پاسخ به:مجموعه اشعار اجرا شده توسط حاج عبدالرضا هلالي
سه شنبه 9 اردیبهشت 1393 10:37 AM
یه عمره گریه می کنم آقا تو روضه های تو
بالاخره منم میشه فدای کربلای تو
بالاخره منم میام تو اون ضریح باصفا
به سینه و سر میزنم بین دو گنبد طلا
این روزا توی شهر ما نمونده رنگی از خدا
آقا دلم گرفته چون خالیه جای شهدا
یعنی میشه باز دوباره با مردای بی ادعا
بریم اونجایی که میگن کرب و بلای جبهه ها
چند وقتیه دارم برات خودمو لایق می کنم
اما تو این شهر گناه دیگه دارم دق می کنم
تا می بینند حسینی ها یه گوشه هیئت می زنند
یزیدهای زمونه مون طعنه و تهمت می زنند
وسط مجلس گناه کار خوبه این زمونه است !
تا که میری تو هیئتا میگن ولش کن دیوونه است !
حتی میگیره قلبم از دیدن شادی عیان
جشن هایی که به پا میشه به اسم صاحب الزمان
همه چیزا عوض شده جای گریه می خندیدند
نیمه شعبان شده بود تو کوچه ها می رقصیدند !
آخه بگو جشنی که توش آقا نیاد چه جشنیه ؟
آخه بگو جشنی که توش گناه بیاد چه جشنیه ؟
یا صاحب الزمان علیه السلام