پاسخ به:یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(ره)
دوشنبه 25 فروردین 1393 10:26 AM
کاپیتولاسیون و تبعید امام(ره)
حضرت امام(ره) در تاریخ هجدهم شهریورماه نیز سخنرانی مهمی درمسجد اعظم ایراد فرمودند و بالاخره در چهارم آبان ماه که مصادف با بیستم جمادی الثانی 1384- سالروز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) – بود، سخنرانی تاریخی و سرنوشت سازشان را رد مخالفت با کاپیتولاسیون در منزلشان ایراد فرمودند. در آن روز جمعیت عظمی سرتاسر کوچههای محله یخچال قاضی را فراگرفته بود، و تا شعاع وسیعی درکوچهها بلندگو نصب شده بود. حقیر که از ساعتها پیش از شروع سخنرانی خود را به داخل منزل امام رسانده بودم، در فاصله تقریباًٌ دو متری از پنجرهای که حضرت امام(ره) در آنجا نشسته بودند، جا گرفتم.
لحظات پرهیجان و شور انگیزی بود. سخنانشان را بعد از استرجاع این گونه شروع کردند:
من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من درفشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شیندهام خوابم کم شده. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند. عزا کردند. عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند و ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و ...
این سخنان جانسوز که از عمق جان پرسوز امام(ره) بر میخاست، هر کلمهاش چنان شرری بر دل مردم افکند و آنچنان جمعیت را ملتهب کرد که صدای ضجه و گریه شدید آنان تا گوش فلک می رسید .شور و هیجان و گریه بی امان در آن روز جاودانه و فراموش ناشدنی به مراتب از آنچه در سخنرانی مسجد اعظم و ذکر مصیبت شهدای پانزدهم خرداد دیدم بیشتر بود و وصف ناپذیرتر.
حضرت امام(ره) در این سخنرانی مفهوم کاپیتولاسیون رابه بهترین وجه اینگونه تبیین کردند:
ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند ... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند و چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد... هیچ کس حق تعرض ندارد
امام(ره) در ادامه از اعماق جان فریاد زد:
آقا من اعلام خطر میکنم .ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیون ایراان! من اعلام خطر میکنم ... ای علمای ایران ! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم ... ای نجف! ای مشهد! ای شیراز! من اعلام خطر میکنم...
آن آقایانی که میگویند باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم. ما را بفروشند وخفه بشویم. قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم. والله گناهکار است کسی که داد نزند. والله مرتکب گناه کبیره است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام! به داد اسلام برسید.... ای شاه! به داد خودت برس... آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.
گفتنی است هنگامی که رژیم از تصمیم امام(ره) برای این سخنرانی آگاه شد، پیکی رابرای ملاقات با امام(ره) گسیل داشت و با امتناع امام(ره) از پذیرش او، از طریق حاج آقا مصطفی ابلاغ کرد که امام(ره) حتی اگر به شخص اول مملکت حمله کند چندان مهم نیست، ولی به هیچ وجه نباید به آمریکا تعرض کند که بسیار خطرناک است.
اما امام(ره) ضمن آنکه به این جمله : " آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر" سیاست پایدار "نه شرقی نه غربی" را نهضت اسلامی فریاد کرد، در ادامه با حساسیت بیشتر روی آمریکا تمرکز کردند و فرمودند:
اما امروز سرو کار ما با این خبیثهاست ، با آمریکاست.
رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین آدم دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افارد بشر است پیش ما
آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکا است تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است اسرائیل هم از آ»ریکاست این وکلا هم از آمریکا هستند اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابل داد بزنند؟
از دیگر نکات مهم این سخرانی امام این بود که ضمن سرزنش شدید نمایندگان مجلس بهخاطر تصویب این قانون ذلت بار فرمودند:
آنهایی که رای دادند خیانت کردند به این مملکت اینها وکیل نیستند دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من غزلشان میکردم.
امام(ره) نه از جایگاه مرجع تقلید و در مقام فتوای شرعی بلکه از موضع ولایت شرعی است که میتواند وکیل را بر فرض وکیل بودن عزل کند و این جلوه ای از دیدگاه امام(ره) در مورد ولایت فقیه است که سال ها قبل از انکه در نجف اشرف بحث ولایت فقیه را مطرح کنند عملا آن را ابراز کردند.
حضرت امام(ره) پیام مکتوبشان را در همان روز با آیه: لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا (نسا 141) آغاز کردند و با استنادی قوی به قرآن مساله کاپیتولاسیون را با قاطعیت مردود دانستند و به این ترتیب عملا روشن ترین درس قرآنی را باری اثبات پیوند عمیق دین و سیاست به جامعه آموختند.
در صبحدم سیزدهم آبان نه روز بعد از آن سخنرانی بود که قم را در سلطه حکومت نظامی و کماندوها یافتیم و خیلی زود در حالی که در مدرسه خان مرحوم حاج آقا مصطفی بودیم که پس از حدود دو ماه به صورت ظاهر آزاد اما بعد از چند روز بار دیگر دستگیر و نزد امام(ره) در ترکیه تبعید شدند.