اول از روی عادت چادری بود اما ...
سه شنبه 27 اسفند 1392 10:18 AM
من متولد سال 72 هستم و دانشجوی دندان پزشکی
در یک خانواده مذهبی متولد شدم ولی چادر را به اصرار مادرم یا خانواده انتخاب نکردم یعنی مادرم هیچ گونه فشار و اجباری بر من وارد نکردند. چون کل فامیل و اقوام چادری هستند منم فکر میکردم که چادر سر کردن یه اصله! سر کردنش برام خیلی ناخوشایند نبود. شاید اگه ناخوشایند می بود و سر نمیکردم خانواده اصرار میکردن!
دقیقا یادم نیست اولین بار چه زمانی بود که چادر سرم کردم از کودکی به دلیل مجاورتمون با امام رضا علیه السلام برای حرم رفتن چادر می پوشیدم ولی به شکل مرتب از اول راهنمایی شروع شد که در یک مدرسه ی مذهبی ثبت نام کردم و چادر آنجا اجباری بود و دبیرستان هم همین طور
در تمام این مدت من برای رفتن به مدرسه و خارج آن چادر به سر میکردم ولی هیچ منطق و استدلالی برای آن نداشتم و سعی هم نمیکردم که از کسی بپرسم!خلاصه بگم شده بود عــــــــادت...!
تا اینکه سال 88(سوم دبیرستان) خدا طلبید و خانوادگی رفتیم حج تمتع! تک تک ثانیه های اونجا بودن شیـــــرین ترین لحظات زندگیم بود و خـــــواب های بعد از آمدن هم همینطور! که کلا مسیر زندگیم را عوض کرد...
فضای حج واسه یه نوجوان خیلی جالبه مخصوصا اینکه اولین سفرش باشه! از وصف صحرای عرفات و منا که واقعا زبونم قاصره!
همین جریان باعث شد بفهمم چقدر ارزشم زیاده و نسبت به حجاب و عفافم با آگاهی رفتار کنم
در آخر فقط می تونم بگم که ایمان و زندگی و... همه و همه را بعد از خــــــــدا مدیون حضرت مــــــــادر هستم که الان در این شرایط سخت با افتــــــــخار چادر سر می کنم نه از روی عادت!
چادر من سنگر من است و من سنگر سیاهم را عاشقانه دوست دارم...
افتخار می کنم که وارث چادر فاطمه ام...