پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی
دوشنبه 4 فروردین 1393 10:20 AM
بي قرارم امشب
حالم اصلا خوش نيست
چند روزي ست كه احساس غريبي دارم
حس آن گمشده اي
كه به دنبال خودش مي گردد
حس آن ماهي در تنگ بلور
كه در انديشۀ دريايي خود غوطه ور است
و فقط مي دانم
جاي من اينجا نيست
و گرفتار هبوطي هستم
كه به من ربط نداشت
مثلِ آش نخورده ،دهن سوخته است
پدري را هوس خوردن گندم گل كرد
و پسر چوب گناه پدرش را مي خورد
من از اين مي ترسم
كه مرا تشنۀ فردوس قلمداد كني
درد من جنت نيست
درد من درد فراق يست عظيم
درد تبعيد به غربتكدۀ تنگ زمين
دوري از مبداّ خويش
دوست دارم كه به اصليت خود برگردم
جاي من اينجا نيست
قفسم دلگير است
گرچه جنسش ز طلاست
مرغ روحم عطش بال گشودن دارد
آسمان منتظر است
شوق رفتن دارم
شوق پرواز به آغوش خدا
به همانجا كه مرا مي طلبد
به كمال مطلوب
بايد از بند تن آزاد شوم
آسمان
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.