روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
چهارشنبه 20 فروردین 1393 9:42 AM
ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
زهر منصور زد شرر به دلت
آب شد پیکرت ز زهر جفا
خون شد از داغ تو دل شیعه
عالم از ماتم تو غرق عزا
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش ...
هر جا می رفت همراه خودش می برد
از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟
گفت: آرپی جی زن بوده
توی عملیات اونقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه
باید براش بنویسی تا بفهمه
كميل نوشت:
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند!
شرمنده ی ایثارتم شديم جوانمرد
و حال ما مختاریم! که از ولایت حمایت کنیم یا نه!
و حال ما مختاریم! تا زمانی که صلح و صفا است از ولایت دم بزنیم و گاه فتنه و بلا، تقیه کنیم!
و حال ما مختاریم! چرا که زین پس دنیا به کام نخواهد بود و اوضاع بر کسانی که از ولایت دم می زنند
و شیعه مولا هستند سخت تر خواهد شد.
و حال ما مختاریم! علوی باشیم، حسینی باشیم، مهدوی باشیم یا در کنار حرملهها بایستیم!
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غمهای روزگاران
تو روح سبز گلزار گل شاداب بی خار
مرا از پا فکنده شکستنهای بسیار
تو یاس نو دمیده من گلبرگ تکیده
روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده
ترا نادیدن ما غم نباشد کـه در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی ، ولیکن چون تو در عالم نباشد
روزی تو خواهی آمد از کوی مهربانی
اما زمن نبینی دیگر به جا نشانی