پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393 3:55 PM
(قسمت سوم )
موسيقي
امروز پر مصرفترين نوع هنر، موسيقي است بويژه با حضور پر رنگ و جايگاه خاصي كه دو رسانه عمومي، تلويزيون و راديو، يافتهاند و در جهان ارتباطات كمتر كسي ميتواند خود را از اين دو رسانه بينياز ببيند.
در باب غنا و موسيقي حرام گرچه سخن بسيار گفته شده است اما همچنان در تعيين موضوع و مصداق توهم و ترديد وجود دارد.
صوت خوش با طبع آدمي آميخته است و لذتي وصف ناپذير در پي دارد.
عاليترين شكل موسيقي در اسلام تلاوت قرآن است كه همواره مورد ستايش پيشوايان دين قرار گرفته است.
ابن ابي الحديد 4درباره صداي حضرت داود(ع) و جذبه بسيار آن بياني دارد.
همچنين در شرح ديگر نهج البلاغه آمده است5 حضرت داود(ع) علاوه بر نغمه خوش مزمار(ني) داشته كه اميرالمومنين(ع) وي را "صاحب مزامير" و "قاري اهل بهشت" معرفي كرده است.
هنر تلاوتِ قرآن به عنوان موسيقي زيبا و خوش در نزد پيامبر اكرم(ص) و ديگر معصومان(ع) در تاريخ بيان شده،
امام زينالعابدين و امام باقر(ع) با صداي خوش قرآن را ميخواندند كه گاه نيكويي قرائت آنان، مردم را از هوش ميبرده است.
نوع ديگر موسيقي در اسلام اذان است كه سفارش شده با صداي خوش ادا شود. مدح اهل بيت(ع) و مرثيه خوانيها نيز با الحاني خوش و محزون گواه صادقي است كه اسلام هنر موسيقي را بطور كلي امضأ نموده است.
غنا بيشك حرام است و فقهاي شيعه به جز اندكي همگي به حرمت ذاتي آن فتوا دادهاند. 7فقهأ تعاريف مختلفي بيان كرده اند كه نشانگر اختلاف نظرهاي بسياري در اين زمينه است. گروهي از چهره هاي برجسته فقاهت شيعي تشخيص معناي آن را به عرف گذاشته اند.
علامه فقيه شيخ محمدرضا آل ياسين در تفسير غنا مي گويد.
"غنا عبارت است از صوت انساني كه كار آن ايجاد طرب و رامشگري به تناسب آن براي مردم معمولي است و "طرب" حالت رخوتي است كه به انسان دست مي دهد و تقريباً عقل را كنار ميزند و همان كاري را مي كند كه نوشيدنيهاي مست كننده روي مردم عادي انجام مي دهد".8اين تعريف را امام خميني مي پسندند و بر آن اضافاتي دارند كه اشاره خواهيم نمود.
شهيد ثاني مي نويسد:
"اَلاولي الرُجوعُ فيه اِلي الْعُرفِ فَما يُسمّي فيهِ غِنا و يَحْرُمُ لعِدَم وُرود الشرعِ ما يَضْبطُهُ فيكوُنُ مَرْجعُهُ الي الْعُرفِ" اولي و بهتر آن است كه درباره آن به عرف مراجعه شود سپس هرچه را كه عرف غنا بداند حرام است چون شرع در اين مساله وارد نشده و آن را ضابطهمند نساخته پس مرجع آن عرف است.9
و نيز صاحب جواهر رجوع به عرف را ملاك تشخيص موضوع مي داند و چون ملاك عرف در زمان و مكان متفاوت، تفاوت دارد پس نظر فقها نيز يكسان نيست. 10علت رجوع به عرف نبودن ضابطه از سوي شرع براي تعيين آن است.
امام محمد غزالي درباره موسيقي تعريفي دارد11 و ضمن آن موسيقي را سه قسمت مي كند:
1 ـ موسيقي كه از روي غفلت و سرگرمي بشنود اين نوع موسيقي از لحاظ ضرر و فسادي كه دارد حرام است.
2ـ كسي كه دوستـي زن يا كودكي در دل دارد، در حضورش موسيقي گوش كند تا بيشتر لذت ببرد يا سرودي كه آتش عشق را گرمتر كند بشنود اين حرام است.
3 ـ در دل صفتـي نيكو باشد كه شنيدن موسيقي آن را قوّت دهد، مانند سرود و اشعار حجاج بيت اللّه الحرام ، سرود نوحه سرايان مانند نوحه سرايي حضرت داود، سرودهاي شادي آفرين كه به شادي حلال بيفزايد مثلاً در عروسي، سرودهايي كه عشق الهي را در دل فروزانتر كند.
وي ضمن برشمردن عللي كه موسيقي حلال را به حرام تبديل مي كند به اين مورد اشاره دارد كه اگر شنونده جوان باشد شهوت بر او غالب شود يا مردم عوامي باشند كه به موسيقي به عنوان خوشگذراني عادت كرده باشد موسيقي آنان حرام است.