0

دوره آموزشی طنزآرایی(کاریکاتور)

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:دوره آموزشی طنزآرایی(کاریکاتور)
پنج شنبه 6 فروردین 1394  10:29 AM

عوامل ایجاد طنز

خب. دیگر تقریبا رسیده ایم به ضربه اصلی. یعنی می رسیم به این که بعد از به جا آوردن همه چیزهایی که تا حالا ازشان حرف زدیم، حالا چه جوری بنویسیم که بانمک تر به نظر بیاید.
در یک دسته بندی کلی، این اتفاق در سه شاخه می افتد: ساختار(به طور خلاصه یعنی نحوه چینش جملات و بخشهای مختلف نوشته شما)، زبان(به طور عام یعنی کلماتی که انتخاب می کنید و نحوه جمله بندی) و موقعیت(یعنی شرایطی که دارید آن را توصیف می کنید). هر کدام اینها می تواند به گونه ای باشد که نوشته شما را خنده دار کند. اما اگر از من می شنوید، برای مخاطب وطنی تا می توانید «زبان» را جدی بگیرید. جدی که… یعنی با آن شوخی کنید! ممکن است روزگاری سلیقه ما ایرانی ها چیز دیگری شود یا همین حالا هم سلیقه هایی باشند که طنز در دو جنبه دیگر، به آنها لذت بیشتری بدهد. اما به نظر می آید بیشتر ما، طالب شوخی های کلامی هستیم. به خاطر همین هم هست که تئاتر سیاه بازی یا همان تخته حوضی – که هنوز هم نوع خوبش خواهان زیاد دارد- شده است یکی از گونه های نمایشهای سنتی ما. این نمایش «سیاه بازی» اساسا بر نمک زبان شخصیت سیاه نمایش می گردد.

حالا سعی می کنم بگویم که چه اتفاقی در شاخه هایی که نام بردم می افتد، که شوخی را نمک دار می کند.

غافلگیری

الف- ترتیب:

پدر من هیچوقت خوب جوک تعریف نمی کند. چون معمولا طوری ماجرای جوک را تعریف می کند که از اواسط ماجرا می شود حدس زد آخرش چه اتفاقی می افتد. حتما شما هم دوستانی دارید که اینطوری جوک بگویند. خب، یکی از رموز کار به همین سادگی است. شما باید اصل شوخی را بگذارید برای آخر جوک، یا آخر جمله یا آخر هر بسته شوخ طبعانه دیگر. یکی از مولفه هایی که در هایکوها وجود دارد همین است: غافلگیری. منتها خیلی وقتها، هایکو، نگاهی شاعرانه به جهان است. اما در طنز، به کارگرفتن همین «غافلگیری» شما را در بیان نگاه طنز آمیزتان به جهان کمک می کند.
ب- ایجاز:

تا می توانید کوتاه بنویسید. هرچقدر که می شود از حشو و زوائد کم کنید. حتی اگر می توانید دو کلمه را در یک کلمه خلاصه کنید، ازاین کار غافل نشوید. این کار ضربه نهایی را موثر تر می کند. یک جور تسهیل کننده و تشدید کننده «غافلگیری» است. حالا متن زیر را بخوانید که یکی از طنزنویسان در ستون طنز روزانه اش در روزنامه ای نوشته بود:

«روزنامه نگاران در همه جای دنیا این فرمول را پذیرفته اند که «خبر یعنی انسان وآنجا که انسان مطرح نباشد، خبر نیست». لازم است این روزنامه نگاران بدانند که تئوری «خبر یعنی انسان» دیگر قدیمی شده و جای آن را دکترین تازه «خبر یعنی سیمان» گرفته است.
شاهد: خبر روزنامه کیهان با تیتر «کامیون با ۲۲تن سیمان در روخانه افتاد» چرا که وقتی خبر را می خواندی معلوم می شد که رانند ه و کمک راننده هر دو کشته شده اند، اما مرگشان نتوانسته است عامل خبری باشد.»

این یک ورژن دیگر از همان مطلب بالاست:
« یک تئوری هست که می گوید: خبر یعنی انسان؛ آنجا که انسان مطرح نباشد، خبر نیست. حالا روزنامه ما برای خبرش تیتر زده: «کامیونی با ۲۲ تن سیمان در رودخانه افتاد» تئوری ما را که دارید: «خبر یعنی سیمان». راننده و کمک راننده را هم که کشته شدند بی خیال!»
ورژن اول حدود ۸۸ کلمه است و ورژن دوم حدود ۵۱ کلمه. ضمن این که در ورژن دوم سعی کرده ام یک چیزهایی را به آخر متن منتقل کنم. می پسندید؟

ج- بی ربطی:

بی ربط نوشتن با پرت و پلا نوشتن فرق می کند. کنار هم گذاشتن چیزهایی که ارتباطی به هم ندارند و استنتاج از میان آنها به نوشته شما نمک بیشتری می دهد. اصولا یکی از تفاوتهای طنز با استدلال منطقی در همین است. وگرنه نوشته شما شبیه بیانیه، انشا یا یک متن معمولی می شود.
این بخشی از نوشته های ستون طنز «هواشناس» در هفته نامه ای است:
«اینشتین عمرش را گذاشت و به تئوری نسبیت رسید. گفت: «زمان نسبی است». من – با این صغر سن- تقریبا در تمام شئون زندگی به نسبیت رسیده ام. می گویم: «تقریبا همه چیز نسبی است».(قربونت! اون نوبل منو وردار بیار)»

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها