پاسخ به:اشعار اجرا شده توسط جواد مقدم
پنج شنبه 29 اسفند 1392 8:05 AM
مدينه يك كوچه داره كه دل اسير خاكشه
اين كوچه يك خونه داره كه آسمون خاطرخواشه
بانوي اين خونه كيه يه حوريه مهربوني
تو سفرشون محبته يه سفره آسموني
تموم نور كهكشون مثل يه شمع شبشه
گردش چرخ آسمون گرد سر زينبشه
خدا به خاطر اونا همه چيز و آفريده
از روز اول هميشه نازشون مي خريده
زينبشون يك گل ناز روي سرش چادر نماز
وقتي را ميره زير پاش بال فرشته ميشه باز
وقتي كه مجتبي مياد از تو خونه ميكشه سر
ملائكه صف مي كشن جلو خونه كنار در
فرشته ها و حوريان روشو زيارت مي كنن
گرد و غبار راهشو با مژه غارت مي كنن
حوريا بوسه مي زنن به زير پاهاي حسين
خورشيد و ماه دور مي زنن به دور اين نور دو عين
براي اهل اين خونه ستاره سوسو مي كنه
عالم هستي براشون هر چي داره رو مي مي كنه
غنچه به خاطر اونا شعر شكفتن مي خونه
اگر كه اونها نباشن گلي ديگه نمي مونه
حرفاشون از مهربوني روي لباشون گوهره
نگاشون مرواريد و اشك چشاشون كوثره
بهشت يه گلدون كوچيك تو باغچه خونشونه
خدا نه كه هر كي كه هست عاشق و ديوونشونه
در و گهر كنارشون جلوه يك شيشه داره
سدره و طوبي كه ميگن تو خونشون ريشه داره
مژه چشم حوريان گرد گير خاك درشون
جبرئيل و هر چي ملك جاروكش مادرشون
مادرشون كه تنهايي لب به دعا وا مي كنه
حور و ملك غش مي كنند خدا تماشا مي كنه
صحنه اين عاشقي رو به همشون نشون ميده
به خاطرش روز جزا به عالمين امون ميده
وقت نمازش كه ميشه زير چادر رو مي گيره
نورش مثل ستاره هاس تا اوج آسمون ميره
واي اسم چادرش دوباره اومد رو لبم
چيزي كه از غمش شده غرق عزا روز شبم
چادري كه تار و پودش از حياء و از عصمته
سايه اون روشنيه چشمه نور و رحمته
چادري كه به جا به جاش فرشته بوسه مي زده
كسي كه اونو خاكي كرد خدا مي دونه چه بده
مادر مي رفت تو كوچه با يه گل ناز و نازنين
يه دست نا محرم اومد مادر انداخت رو زمين
نزول كوثر شده باز يا زمين اومد آسمون
غلط مي خوره به روي خاك يه بانوي قامت كمون
نمي بينه جايي رو كه دست مي كشه دور و برش
يه كودك خسته ميشه عصاي دست مادرش
تو گرد و خاك كوچه ها راه خونه گم شده بود
پسر مي برد مادرش با تن خاكي و كبود
با يه دستش راه مي بره مادر خوب و خسته رو
با يه دستش پيدا مي كرد گوشواره شكسته رو
دو تايي غمگين اومدن تو خونه ماتم زده
چه سخته موندن تو يه آشيونه غم زده
يه خونه اي كه هر گوشش از غريبي داره نشون
يه در نيم سوخته داره يه ديوار غرق به خون
زمزمه هاي اين خونه گريه و اشك تا سحر
هي صداي ناله مياد تا قيامت از پشت در
يا فاطمه يا فاطمه