصه میگم یه روزی با دست بسته
تو همین کوفه رو نیزه می بینی سری شکسته