پاسخ به:مجموعه اشعار اجرا شده توسط استاد حاج منصور ارضی
سه شنبه 26 فروردین 1393 10:34 AM
صحبت آن بود كه بار غم جانان بكشيم
قسمت اين شد كه عمرى غم هجران بكشيم
حسرت چشم تماشا به سحر بايد برد
شايد از ديده ى شب چشمه ى باران بكشيم
دل طوفانى اگر خضر ره ما بشود
مى توان ناز رخ يار به هرآن بكشيم
خيمه نزديك تر از اين نشود با دل ما
تا به كى دور ز او، سر به گريبان بكشيم
مهزيار است مگر يك شبه مهمان حبيب
گفت دلدار كه ما منّت مهمان بكشيم
مصلحت بهتر ازين نيست كه تامحضر دوست
بار عشقش به وفا همچو شهيدان بكشيم
جا نمانيم كه جاى دل ما اينجا نيست
بال و پر تا حرم حضرت سلطان بكشيم
يا به ما تذكره ى كرب و بلا را بدهيد
يا كه بار دل خود را به خراسان بكشيم
كربلا كعبه ى عشق است و دلم در اِحرام
دست بايد ز غم علقمه از جان بكشيم
ما رو تبعيد نماييد به بين الحرمين
از حرم تا تَه گودال حسين جان بكشيم
یا صاحب الزمان علیه السلام