حیدر بابا ای شهریار خسته
حیدر بابا کوثر به خون نشسته
از کرده ی این قوم بی صداقت
حیدر بابا هجر از تو برده طاقت
حیدر بابا دنیا چه کج مداره
خون می چکد از چشم گوشواره
دست خدا که دیده بسته باشه
کی دیده گل پلهو شکسته باشه
حیدر بابا گل پیرهن زهرا که ناله می زد
گلچین مگر بر جسم لاله می زد
حیدر بابا ای اعتبار کوثر
جاری شده خون از تن کبوتر