پاسخ به:هنر در اسلام
شنبه 2 فروردین 1393 1:31 PM
از ممیزات هنرهای تجسمی جهان اسلامی، كاهش تعینات و تشخصاتی است كه هنر مسیحی براساس آن تكوین یافته است. در این مقاله می توانید با آرای هنرشناس شاخص جهان درباره هنر تجریدی و صورت گریز اسلامی آشنا شوید.
اساس هنر مسیحی، تذكر خداوند بر روی زمین است و به عبارتی تجسم لاهوت در ناسوت، از اینجا تمام هم هنر مسیحی در تاكید بر صورت مسیح(ع) و مریم (س) كه مظهر این تجسماند، تمامیت مییابد.
"ارنست كونك" هنرشناس غربی دربارهی این ممیزه چنین میگوید:
تقوایی هراس آلود مانع گردید كه علاقه به واقعیات و گرایش به سوی كثرات بتواند موانع را از پیش پا بر دارد، و این موضوع باعث به كار بردن طرحهایی تزیینی گردید كه خود ملهم از واقعیت بود. مخالفت با گروندگان به سوی طبیعت آنچنان در طبع فرد فرد مسلمانان رسوخ كرده بود كه حتی بدون تذكرات موكد پیامبر (ص) هم میتوانست پابرجا بماند. به این علت فعالیت استادان هنر اسلامی فقط محدود به كارهای معماری و صنایع مستظرفه میشود و به علت فقدان نقاشی و مجسمه سازی آن طور كه در مراحل اولیه هنر اروپایی قرار گرفته بود، مورد توجه نشد، یعنی صنایع مستظرفه پیشاپیش از نقشی كه در راه خدمت به عهده داشت، بیرون كشیده شده، و از نظر ظرافت تكنیكی و فرم در جهت درخشانی پیش میرفت.
به اصطلاح صحیحتر "تقوایی هراس آلود و مهیب و خوفناك" همان خوف اجلال است كه مبنای تقوی و ورع الهی است و در برابر عظمت و جلال الهی كه اسقاط اضافات از آدمی میكند، هرگونه تشبیه و خیال و ابداع تصویر برای خداوند و كروبیان و اولیا و انبیا را از آدمی دور میسازد.
دوری از طبیعت محسوس و رفتن به جهانی ورای آن با صور تمثیلی از اشكال هندسی نباتی و اسلیمی و ختایی و گرهها به وضوح به چشم میآید. وجود مرغان و حیوانات اساطیری بر این حالت ماوراء طبیعی در نقوش افزوده است. وجود چنین تزییناتی با دیگر عناصر از نور و حجم و صورت، فضایی روحانی به هنر اسلامی میبخشد. این ممیزه و مبنای تجسمی فوق مادی، در حقیقت گاهی از صور خیالی قصص اسلامی به نقوش تسری پیدا میكند. این صور كه وصف عالم و آدم و مبدا عالم و آدم میكنند، در قلمرو هنر اسلامی در آغاز در شعر و حكایات جلوهگر شده است وحتی مشركان، قرآن را در زمرهی اشعار و پیامبر را شاعری از شاعران میانگاشتند.
جهان تجسمی در عالم اسلامی، تصویری از بسط یك نقطه است. حركت حجم از سه خط تكوین پیدا كرده است كه هر سه از یك نقطهی مشخص مركز آغاز شده و این اساس تعین گریزی و تجرید است. این مفهوم را میتوان در شعر حكیم "نظامی" استنباط كرد.
از آن نقطه كه خطش مختلف بود/ نخستین جنبشی كامد الف بود
بدان خط چون اگر خط بست پرگار / بسیطی زآن دویی آمد پدیدار
سه خط چون كرد بر مركز محیطی / به جسم آماده شد شكل بسیطی
خط است آنكه بسیطی آنگاه اجسام / كه ابعاد ثلاثش كرده اندام
توان دانست عالم را به غایت / به این ترتیب ز اول تا نهایت