پاسخ به:كارگاه شاعران راسخون
شنبه 9 فروردین 1393 12:52 AM
سلام ای اشنای دیرین
بیا و دل حزینم رو ببین
می دونم که تو برام یه مرهمی
تو شبای بی کسی تو فقط تو یادمی
.
.
.
ولی .... ولی اون دیگه بی وفا شده
دستش با دست غریبه اشنا شده
اشک توی چشمام مثل سیل جاری شده
گل های امیدم دیگه پژمرده شده
قدر لحظات رو باید دانست