0

دختر ' ننه‌اش نزائيده '

 
hojat20
hojat20
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 42154
محل سکونت : بوشهر

دختر ' ننه‌اش نزائيده '
شنبه 20 آذر 1389  9:38 AM


دختر ' ننه‌اش نزائيده '
پادشاه پسرى دارد به‌نام شاهزاده ابراهيم و يک نادخترى زشتى هم دارد که مى‌خواهد شاهزاده او را بگيرد. اما شاهزاده دختر ' ننه‌اش نزائيده ' را مى‌خواهد و براى يافتن او راه مى‌افتد به کلبهٔ پير زال ديوى مى‌رسد.
 
پير زال از او خوشش مى‌آيد و او را مى‌فرستد پيش خواهر کوچک‌ترش. پسر اين خواهر ديو نگهبان باغ دختر ' ننه‌اش نزائيده ' است و تيغ به پاى او رفته و شاهزاده تيغ را درمى‌آورد و ديو سه تا انار به او مى‌دهد. از انار سومى دخترى درمى‌ايد مثل ماه شب چهارده و کنيز - مثل روايات ديگر - او را مى‌کشد.
 
از خون او کبوترى پر مى‌زند، کبوتر را مى‌کشند. از خون کبوتر چنارى سبز مى‌شود چنار را مى‌برند، يک تکه از چوب آن‌را پيرزنى مى‌برد که دختر در آن است و دخترخواندهٔ پيرزن مى‌شود. شاهزاده که بيمار شده حکيم‌ها مى‌گويند دختران بيايند و براى او قصه بگويند دختر مى‌رود و قصهٔ خود را مى‌گويد و راز آشکار مى‌شود و کنيز را به دم قاطر چموش مى‌بندد و شاهزاده و دختر به هم مى‌رسند.
 
- دختر ' ننه‌اش نزائيده '
- گل به صنوبر چه کرد؟ جلد اول بخش دوم - ص ۴۱۱
- ابوالقاسم انجوى شيرازي
- انتشارات اميرکبير - چاپ دوم ۱۳۵۹
(فرهنگ افسانه‌هاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان (مهابادي)).

آنروز .. تازه فهمیدم .. 

 در چه بلندایی آشیانه داشتم...  وقتی از چشمهایت افتادم...

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها