پاسخ به:مبحث چهل و سوّم طرح صالحین: بهار
سه شنبه 5 فروردین 1393 6:33 PM
سعدى درباره بهار چنين ميسرايد:
چون است حال بُستان اى باد نوبهارى
کز بلبلان برآمد فرياد بيقرارى
اى گنج نوشدارو، بر خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح ميگذاري؟
هر ساعت از لطافت، رويت عرق برآرد چون بر شکوفه و گل، باران نوبهارى
صابر ترمذى، شاعر قرن ششم هجرى و معاصر خاقانى و انورى و سنايى نيز چه خوش سروده است:
با حسن باغ و فرّ بهار و جمال گل
نيکوست حال ما، که نکوباد حال گل
پر نقش آذرى شد و پر صورت پرى
باغ از بهار خرم و چشم از جمال گل
فخرالدين عراقى، عارف مشهور قرن هفتم، از زودگذرى بهار سخن ميگويد و اينکه بايد اين موسم را بسيار غنيمت شمرد:
بيا بيا که نسيم بهار ميگذرد
بيا که گل ز رُخَت شرمسار ميگذرد
بيا که وقت بهار است و موسم شادى
مدار منتظرم، وقت کار ميگذرد
ز راه لطف، به صحرا خرام يک نفسى
که عيش تازه کنم، چون بهار ميگذرد
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری
در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی ....
"الهم صلی علی محمد وال محمد و عجل فرجهم"