پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393 3:03 PM
بر گرفته از مقاله: روح هنر اسلامي
گرچه وحدت خود يك حقيقت كاملاً عيني است لكن به نظر انسان يك مفهوم ذهني و انتزاعي جلوه ميكند. اين امر و نيز يكي دو عامل كه از روحيه و طرز تفكر مردم سامينژاد بر ميخيزد علت انتزاعي بودن هنر اسلامي است.
اسلام مبتني بر توحيد است و وحدت را نميتوان با هيچ تصويري نمودار ساخت و بيان كرد. لكن بهكار بردن تصوير در هنر اسلامي بهكلي منع نشده است.
مسلمانان در هنر تصويري يكي از انواع آشكار و مسري اين خطا را مي بينند زيرا به نظر آنان حتي اگر يك تصوير نمودار و مبين الوهيت نباشد باز هم باعث اشتباه بين دو مرتبه از واقعيت مي شود مثلاً در مورد تصوير يك حيوان واقعيت پايينتر سنگ مرده واقعيت برتر گوشت و خون زنده را غصب مي كند.
دارويي كه اين گيجي و اشتباه را علاج ميكند حكمت است كه هر چيز را در جاي خود قرار مي دهد.
در هنر بكار بردن حكمت يعني درك اين حقيقت كه هر اثر هنري بايد طبق قوانيني كه بر موادي كه آن اثر از آن بوجود آمده است حكمفرمايي مي كند ساخته و پرداخته شود و اين قوانين بايد بيان شود و آشكار باشد نه اينكه كتمان شود و در حجاب مستور ماند...
... همچنين مطابق با قول استادان اسلامي كه مؤيّد اين امر است مي توان گفت كه هنر عبارت است از ساختن و پرداختن اشياء مطابق با طبيعت و فطرت آنها كه بالقوه زيبا است و چون از دست خداوند آمده است. هنر يعني ماده را شرافت و اصالت بخشيدن.
اينها اصولي است كه ميتوان در صنايع و هنرهاي فرعيتر نيز يافت مثلاً در قاليبافي كه اينقدر در جهان اسلامي عموميت دارد. محدوديت به طرحهاي هندسي و فقدان هر گونه شكلي كه بتوان واقعاً آن را تصوير خواند به هيچ وجه مانع خلاقيت و حاصلخيزي نشده است بلكه برعكس هر قطعه مگر آنكه براي بازار اروپايي تهيه شده باشد شادي و سرور هنرمندي را كه آن را بافته است جلوهگر مي سازد...