پاسخ به:یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(ره)
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 11:48 AM
تبرک و دعا
وبالاخره نمونه دیگر از درخواستهای مومنان این بود که تقریباً به طور روزانه، مقداری قند، نبات، پارچه، سکه، اسکناس وامثال آنها را به منظور تبرک به دست مبارک حضرت امام(ره) و احیاناً خواندن دعا به آنها، برای شفای بیماران، رفع گرفتاریها وبرکت ، به دفتر میآوردند. ما بدون استثنا به محضرشان میبردیم ومعظم له با صفایی خاص آنها را با دست مبارکشان تبرک، و چناچه درخواست دعا هم داشتند، دعا میکردند.
در این رابطه، به مشیت و لطف الهی و خلوص بنده وارسته اش و اعتقادپاک مراجعهکنندگان، قضایای شگفتانگیز و معجزهآسایی رخ داد که ای کاش همه این موارد با ذکر خصوصیات ثبت شده بود. از مواردی که در این زمینه به خاطرم مانده است، یک نمونه را ذکر میکنم:
آنگاه که بیعقیدهها معتقد میشوند!
یک روز «آقای خلیلی» که از افراد متدین و شاغل در هلال احمر است، مضطربانه تلفن کرد که یکی از برادران بسیار خوب به نام «آقای اکبری» که در جبهه مجروح و ترکش به مغزش اصابت کرده، حالش بسیار وخیم است، پزشکان به او جواب رد دادهاند و از بهبود او مأیوسند. تنها امید، به خدا و دعای امام(ره) است. به این ترتیب، از حقیر مصرانه خواست که چند حبه قند خدمت امام(ره) ببرم تا با دست امام(ره)، تبرک و به آن دعا بخوانند و برای بهبود مجروح دعا کنند. مقداری قند خدمت حضرت امام(ره) بردم و مطلب را به عرض رساندم. حضرت امام(ره) قندها را تبرک و به آن دعا خواندند و سپس برای سلامتی او دعا کردند. وقتی که به دفتر برگشتم، آقای خلیلی خود را به دفتر رسانده بود. قندها را گرفت و با عجله برگشت.
چند روز بعد، تلفن زد و ذوقزده و گریان، تشکر کرد و مژده داد که دوستش از خطر گذشته و پزشکان از بهبود او مبهوت شدهاند. چند ماه بعد دوباره تلفن زد و ضمن تشکر مجدد، برای مجروح شفا یافته درخواست کارت برای تشرف به دست بوسی امام(ره) کرد که با نشاط و سلامت تشرف یافت و ...
ایشان برایم نقل کرد که فلان پزشک متخصص معروف که در جریان معالجه من بود و به طور قطع از بهبودم اظهار یأس کرده بود، بعد از ماجرا با صراحت به من گفت: «ما دکترها به معجزه اعتقاد نداریم، ولی وقتی، مثل شما را میبینم که بعد از آن وضعیت، ناگهان همه چیز عوض میشود و بعد از چند روز، روی پای خود راه میروید، ناچار میشویم که به معجزه اعتقاد پیدا کنیم!»