0

هنر در اسلام

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:03 PM

 

 

 

آتش سبز  ، نمادی از تاریخ و فرهنگ ایرانی

عزت الله انتظامی در نمایی از آتش سبز

«آتش سبز» در برابر تاریخ و فرهنگ ایران، پای ملخ است

 محمدرضا اصلانی گفت: برای زنده بودن این مملكت پشتوانه فرهنگی لازم است اما در مقابل عظمت، تاریخ،فرهنگ و هویت ایران «آتش سبز» پای ملخ است.

  

به گزارش خبرگزاری فارس، این روزها یكی از فیلم‌هایی كه در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر به نمایش درآمد، در غالب طرح اكران ویژه فیلم‌های ارزشمند فرهنگی به روی پرده سینماها رفته است. «آتش سبز» فیلمی متفاوت از سینماگری متفاوت است كه از نوع صحبت و ادبیاتی كه استفاده می‌كند، این تفاوت را می‌شود كاملا حس كرد. كارگردانی كه پس از فیلم اولش «شطرنج باد»، نزدیك به سی سال انتظار كشید تا دومین فیلم بلند سینمایی را خود را بسازد. وی در مصاحبه با خبرگزاری فارس تقریبا از همه چیز حرف زد.

برنده سیمرغ بلورین جایزه هیأت داوران بهترین فیلم از نگاه ملی در جشنواره فیلم فجر، در این مصاحبه بارها از عدم توجه به فرهنگ گلایه كرد، از كاهش شدید مخاطبان سینمای ایران در 5 سال گذشته گفت و از مدیران،سینماگران و منتقدان به عنوان سه ضلعی كه می‌توانند پرچم سینما را برافراشته كنند، صحبت كرد.

* با در نظر گرفتن حساسیت شما نسبت به حفظ فرهنگ و هویت،چه شد كه شما پس از سی سال احساس كردید «آتش سبز» باید در این زمانه و آشفه بازار سینمای ایران ساخته شود؟

- مسأله اینجاست كه من همیشه با ضرورت‌ها كار دارم ، من مجموعه‌ای تحت عنوان «منطق الطیر» داشتم كه آنجا هم به خاطر همین نگاه كه خیلی فرهنگی است و مردم نمی‌فهمند متوقف شد و الان برنامه‌هایی را می‌بینیم كه به دلیل ابتذال و لودگی صدای اعتراض را بالا برده و باعث افت وحشتناك مخاطبین تلویزیون شده است. فكر می‌كنند با فیتیله لودگی می‌توانند جامعه را جذب كنند، اما نه! این فكر نمی‌گیرد چرا كه باید اعتبار آورد و از دریچه اعتبار مردم را جذب كرد. اعتبار در فرهنگ است و نه در ابتذال، نه در خوشی‌های لحظه ای. اما علت ساخت «آتش سبز» ضرورت آن بود و احساس كردم ضرورت تا كاری اینچنینی را انجام بدهم.

«آتش سبز» فیلمی متفاوت از سینماگری متفاوت است كه از نوع صحبت و ادبیاتی كه استفاده می‌كند، این تفاوت را می‌شود كاملا حس كرد.

ما تاریخ، فرهنگ، هویت، و زنده بودن ملت خودمان را فراموش كرده‌ایم. ما فكر می‌كنیم كه زنده بودن ملت فقط در سودآوری است، ماشین، خانه و پول داشته باشد، اما این زنده بودن ظاهری است و مثل كسی می ماند كه ارثی از اشیاء عتیقه به او رسیده و هر روز یكی از این اجناس را می‌فروشد و خوشحال و سرمست پولش را می‌شمارد اما ما نمی‌توانیم با فروش هویت خود زنده بمانیم. برای زنده ماندن باید دستاورد داشت و من بر اساس احساس ضرورت «آتش سبز» را ساختم. و به شدت تلاش كردم كه فیلمی كه می‌سازم دستاوردی داشته باشد.

* شما از ضرورت ساخته شدن «آتش سبز» صحبت كردید اما ایده اولیده آن از كجا شكل گرفت؟

- ایده «آتش سبز» بعد از ساخته شدن «شطرنج باد» شكل گرفت و همان موقع طرح و یادداشت‌هایش را برداشتم اما آن را كنار گذاشتم و آن موقع با نهضت انقلاب به سینمای مستند گرایش پیدا كردم چرا كه احساس می‌كردم سینمای مستند برای من یك ضرورت است تا بتوانم جامعه را احیا كنم و كارهای زیادی در زمینه مستند مقاله‌ای و تحلیلی انجام دادم و اگر آن موقع این اتفاقات می‌افتاد، ما می‌توانستیم یك سینمای نیرومند مستند داشته باشیم كه متاسفانه با آن مخالفت شد و همین موضوع یك ضربه بزرگی را به سینمای مستند ما وارد كرد و سینمای ما را از واقع‌گرایی به سوی واقع‌نمایی سوق داد. و واقعیت‌های تصنعی را به جای واقعیت‌های حقیقی قرار دادیم.

عزت الله انتظامی در نمایی از آتش سبز

* در طول این پروسه زمانی چند بار فیلمنامه با توجه فضای امروز جامعه بازنویسی شد؟

- در سال 78 بود كه مرحوم سرهنگی می‌خواست یك مجموعه بسازد و خیلی تلاش در برای این كه بتواند مجموعه «كودكان سرزمین من» را شكل بدهد. او در این زمینه نقش زیادی داشت و به نوعی سینمای مستند ما را دوباره احیا كرد، اما ایشان می‌خواستند یك مجموعه فیلم ایرانشناسی بسازد كه از تقوایی،بیضایی، شیردل، مهرانفر و من یك قراردادهایی امضاء شد و من آن موقع این طرح را برای ساخت در این مجموعه دوباره بازنویسی كردم و بعد از ان قرار شد كه این طرح را فارابی بسازد كه اولین مجموعه را قرار شد من بسازم كه ترجیح دادم اولین مجموعه را آقای كیمیاوی بسازد كه اصلا كلا آن طرح هیچگاه به مرحله عمل نرسید تا این كه من دو طرح داشتم كه یكی از آنها در مورد ارگ بم بود. ارگ بم تنها بنای جهان است كه طی قرن‌ها مركز زندگی بود اما درست زمانی كه من می‌خواستم ساخت فیلم را شروع كنم، زلزله بم اتفاق افتاد و ارگ ویران شد. در نهایت این فیلم را با ساختاری داستانی بازنویسی كردم و موفق شدم سال گذشته آن را بسازم.

 

سینمای تجاری جزو حیات كلی ما است اما حیات ملی ما زمانی می‌تواند نفس بكشد كه با سینمای فرهنگی تجارت كنیم.اگر نتوانیم با كالای فرهنگی تجارت كنیم بدانیم اشكالی در جایی وجود دارد.
مهتاب کرامتی در نمایی از آتش سبز

* كدام قلندر، پیشرو و یا اصلا منجی باید بیاید و پرچم سینما را برافراشته كند؟ در واقع ناجی واقعی سینمای ما كدام بخش است؟

- به اعتقاد من سه بخش مدیریت،سینماگران و منتقدان می‌توانند با كمك همدیگر پرچم سینما را دوباره بالا ببرند. این سه گروه می‌توانند دست به دست هم بدهند و برای ملت‌شان حتی فداكاری كنند. اگر هر كدام از این ها بخواهند پشت كنند به فرهنگ و سینما در واقع به ملت خودشان پشت كرده‌اند. ملت فقط برای این نیست كه به سینما بیاید -كه آن هم دیگر نمی‌آید چرا كه سینمای ما به جنگولك رسیده است و اسم‌ برخی فیلم‌ها امروز بدون این‌كه بخواهم توهین كنم نشان دهنده جایگاه سینما است - نكته دیگر این است چگونه این معیار را برای سینما قرار داده‌ایم؟ ما تجاری‌ترین سینمای آمریكا را معیار سینمای خودمان قرار داده‌ایم. آمریكا كلی سینمای تجربی و فرهنگی دارد كه دارد كار خودش را می‌كند و اصلا آن‌را به ما نشان نمی‌دهند، چرا كه سنجیده عمل می‌كنند و اصلا این بخش از سینمای خود را برای كشورهای جهان سوم مطرح نمی‌كنند. سینمای واقعی جهان در جای دیگری دارد می‌تپد و ما از این موضوع غافل بوده‌ایم.

امروز بخش خصوصی و دولتی و تولیدكنندگان باید دست به دست هم بدهند تا یك نهضت جدید به‌وجود بیاید، وگرنه ما می‌رویم بدون این كه اثری از خود باقی بگذاریم. اتفاق سال 56 نباید دوباره برای سینمای ایران تكرار شود اما من به وضوح دارم می‌بینیم كه اتفاق سال 56 برای سینمای ایران رخ خواهد داد.

اول سال 56 اعلام ورشكستگی سینما شد و دیگر تولید در تمام سینمای ایران متوقف شد. نزدیك به 7 سال بود كه فیلم‌های ایرانی در آن زمان فقط در شهرستانهای دسته سه و جنوب تهران فروش می‌كردند. اینها آمدند مدام فیتیله اقتصاد را كشیدند بالا تا مردم خوششان بیاید،اما بالابردن فیتیله اقتصاد كار پیش نمی‌رود چرا كه مساله این است كه باید بتوانیم جامعه را آماده خلاقیت كنیم.

برای زنده بودن این مملكت پشتوانه فرهنگی لازم است اما در مقابل عظمت، تاریخ،فرهنگ و هویت ایران «آتش سبز» پای ملخ است.

الان تئوری این است كه ما در دوران چهارم سرمایه‌داری هستیم، این به این معنی است كه ما بازار را می‌سازیم و در دوره چهارم سرمایه بازار خودش یك كالا است.بازار ساختن برای این است كه تو فرهنگی را بوجود بیاوری كه مصرف و مخاطب یكی شوند نه این كه از هم جدا شوند. ما سینما را به مصرف كردن تبدیل كرده‌ایم، اما مصرف دستمال كاغذی كه بیش از سینما است پس می‌توانیم بگوئیم مخاطب دستمال كاغذی بیش از مخاطب یك فیلم است! این موضوع فاجعه به بار خواهد آورد. آن وقت می‌بینیم كه شعر و ادبیات خاموش می‌شود و وضع روزنامه‌ها و خبرنگاران هم... من واقعا دلم برای این قشر كه زحمت می‌كشند می‌سوزد، برای این كه آنها ناچارند روز به روز خودشان را پائین و پائین‌تر بیاورند. با تعطیلی رسانه هیچكس ككش هم نمی‌گزد و این واقعا سوال است كه چرا مخاطبین در این زمینه هیچ واكنشی نشان نمی‌دهند؟، برای این كه ما فضای فرهنگی به‌وجود نیاورده‌ایم. فضای فرهنگی فضای مطالبه، سؤال و جواب و امر وجوب است ولی وقتی فضا، فضای فرهنگی نباشد بزرگان حذف می‌شوند.

عزت الله انتظامی در نمایی از آتش سبز

* یكی از سه ضلعی كه می تواند پرچم سینما را بالا ببرد به اعتقاد شما منتقدان و روزنامه‌نگاران هستند، اما درجشنواره فجر دیده شد كه به عنوان مثال من روزنامه نگار اصلا نتوانستم فیلم شما را درك كنم. حالا در این شرایط كه اصلا با فیلم فاخری مثل «آتش سبز» نتوانستم ارتباط برقرا كنم، چگونه می‌توانم پیام واقعی فیلم را به مخاطب منتقل كنم؟

- یك مثلی است كه می‌گوید انیشتین خود به خود كه انیشتین نشد. اصلا تئوری نسبیت چیزی نیست كه همه ما از آن سر دربیاوریم. اما این آیزاك آسیموف است كه انیشتین به مردم معرفی كرد و گرنه مردم عادی اصلا انیشتین و حتی نیوتن را می‌شناختند؟ همین الان هم همه مردم تئوری نیوتن را نمی‌فهمند. بنابراین واسطه‌ها باید نقش خود را عمل كنند. یك واسطه نباید پیرو عام باشد، او باید عام را به‌دنبال خودش بكشاند. اما مسأله این است ما الان گرفتار یك جور پوپولیسم شده‌ایم. پوپولیسم یعنی عامه را معیار قرار دادن، عامه بد نیست اما احتیاج به هدایت، توجیه و توضیح دارد، در این بخش روزنامه‌نگار و منتقد می‌تواند پل ارتباطی عامه مردم با فیلم و فیلمساز باشد نه اینكه در كنار عامه بنشیند.

داروخانه است كه نسخه یك پزشك را به بیمار می‌دهد و به اعتقاد من رسانه حكم همان داروخانه را دارند كه می‌توانند نسخه‌هایی را كه پزشكان برای مردم می‌نویسند، در اختیار آنها قرار دهند. بنابراین یك منتقد كار داروخانه را انجام می‌دهد و نسخه پزشك را به بیمار می‌دهد تا بیمار شفا پیدا كند. كار داروخانه واسطه بودن در شفای یك بیمار است و منتقد هم دقیقا همان كار را با مخاطب می‌تواند بكند و می‌تواند دوای مناسب را در اختیار مردم قرار دهد. یك منتقد عیادت كننده كسی نیست و متاسفانه تعاریف در حامعه ما به هم خورده است. همانگونه كه تعریف فرهنگ به هم خورده تعریف، تعریف منتقد هم به هم خورده است. منتقد كه برای خوش‌آمد یا خوش نیامدن نیست، منتقد باید ضرورت‌ها را كشف كند و باید ببیند چه چیزی برای جامعه امروز ما ضروری است.

ما اگر فرهنگ‌مان را از دست بدهیم برگ برنده مذاكره پای میز سیاست را از دست داده‌ایم. كما این كه اگر ما امروز نام «خلیج فارس» را از دست بدهیم فقط یك اسم را از دست نداده‌ایم بلكه «خلیج فارس» و هویت یك مملكت را از دست داده‌ایم. و اگر هویت خود را از دست بدهیم مانند 70 درصد ایدزی خواهد بود كه در آفریقا اتفاق افتاده است. چرا در آفریقا این همه كودتا اتفاق افتاد برای این كه آفریقا نتوانست ارزش فرهنگی خودش را حفظ كند.

* شما ظاهرا قرار است پروژه «مولانا» را در آینده بسازید. شرایط تولید «آتش سبز» در نگاه شما به این پروژه چقدر تاثیرگذار خواهد بود؟

- بدون شك خیلی مؤثر خواهد بود و امیدوارم با پشتیبانی اهالی فرهنگ از این فیلم، ما بتوانیم این جریان را همچنان ادامه دهیم.برای زنده بودن این مملكت پشتوانه فرهنگی لازم است اما در مقابل عظمت، تاریخ،فرهنگ و هویت ایران «آتش سبز» پای ملخ است و بیشتر از آن نیست اما موری پای ملخ می كشد و به سلیمانی می برد، به هر حال اگر این هم نباشد نه پای ملخی خواهد بود و نه موری و سلیمان پیشكش. ما لازم است مولوی را نه فقط به عنوان یك عارف بلكه به عنوان تاریخ ادبیاتمان به مردم بیشتر بشناسانیم.ادبیات ما یعنی ملت ما و نمی توانیم ادبیات‌مان را بفروشیم.ادبیات كنار گذاشتنی نیست چرا كه زبان ملت ما است. مصر الان با اینكه جزو كشورهای عربی نیست اما عربی به حساب می‌آید در حالی كه ما در طی قرن‌ها به دلیل این كه زبان و هویت خود را حفظ كرده‌ایم، ایران باقی مانده‌ایم و تلاش من است كه گوشه‌ای از این هویت را به تصویر بكشم.

* شما از مخاطب بسیار صحبت كردید اما فكر می‌كنید استقبال مخاطبین از «آتش سبز» چگونه باشد؟

- من اصلا نگران مخاطب نیستم و می دانم كه فیلم مخاطب خودش ار دارد و حتی به شدت رد طی چند روز گذشته متوجه شدم كه نسل جوان چقدر فیلم هایی از این دست برایشان مهم است. نسل جوان به شدت با «آتش سبز» ارتباط تنگاتنگ و شدیدی خواهد داشت و در چند روز گذشته تعداد مراجعه دانشجویان برای دیدن فیلم جالب بود.

 

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها