پاسخ به:تاریخ هنر
یک شنبه 3 فروردین 1393 4:32 PM
جیمز تورل، هنرمند نور
جیمز تورل متولد 1943 در شهر پاسادانا واقع در ایالت کالیفرنیا است. در این نوشتار می توانید با این هنرمند نابغه و آثار فوق العاده اش بیشتر آشنا شوید.
جیمز تورل، هنرمند نور
اولین کارهای تجربی نور خود را در استودیوی سانتامونیکا در سال 1966 شروع کرد. او این کار را با پوشاندن پنجرهها شروع کرد، به نحوی که نور از نواحی و روزنههای خاصی به داخل میآمد. در همان سال او اولین کار جدی خود را در موزهی هنر لوسآنجلس با همکاری یک فیزیکدان و یک هنرمند محیطی دیگر اجرا کرد که با استقبال زیادی هم روبهرو شد. جیمز تورل کارهای فراوان و خلاقانهای در کارنامهی خود دارد. اما همچنان با اثر معروف خود «آتشفشان رادن - Roden Crater» در دنیا شناخته شده است.
یکی از مهمترین و بزرگترین پروژههای هنری در جهان پروژهی هنری آتشفشان رادن - Roden Crater، آتشفشانی خاموش در آریزونا است. جیمز تورل هنرمند مکزیکی با صرف هزینههای زیاد که توسط اسپانسرهایش، موزهی گوگنهایم و موسسهی هنری «دایا» تامین شده بود، سعی کرد بلندیهای یک تپه(که یک آتشفشان خاموش بود) در میان کویر آریزونا را طوری تغییر شکل بدهد که شبیه یک تکه از کره ماه بشود. مدل و الگو هم برگرفته از تصاویری بود که از کره ماه گرفته شده است.
گویی اگر کسی در ماه باشد از دور یک تکه از سرزمین خودش را بر روی زمین میبیند. این بیشتر شبیه به یک دیالوگ همیشگی میان ساکنین ماه و زمین است.
هنرمند در این اثر تلاش کرده که بین واقعیت ماه و خیال و رویای آن روی زمین ارتباطی به وجود آورد و با اطمینان میتوان گفت که کاملا موفق هم بوده است.
جیمز تورل، هنرمند نور
این پروژه یکی از گرانترین پروژههای تاریخ هنر است؛ نه تنها به خاطر عملیات مکانیکی سنگینی که به این تپه شکل داده بلکه به خاطر تاسیسات پیچیده و علمی دقیقی که زیر تپه تعبیه شده است. زیر تپه تاسیساتی برای رصد کردن کهکشان با چشم طبیعی تعبیه شده است، نه جایی شبیه رصدخانههای دقیق علمی برای دانشمندان بلکه فضایی علمی آموزشی برای افراد معمولی که از طریق آن با حرکت کهکشانها و ستارگان آشنا شوند. این اثر از لحاظ ساختوساز صنعتیاش و تاکیدی که بر ماهیت ماده دارد یک اثر مینیمالیستی محسوب میشود.
بعد از این اثر جیمز تورل به سراغ چیدمانهای جذاب دیگری رفت که از سویی کارهایی فوق العاده مفهومی و از سوی دیگر به نوعی در امتداد چیدمانهای نوری «دان فلوین» هستند.
«جیمز تورل» اولین اثر هنری خود را در سن 6سالگی، زمانی که جنگ بود و اتاق خواب وی را پردههای سیاه پوشانده بود، خلق کرد. او پردهها را پایین آورد و با سوراخ کردن آنها صورفلکی ساخت. جیمز احساس خود در مورد این کار را چنین بیان میکند: «فکر میکردم دیدن ستارههای روی پرده در روز ایده بکر و جالبی باشد، ولی مادر چنین نظری نداشت. به عقیده او پردهها شبیه کهکشان راه شیری شده بودند.» شیفتگی تورل در مورد نور در طول زندگیاش ادامه یافت. وی ده سال پیش بحثی را با عنوان «ماهیت نور» آغاز کرد. منشأ آن این جمله بود «من به نور و موجودیتی که به ما میدهد علاقه دارم.» تورل با این کلمات انگیزه پشت پرده آثار هنری خود و نیرویی که حرفهاش را تسخیر کرده، توصیف نمود.
تورل در سال 1943 در لس آنجلس در خانواده «کواکر» که از طبقه متوسط جامعه بودند متولد شد و د منطقه «پاسادنا» بزرگ شد. پدرش مهندس هوانوردی بود و در زندگی تورل جوان تأثیر بسزای داشت. جیمز پس از مرگ پدرش که در دوران نوجوانی وی روی داد، تحت آموزش خلبانی قرار گرفت تا بتواند پرواز کند. پرواز کردن به همراه علاقه بیپایانش به نور بخش کلیدی زندگی و حرفه او را تشکیل داد. فعالیتی که تورل آن را «زمان آتلیه» مینامد.
کار او ارائهی فضا توسط رنگ و نور است. کارهایی فوق العاده تکان دهنده و روح انگیز که مخاطبش را هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ فیزیکی تحت تاثیر قرار میدهد. در این کارها معنویت از طریق فیزیک، طبیعت نور و رنگ به بیننده القا میشود.
در سال 1965، تورل مدرک کارشناسی خود در رشته روانشناسی ادراکی را از دانشگاه پومونا گرفت. این رشته شامل دروسی از قبیل شیمی طبیعی، نجوم و زمین شناسی بود که بعدها هر یک نقشی را در روند «مطالعه نور» تورل بازی کردند. در پاییز 1965، وی دوره کارشناسی ارشد خود را در رشته تئوری و تاریخ هنر در دانشگاه کالیفرنیا –که اتفاقاً شعارش «بگذارید آن جا نور باشد» بود- آغاز کرد.
تورل در دوران تحصیلات تکمیلیاش شروع به استفاده نور به عنوان رسانه خود نمود. وی مصمم بود وارد حرفه هنر شود و مصرانه به دنبال راهی برای به کارگیری رسانهاش میگشت. بدین ترتیب آثار فوق العاده و منحصر به فرد وی خلق شد.
کار او ارائهی فضا توسط رنگ و نور است. کارهایی فوق العاده تکان دهنده و روح انگیز که مخاطبش را هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ فیزیکی تحت تاثیر قرار میدهد. در این کارها معنویت از طریق فیزیک، طبیعت نور و رنگ به بیننده القا میشود.
این چیدمانها عبارتند از اتاقهای تاریک پیدرپی که در تاریکی محض ارتباطهایی مبتنی بر نور دارند.
او یک اتاق را کامل تاریک میکند، اتاق دیگری هم هست که پشت این اتاق تعبیه شده تا وقتی در باز میشود حتی ذرهای از نور به داخل اتاق نیاید، بیننده ابتدا وارد اتاق اول و سپس وارد اتاق دوم میشود، به این ترتیب اتاق دوم در تاریکی است. نه یک تاریکی محض، بلکه با نوری کم در حدی که شخص تازه وارد، باید کمی زمان بگذارد تا چشمهایش به این نور کم عادت کنند و بتواند چیزی ببیند.
در فضای اتاقهای تاریک جیمز تورل در دقایق اول جز سیاهی چیزی نیست؛ اما بعد از گذشت چند دقیقه نور کمی در انتهای اتاق مشاهده میشود. بر اساس غریزه، انسانها وقتی در فضایی تاریک روزنهی نوری مشاهده کنند دوست دارند که به سمت نور حرکت کنند؛ این اتفاق عینا برای همه رخ میدهد و افراد ناخوداگاه به سمت نور کشیده میشوند. بدون این که مطمئن باشند رفتن به سمت نور کار درستی است و یا این شیطنت هنرمند است که ممکن است کار دستشان بدهد.
جیمز تورل، هنرمند نور
نکته جالب این است که نور طوری طراحی شده است که مخاطب راه خودش را گم میکند و سردرگم میشود بنابراین جیمز تورل افرادی را در این اتاقهای تاریک مامور کرده که دست بازدید کننده را میگیرند و به سمت جلو هدایت میکنند. ناگهان دستی به پیش میآید و بیینده را به سمت مورد نظر هدایت میکند، این در حالی است که بازدیدکننده حتی نمیتواند تصویر راهنما و نجاتبخش خودش را ببیند.
در این چیدمانها بیننده هر چه به سمت نور میرود متوجه میشود که این یک قاب است، یک قاب رنگی. و باز هرچه جلوتر بروید میبینید مستطیل رنگیای که شما میدیدید یک قاب رنگی نیست؛ بلکه پنجرهای است به یک اتاق تاریک دیگر که ابعاد مشخصی ندارد.
احساس اولیهی شما این است که اتاق پشتی یک فضای بینهایت است، گویی شما در یک کهکشان هستید و یک کهکشان دیگر پشت قاب رنگی وجود دارد.
تورل خود در این باره میگوید: «مسیری که افراد در چیدمانهای نوری من طی میکنند باعث نوعی سلوک و تفکر در آنها میشود. حرکت به سوی نور همیشه از بار معنایی زیادی برخوردار بوده است. همان طور وقتی که افراد در مقابل آتش قرار میگیرند به نوعی آرامش و خلسهی درونی میرسند، ناخوداگاه شروع به فکر میکنند و خاطرات آنها مرور میشود، شبیه این حس در چیدمان من وجود دارد. وقتی که در اتاق بسیار تاریک کسی دست شما را میگیرد و به سمت نور راهنمایی میکند به شما حسی دست میدهد که گویی در تاریکی محض هم تنها نیستید و کمک در کنار شما است که این یک حس متافیزیکی قوی است. این در واقع خصلت ماده است که وقتی در آن دقیق بشوید شما را به سمت اندیشه سوق میدهد. امتداد طبیعت دنیای ماوراالطبیعه و امتداد فیزیک دنیای متافیزیک است. خیلی نوع ماده فرق نمیکند، میتواند مادهی نور، آتش و یا دریا باشد. وقتی به آنها دقیق شوید ناگاه از یک سلوک و اندیشه فیزیکی به سمت دنیای متافیزیکی میروید.»
پی نوشت: