پاسخ به:هنر در اسلام
شنبه 2 فروردین 1393 2:10 PM
همبستگي دين و هنر
(بر گرفته ای از مقاله همبستگی دین و هنر در قلمرو تاریخ)
شريعت ديرينهترين رفيق و همراه بشر است، به گونهاي كه لمحهاي از انسان جدا نشده و با ظهور پيامبران و يا به عبارتي با ظهور انسان مقارنت داشته است؛ چه نخستين انسان ـ حضرت آدم(ع) ـ خود اولين پيامبر نيز بوده است، از اين رو انسان و مذهب هيچگاه از يكديگر مجزا نبوده و در تمامي طول تاريخ موافقت و مقارنت ذاتي با هم داشتهاند.
گذشته از ابلاغ رسالت الهي به وسيله پيامبران،حتي اگر رسولي هم برانگيخته نميشد، انسان بالفطره(عقلي و قلبي)به سوي خدا دلالت ميشد و به رغم تصوري كه كم و بيش شايع است،فلسفه ارسال رسل صرفاً نه براي دعوت مستقيم انسان به توحيد بلكه براي انذار او بوده است؛ و اينكه معبودهاي غيرحقيقي را به جاي خدا نگيرد؛ زيرا دعوت به
خداپرستي و توحيد به طور فطري در انسان وجود داشته است.
مذهب چون بستري به مثابه زيربناي كنش و واكنشهاي بشري در طول تاريخ تلقي ميشود كه در اين ميان، هنر داراي موقعيت خاصي است.
چه هنري موجود نميشد كه در مورد آن تاريخهاي قطور هنر به رشته تحرير درآيد و هدف اين نوشتار بحث درباره اين موضوع است.
"تمامي ابناي بشر، به نحوي با مقوله هنر سر و كار دارند و در مراتب مختلف وجودي خود، از اين اكسير بهره جسته و صورتهاي بديع براي تلطيف حيات خشك زندگي خاكي آفريدهاند. بر ديوار غارها نقاشي كردند و از سنگهاي سخت و بيروح صورتهاي گونهگون هنري پديد آوردهاند.و با موسيقي پاسخگوي نياز درون شدهاند و تجسم روح تشنه و جوياي ابديت خود را در ترانهها و سرودها و معابد و داستانها و اشعار، آشكار ساختهاند. حقيقت ذاتي هنر ممكن است عهدهدار بيان چنين وسعتي در عرصه وجود گردد. عشق به زيبايي و هنر كاملاً فطري و قلبي و آميخته با وجود و هستي و حيات انساني است"2.
مساله التزام هنر با مذهب از دو زاويه قابل بررسي است:
1. از طريق فلسفه؛
2. از طريق علم.
نظر به آنكه هنر در معناي عام و مفهوم كلي مقولهاي فلسفي است و زيباييشناسي (علم الجمال) موضوعي كاملاً حِكمي و فلسفي به شمار ميرود (حتي زيباييشناختي تجربي)؛ يك هنرمند و هنرشناس موحد در طي استنتاجهاي فلسفي لاجرم به اين مقصد هدايت ميشود؛ زيرا هنر در اصل و ذات خود رحماني بوده و جلوهاي از تجلي وجود ـ باري ـ تعالي ـ است و هنري كه خارج از چنين چشماندازي تبيين گردد، هنر نيست.
كوشش در تعريف عام هنر با تاكيد بر عنصر وحدت به مثابه اصليترين عامل تجلي هنر، نشان ميدهد كه اعتقاد به وحدت و اصولاً تمايل فطري انسان از پراكندگي و گسيختگي به سوي اتحاد و يگانگي، بايد ريشهاي در عالم هستي داشته باشد كه در نهايت انسان جستجوگر را به وجود اقدس الهي رهنمون ميسازد. گذشته از فلسفه، از طريق علم با كنار زدن حجابهاي هزار توي تاريخ و مطالعه و تحقيق درباره آثار هنري بيشماري كه به ارث رسيده، از وراي آنها و كشف موضوع و انگيزههاي تكوين آنها به طور عملي و علمي، مهر تاييدي بر همراهي دين و هنر ميزند كه مقصود اين نوشتار با بررسي مختصر هنر انسانهاي اوليه و بعضي از ادوار نخستين و باستاني تاريخ هنر، برگرفتن جرعهاي از اين بحر لايتناهي است كه:
آب دريا را اگر نتوان كشيد
پس به قدر تشنگي بايد چشيد
حدود يك ميليون سال از زندگي انسان بر روي كره زمين ميگذرد. نخستين آثار به دست آمده به 400 هزار سال ق. م. تعلق دارد. بحث بر سر اين موضوع كه نياكان ما و انسانهاي اوليه به لحاظ فيزيكي و ساير ويژگيهاي اندامي با نمونههاي فعلي متفاوت و يا مشابه انسانهاي امروزين بودهاند، به نتيجه قطعي نرسيده است و به نظر ميرسد كه هنوز نظريه داروين مبني بر تكامل انسان از نوع ميمون، بر ديدگاههاي محققان و هنرشناسان و انسان شناسان سنگيني ميكند، اين در حالي است كه بر اساس اخبار و روايات اديان نميتوان دقيقاً به موقعيت تاريخي حضرت آدم(ع) به مثابه پدر بشر پيبرد. آيا اولين انسان در پهنه آفرينش حضرت آدم(ع) بوده است3 و يا حضرت آدم نمونه تكامل يافتهاي از انسانهاي اوليه است؟ از آنجايي كه بر اساس روايات مذهبي قابيل كشاورزي ميدانسته است و همو بود كه به عنوان هديه، سنبلههاي گندم را به پيشگاه خداوندي عرضه كرد كه البته پذيرفته نشد و بويژه آنكه گفته ميشود اولين بار حضرت آدم(ع) كشاورزي را كشف كرد، ميتوان نظر داد كه اين دوران مقارن با دوران نوسنگي است كه انسان به كشاورزي دست يافت؛ اما قدمت كشاورزي بيش از 12 هزار سال نيست، در حالي كه اولين آثار به دست آمده از انسانهاي اوليه متعلق به 400 هزار سال ق. م. است؛ بنابراين تطبيق هبوط حضرت آدم(ع) با تاريخ طبيعي انسان قدري با مشكل مواجه ميشود.
اميرمومنان حضرت علي(ع) به روايتي در پاسخ كسي كه پرسيده بود: پيش از حضرت آدم ساكنان كره زمين چه كساني بودند؟ حضرت فرمودند: "آدم" و ادامه دادند كه: "اگر باز هم بپرسي پيش از آن چه كسي؟ ميگويم: آدم.
البته روايت ديگري مبني بر زندگي جنها بر روي زمين پيش از انسان وجود دارد كه نميتوان دقيقاً و به طور قطع در اين زمينه اظهارنظر كرد.
قديميترين آثار هنري به دست آمده متعلق به بيست هزار سال قبل است كه با اين تفاسير ممكن است متعلق به انسانهاي ماقبل حضرت آدم(ع) باشد.
مورخان اعتقاد دارند كه قدمت دين با قدمت پيدايش انسان برابر است و اين حقيقت نص صريح قرآن كريم است4؛ اما صرفنظر از اعتقاد ديني، تاريخ بزرگترين گواه بر ديرينگي دين است به گونهاي كه در طول تاريخ شايد قبيلهاي را نتوان يافت كه دين در آن ظهور و بروز پيدا نكرده باشد. ويل دورانت ضمن صحه بر اين مساله فقط يك قبيله بدوي در افريقا را نام ميبرد كه مظاهر دين در آن يافت نشده كه بعيد نيست نتيجه سهو و عدم دقت وي باشد.