پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی
پنج شنبه 7 فروردین 1393 8:31 PM
شب را با پنجره
و تو را تكرار مي كنم
همه شب
يا تو را بر دوش مي كشم
دستت را مي گيرم
قدم مي زنيم در اتاق كوچكم
نور كمي دارد
اما
باران از پنجره اش پيداست
من هم باران مي شوم
و مي چكم
بر بنودن هم اكنونت سنجاق مي كنم
قدر لحظات رو باید دانست