پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393 3:01 PM
چرا قرآن داستان می گوید
منتها از راه ارائه آيات روشن الهي و باز نمودن صفحههاي قيامت و تصاوير بهشت و عذاب و ايراد دليل از راه عقل و تمثيل در حقانيت رستاخيز و توانايي خداوند و غيره .
در نتيجه داستانهايي كه در قرآن آمده در خدمت اغراض ديني به كار گرفته شده، با اين حال نميتوان انكار كرد كه با وجود غرض ديني اينگونه داستانها، به علت قدرت تعبير و عظمت تصويرپردازي در قرآن واجد كمال اهميت هنري نيز هستند.
تعبير قرآن جمع ميان غرض ديني و هدف هنري كرده، تا آنجا كه زيبائي هنري براي او ابزاري است كه بوسيله آن وجدان ديني را برميانگيزد تا بهتر بتواند آنرا پذيرايي تأثرات مذهبي سازد.
هنر چون به چنين ساحت و مرزي رسيد يعني با بهترين تعبير بيان عقيده كرد و نفس به مرحله پالايش رسيد، آنگاه زيبائي نيز در القاء عقيده به مرز كمال ميرسد.
نقش داستان
داستان در قرآن ، وسيلهاي است براي اثبات يگانگي خدا، وحدت اديان، قدرت نمائي خداوند. بيم و اميد،سرانجام نيكي و بدي و سپاسگزاري و غرور و سرمستي و بسياري از اهداف ديگر كه قرآن به آنها عنايت دارد.
مهمترين اهداف بيان داستان در قرآن عبارتند از :
چرا كه محمد(ص) خواندن و نوشتن نميدانست و با دانشمندان يهود و نصاري همنشين نبود.
با اينهمه در نقل روايات پيامبران گذشته از ابراهيم گرفته تايوسف و موسي و عيسي گاه چنان اشارات درست و دقيق است كه حقانيت وحي محمدي را به اثبات ميرساند.
در آغاز سورة يوسف ميخوانيم كه « ما قرآن را به زبان عربي نازل كرديم تاشما بينديشيد. ما زيباترين داستان را به موجب همين قرآني كه به تو وحي كرديم بر تو حكايت ميكنيم با آنكه پيش از نزول آن واقعاً از جمله بيخبران بودهاي». يوسف /3
و در سورة قصص / 44 ـ 46 ميخوانيم :
« و چون امر پيامبري را به موسي واگذاشتيم تو نه در جانب غربي(طور) بودي و نه از جمله گواهان ليكن نسلها پديد آورديم و عمرها بريشان همي گذشت و تو در ميان ساكنان شهرمقيم نبودي تا بريشان آيات ما برخواني، ليكن اين ما بوديم كه فرستنده پيامبر بوديم! و آندم كه موسي را ندا درداديم تو در جانب طور نبودي ولي [آگاهي توفرع] رحمتي از پروردگار تست، تا قومي را كه هيچ هشدار دهندهاي ، قبل از تو، بريشان نيامده بيم دهي، شايد كه آنها بپذيرند! »
و نيز در سورة آل عمران /44:
« اين جمله از اخبار غيبي است كه بر تو وحي ميكنيم و گرنه وقتيكه آنها خامههاي خود را [بقصد قرعه كشي] ميافكندند ـ تا كداميك سرپرست مريم گرددـ پيش ايشان نبودي و نيز چون با همديگر مجادله ميكردند نزد آنها نبودي !»
و نيز :
« بگو اينها خبري بزرگ بشمار مي رود و از آنها شما روي مي تابيد! مرا هيچ دانشي دربارة ملاء اعلي نبود آنگاه كه مجادله ميكردند. به من هيچ چيز وحي نميشود مگر اينكه من هشدار دهندهاي آشكارم! آنگاه كه پروردگارت گفت : « من بشري را از [ماده ] خاكي خواهم آفريد. » سوره صاد/67 ـ 71
ونيز:
« اين (ها) از اخبار نهان است كه به سوي تو آنها را وحي ميكنيم : پيش از اين نه تو خود و نه قومت آن را ميدانستيد! » هود /49
از روزگار نوح تا عهد محمد (ص) ، و خدا پروردگار همگان است و مؤمنان امت واحدياند . گاه آنچه مربوط به انبياست و نظر به هدف والاي دعوت دارد در سورة واحدي نظير سوره پيامبران يا انبياء ميآيد:
« و در حقيقت موسي و هارون را فرقان داديم و [كتابشان] براي تقوي طلبان روشنايي و اندرزي است . همان كساني كه از پروردگارشان در نهان ميترسند و از ساعت [رفتن به جهان ديگر يا قيامت] هراسناكند . و اين كتاب ياد كردي خجسته است كه آن را نازل كردهايم، آيا باز آن را انكار ميكنيد؟ سورة انبياء /48 ـ 50
و نيز آيات پياپي زير از همين سوره:
« و قطعاً رشد پسرش ابراهيم را به او داديم و بدان دانا بوديم. چون به پدر خود و قومش گفت : « اين مجسمههايي كه شما به ملازمتشان ايستادهايد چيست؟ « گفتند: پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم»! و باو نيرنگي مي خواستند زد ولي آنها را بازنده گردانيدهايم .
او لوط را [ براي رفتن ] به سوي آن سرزميني كه براي جهاني اندر آن بركت نهاده بوديم نجات داديم . و به او اسحاق و يعقوب را مزيد بر آن بخشيديم و همه را از نيكان قرار داديم . و آنها را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند و به ايشان انجام كاري نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحي كرديم و آنها پرستندة ما بودند! و به لوط تميز و دانش عطا كرديم و او را از شهري كه [مردمش ] پليد كاريهاي [جنسي] ميكردند نجات داديم راستي كه آنها قوم بدمنحرفي بودند! و او را در رحمت خويش داخل كرديم زيرا او از شايسته كاران بود.
و نوح چون پيشتر [از ساير پيامبران] ندا كرد، اجابتش كرديم و او و خانوادهاش را از بلاي بزرگ رهانيديم و او را عليه آن مردمي كه نشانههاي ما را به دروغ گرفته بودند ياري داديم ، چرا كه آنها مردم بدي بودند،در نتيجه همه آنها را غرق كرديم! و داود و سليمان آنگاه كه درباره كشتزار [ مورد نزاعي ] داوري ميكردند، هنگامي كه گوسفندان قوم شب هنگام در آن چريده بودند و ما شاهد داوري ايشان بوديم ! پس [موضوع] دعوي را به سليمان فهمانديم و همه را تشخيص و دانش عطا كرديم . و ما كوهها را همراه داود واداشتيم كه به نيايش ما پردازند و ما بوديم كه [چنين ] ميكرديم و به داود فن زره سازي آموختيم تا شما را از [ خطرات ] جنگتان حفاظت كند، پس آيا شكر گذاريد؟! و براي سليمان باد طوفانزا را آرام كرديم كه به سوي سرزميني كه در آن بركت نهادهايم (بيت المقدس) جريان پيدا ميكرد و ما به هر چيزي دانا بوديم . و برخي ازشياطين بودند كه براي او غواصي و به عملياتي غير از آن مبادرت ميكردند و ما مراقب آنان بوديم.
و ايوب چون پرودگارش را ندا در داد كه به من آسيب رسيده و توئي مهربانترين مهربانان ! پس اجابتش كرديم و آنچه از آسيب كه به او [وارد آمده] بود برطرف كرديم وبه صرف رحمتي از خود و عبرتي براي عبادتكاران، كسان او و نظيرشان را همراه با آنها [مجدداً] به او عطا كرديم! و اسماعيل و ادريس و ذالكفل همه از شكيبايان بودند و آنها را داخل در رحمت خود كرديم زيرا آنها از درستكاران بودند و ذالنون را آنگاه كه خشم زده رفت و پنداشت كه ما را هرگز بر او توان نباشد، تا در دل تاريكيها ندا داداو كه :
« خدايي غير از تو نيست، منزهي تو، ! راستي را كه من از ظالمان بودم ! » پس اجابتش كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را چنين نجات دهيم! و ذكريان چون پروردگار خود را خواند: « پرودگار من مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني !» ما پس اجابتش كرديم و يحيي را بدو بخشيديم و زنش را براي او شايسته كرديم زيرا آنها در كارهاي نيك شتابزدگي مينمودند و ما را از روي رغبت و بيم ميخواندند و براي ما فروتن بودند .
و آن [ زن] كه خود را پاك دامن نگاهداشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براي جهانيان آيتي قرار داديم . اين امت شما براستي امتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد! & سوره انبياء /70 ـ 92
و در تأييد اين مطلب حكايت پيامبران پياپي نقل ميشود. مثلاً « ما در حقيقت نوح را به سوي قومش فرستاديم . پس او گفت: اي قوم من ! خدارا بپرستيد كه شما را جز او معبودي نيست ! » اعراف /95
« و به سوي قوم ثمود بردارشان صالح را فرستاديم . گفت : اي قوم من ، خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودي نباشد !» اعراف /73
« و به شهر مدين برادرش شعيب را [فرستاديم ] گفت : اي قوم من ،خدا را بپرستيد ، شما را جز او معبودي نباشد! » اعراف /85
4 ـ ديگر از اهداف داستان بيان اين معناست كه همه پيامبران بيك نحو دست كه به دعوت ميزنند و واكنش و استقبال قوم آنها نيز همه يكسان است . علاوه بر آن دين خدا يكي است و يك مبنا دارد .
منبع تمام اديان الهي توحيدي است، به طور عام . اينك اشاراتي چند در اين زمينه :
« اين [مطلب] در صحيفههاي اوليه يعني صحيفههاي ابراهيم و موسي آمده است .» اعلي/19
« در حقيقت سزاوارترين مردم به ابراهيم همان كسانياند كه او را پيروي كردهاند و اين پيامبرست و كساني كه به [آئين او ] ايمان آوردهاند » آل عمران / 68
« آئين پدر شما ابراهيم همانكس كه از پيش شما را مسلمان ناميد! » حج /78
و اين مطلب تأييد دين محمد (ص) و ترغيب گروندگان بدوست و بهمين دليل خطاب به پيامبر ما ميفرمايد غرض از نقل حوادث و سرگذشت پيامبران بر تو دلگرم داشتن و محكم ساختن قلب تو و اندرز و يادآوري براي مؤمنان است .در تأييد اين انديشه داستان پيامبران پياپي گوشزد و خاطرنشان ميشود . مثلاً « ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و در ميان آنها نهصدوپنجاه عام درنگ كرد تا طوفان آنها را فراگرفت در حاليكه آنها ستمكار بودند!» عنكبوت /14
نظير: « به بندگان من خبرده كه منم آموزگار مهربان و شكنجه من شكنجهاي است دردناك و آنها را از مهماني ابراهيم خبرده . چون بر او درآمدند وسلام گفتند . [ابراهيم] گفت : ما از شما بيمناكيم ! گفتند: مترس! ما ترا به پسري دانا مژده ميدهيم . » حجر / 49 ـ 53
اين بخش مژده خوش است ، ولي در دنباله همين سوره حكايت از تهديد و خبر مرگبارست.
مانند ماجراي سليمان، داود، ايوب، ابراهيم، مريم، عيسي، زكريا، يونس، موسي كه در قرآن نمونههاي فراوان دارد .
چرا كه ميان او و آدميان دشمني ديرينه است و پروردن اين مطلب در لباس داستان مؤثرتر و زيباتر و دلنشينتر است تا از مكر اين وسواسگر كهنه كار ـ كه مركز خير آدميان را نمي خواهد ـ در امان باشند و به همين سبب داستان آدم در موارد عديده تكرار شده است.