پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393 3:56 PM
نیز معتقدام که هیچ اثر هنری به خودی خود آنچه كه می گویند و تبلیغ می کنند نمی توانند مانع انحراف و کج تابی بشود این را عمیقاً ازش دفاع می کنم .شاید تا آخرین دم حیات هم به این معتقدام که این همه تبلیغ سو در باب هنر یا ندانسته
هست و یا ناشی از تعصب،
از غذا معتقدم رابطه هنر با اخلاق آن قدر شریف و برجسته است که همین رابطه شریف سبب شده است هنر این اندازه متعهم بشود و هنرمند این اندازه بد نمایان بشه بعنوان کسی که 30 سال در میان هنرمندان این سرزمین زیست ام با آنها نفس کشیده ام و دسته کم یک ربع قرن بطور جدی شعر گفته ام در حلقه شاعران این کشور بودم نزد خداوند حجت دارم
که این همه بد گفتن از اخلاق هنرمندان خود بی اخلاق و بد اخلاقیست
.
دقیقا به همان اندازه که اگر بگویم دنبال پول رفتن دنبال کار بازاری رفتن بد است چون شما را آلوده دنیا می کند به همان انداز این سخن صحیح است که بگویم پی هنر نروید چون ممکن است آلوده بشوید و دقیقاً به همان اندازه که بزرگان ما استادان ما مثلاً استاد شادروانمان جناب حضرت آیت اله مجتهدی تهرانی (ره) اسرار داشته طلبه اگر می خواد طلبه خوبی بشه باید یک مدت برود توی بازار بگردد جو بازار را ببینه بعد بیاد در عالمه طلبگی به همان اندازه معتقدام که اگر راستی کسی می خواهد مبلغ دین خدا بشود باید در ساحت های هنری بچرخد خیلی چیزهای دستش می یاد که کسی که در این ساعت های نچرخید اصلاً نمی فهمد ضمن احترام فراوان به همهٔ اهل علم که هنرمند نیستن.
رابطه هنر و اخلاق: دربارهٔ پیوند هنر و اخلاق 3 دیدگاه نسبتاً رایج وجود دارد:
1- یک دیدگاه هنر را ابزار می داند
دیدگاهی که همیشه من درش تاختم و متاسفانه معمولاً حوزویان ما اهل دین ما سوزمندان متدین ما ملتفد به همین دیدگاه و گاهی هم ملتفد نیستن که به چیه ملتفتند .ابزاري نگاه کردن به هنر بی نهایت اعتقادیست خطرناک سابقاً هم در جمع شما گفتم ره آورد ماترياليسم ها به این سرزمین بود و ماند و متاسفاً مدتها خواهد ماند این که ما هنر را صرفاً ابزار بدانیم صرفاً در خدمت راه اندیشه و اخلاق بدانیم دارای آفات وخطرهای فراوان که در این سخن نمی توانم بهش بپردازم و ظاهراً منشأ اصلی این سخن اندیشته های جناب افلاطون است حالا یا با بدفهمی یا خوش فهمی و آرای فیلسوفان یونان.
دیدگاهی که در قرن هفدهم و هجدم اروپا را فرا گرفت بزرگان مهد هنر مثل كروچه مثل سانتایانا و خیلی های دیگر هم به این دیدگاه معتقدند .
این جمله مشهور استاكاروایت را حتماً همه تون به یاد دارید که می گوید ما اصلاً کتاب خوب و کتاب بد نداریم کتابها یا خوب نوشته می شوند یا بد فقط همین كروچه می گوید این که ما از هنر بخواهیم مردم را به سمت نیکی راهنمایی كند که یا از بدی بیزار کنه مثل این است که یه همیچین وظیفه ای را از علم هندسه بخواهیم همين مقدار بی ربط است .
اصولاً قرن مدرنیسم معاصر تحت تاثیر آموزه های کاپیتالسمی بویژه قرن نوزده ام هنرمند را از هر قید و بند اخلاقی رهايي می پسندند هر کس که چنین ارتباطی را بررسی و یا پیگری بکند یا می کرد به ماترياليسم بودن متهم بود .
آنشبرد می گوید که هرگونه رابطه هنر و اخلاق به نوعی نگرش گمراه کنند مارکسیستی را در خود دارد هنوزم که هنوز است در این سرزمین هرگاه از این حرف ها زده می شود زود آدم متعهم می شود به کمونیسم بودن و ماترياليسم بودن و هنر را در خدمت به ابزار اخلاق دانستند.
که ما گمان می کنیم و مدعی هستیم دیدگاه معتدلي است و بنده هم فکر می کنم از صاحبان نظریه در این دیدگاه هستم این است که هنر هم از اخلاق مستقل است و هم با اخلاق تباين ندارد هنر مسیر و نقشی متفاوت از افراد دارد. در خدمت اخلاق نیست ابزار اخلاق نیست راه خود را می رود اما راهی که هنر میرود در نهایت به کمال می انجامد که هدف اخلاق است.
به عبارتی اخلاق و هنر در نقطهٔ به تغییر(من می گویم مرحوم کسی هم نرنجد) به تعبیر دکتر مرحوم پرویز ناطق خانلری هنر و اخلاق در انتها به یکدیگر میرسند.
خانلری از محدود صاحبان اندیشه در باب هنر و ادبیات به آثار او رجوع بکنید حالا وزیر زمانه شاه بوده خیلی بدی ها داشته همه ما خیلی بدی ها داریم بحث علمی داریم می کنیم کتاب هفتاد سخن او را بنگرید و اندیشه های او در باب هنر و نقد هنر و ادبیات را جدی بگیرید.
در مسیر هنر مخصوصاً اهل تعصب نباشید او می گوید نقطه تلاقی هنر و اخلاق در هدف نهایست که دنبال می کنند منتهی (حالا از اینجاش را من می گم) منتهي اخلاق به شما یک اصول نشان می دهد هنر به شما اصول نمی دهد هنر به شما راه نشان میدهد اخلاق می گوید این را بکن این را نکن اما هنر باید و نبایدی ندارد هنر فلش ها ، پیکان ها و بردارهای را دارد مجموعه مسیر را به شما نشان میدهد.اگر حضرت استاد شفیعی مفرمایند که حسرت نبرند به خواب آن مرداب كه آرام دورن دشت شب خفت است دریایم و نیست باکم از طوفان دریا هم عمر خوابش آشفته است. به شما نمی گوید کاری بکنید، نمی گوید کاری نکنید، نمی گوید این خوب است، نمی گوید این بد است، برای شما فقط در این دو بیت تصویری از دریا و مرداب و حسرت او و سوز او نشان می دهد تو خود از این دو بیت تاثیر می پذیری که مرداب وار زندگی نکنی و دریاوار زندگی بکنی یکی از جدی ترین نظریه پردازان این اندیشه سوم لوئي جيجوي فرانسوی می گوید: هنر بیشتر از آنکه حرف بزند نشان می دهد ادوار سعید می گه روشنفکر از کوه و منبر بالا نمی رود تا از فراز آنها سخنرانی بکند، صدای روشن فکر تنهاست اما پرطنین من فکر می کنم در میان صاحبان اندیشه خودمان باید دیدگاه های دو بزرگوار را در این ضمنیه پیگیری کنیم دنبال کنیم درش بی اندیشیم یکی بی هیچ تعصب پیشگاه حکیم فرزانه حضرت آقای سیدعلی(مقام معظم رهبری) و دیگری استاد شادوران شهید مطهری.
امسال در جمع سالانه شاعران که به محضر رهبر بزرگ میرسند. آقا براینکه باید هنرمندان ما بیش از پیش به اخلاق توجه کنند خیلی تاکید کردند تقریباً همه سر محورها و سر خط کلامشان این بود مثال های هم زدن که الان فرصت ندارم بگويم یادم آمد از گفته های که ایشان قریب 8 سال پیش در جای بطور جدی در باب هنر زدن آن ها را در پیوند با سخنی که عرض کردم خدمتتان چکیده اش را مطرح می کنم در اون جمع فرمودند هنر حقیقتی بسیار فاخر و اطیعهٔ از جانب پروردگار است
گاهی همینجور شعاری ازش رد میشیم ولی واقعاً به عمق کلمات توجه کنید هنر حقیقتی بسیار فاحر و اطیعه اي از جانب پروردگار است كه مانند هر موهبت دیگر الهی مسئولیت عالي را برای صاحبان آن همراه می آورد.
بعد در تعبیري (شاهد سخن من) می فرمایند که هنر و اخلاق ممذوج یکدیگر هستند هر قدر این هنرمند به مرحله بالاتی از فکر، اندیشه و درک عقلانی برسد جوهرة کارهای هنری او کیفیت و ارتقاء بیشتری می یابد و درک هنری او از پشتوانه بیشری برخوردار خواهد شد بعد همان دردی که سال ها با خودم منتقل می کنم و فریاد می کنم میفرمایند که هنر دینی با هنر ریاکارانه تعبیر ایشان همین است هنر ریاکارنه متفاوت است.
هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نماد ديني ندارد این جمله شان را بخونم که امانتداری بشه در هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نمادهای مذهبی نیست بلکه ترویج هنرمندان مقولاتی نظیر عدالت، حقوق انسانی و مسائل اخلاقی و پرهیز از ابتذال و استحالة هویت انسان و جامعه می توانند نمونه خوبی از هنر دینی باشد
یعنی چیزی که ما خیلی وقت ها میگیم هنر دینی معماری اسلامی و جلد قرآن مثال می زنیم و کاشی کاری فلان و طرح اسليمی این اصلاً ربطی به هنر دینی ندارد هنر دینی ممکن است از گلولي احمد شاملو بطراود هنر دینی ممکن است در شعر فروغ فرحزاد تجليی کند به همان اندازه که هنر دینی را من و شما روحانی طلبه می توانیم متجلی کنیم هنر دینی هنری نیست که لزومند یک آدم با مشخصات ظاهری دینی ابراز می کند، هنر دینی آن است که به تعبیر پیشگاه حکیم مقولاتی نظیر اینهای که عرض کردم را ترویج هنرمندانه بکند نه بیش از این بنابراین بعد خودشان می فرمایند اصلاً تفاوت هنر دینی با هنر ریاکارانهٔ متعجر و قشري گرا به تعبیر ایشان همین است.
لذا برای شما که در وادی هنر به طور جدی قدم نهادید همیشه این توصیه را کرده ام و باز هم متواضعانه این خواهش را می کنم که مرزهای متعارف اینجوری را بشکنید بی آنکه از آن طرف بام بیفتید از این طرف هم انقدر احتیاط نکنید که بشود عدم الحتیاط به قول خود علما.
هنر دینی ذاتش و نهادش ترویج هنرمندانه همین مقولات خیره است این مقولات خیر را ممکن است ابوالقاسم لاهوتی ترویج بکند که از بزرگان توده بوده است و حتی از سیاستمدارانه بخش سیاستشون خارج از ایران سیاستمداری کرد و غزل توحیدی دارد که انسان کیف بکند، ممکن است از سوی هنرمندی یک ظاهر حوزوی است خیلی هم متدین است خیلی هم اهل منبر و محراب است چون بلد نیست بیان هنرمندان بکند کارش در مقوله هنر دینی جا نگیرد .
سخن را به حضرت شهید مطهری ختم بکنم او هم در بعضی از آثارش وقتی به بررسی رابطه زیبایی شناسی و اخلاق می پردازد از دائیه دارانه همین نقطه سوم است که یک جایی نظرییه این که عالم انسان از فعلش کسب زیبایی می کند یا فعل انسان از انسان کسب زیبایی می کند مطرح می فرماید و بعد از اون می فرماید چنین نیست روح زیباست از روح زیبا فعلی صادر می شود که به ناچار زیباست زیرا معلول آن علت است.
مجموعه اندیشه؛ این بزرگ اندیش، آزاد روشن فکر این است که زیبایی اخلاقی اخلاق کریمانه اخلاق بزرگوانه را اگر انسان حس بکند این جمال را اگر بفهمد دیگر دروغ نمی گوید دیگر خیانت نمی کند دیگر سراغ رفتارهای نابهنجار و غیر نرمیک نمی رود. علت اینکه بعضی دورغ می گویند این است که زیبایی راستی را درک نکرد ه علت اینکه بشر خیانت میکند این است که زیبایی امانتداری را درک نکرده
پایان سخن اینکه اگر هنر را بشناسیم اگر مبلغان خوبی برای هنر به معنای واقعی هنر نه اینکه ریشه های نخ نما باشیم اگر چه به عنوان یک مبلغ دینی و چه خارج از این لباس و ساحت زیبایی شناسی و جمال شناسی را در کنه جان پرورش بدهیم و با او همگام بشیم بهترین ضمینه ها را برای پیشرفت اخلاقی را هم برای خود و هم برای جامعه رقم می زنیم. درود بر همه شما عزیزان التماس دعا