پاسخ به:مجموعه اشعار اجرا شده توسط حاج عبدالرضا هلالي
سه شنبه 9 اردیبهشت 1393 10:32 AM
وقتی به قتلگاه بدنت ناپدید شد
بابا نگاه عمه کمی ناامید شد
با دست باد روسری ام رفت و بعد از آن
مویم اسیر پنجه دستی پلید شد
بابا ز مشت شان دهنم درد می کند
تا سرفه می کنم بدنم درد می کند
از کوچه های سینه من هر که بگذرد
در خانه های غصه آن سینه می دهد
بابا ببین خرابه نشینم حزین شدم
بابا ببین جسارت این قوم بی خرد
هر شب سوال می کنم از عمه با شگفت
انگشت لاغرت ز چه در خواب می پرد
گوید هنوز شُکه ی آنم که ساربان
انگشتری به همره انگشت می برد
آن روز بد که هر که ز چشمش عبور کرد
هرنیزه ای به گونه ای عرض حضور کرد
سینه زنی سنگین اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در شب 3 محرم 1387
یا صاحب الزمان علیه السلام