عرفان و رهبانیت در مسیحیت 2
دوشنبه 26 اسفند 1392 9:47 AM
بخش دوم
عرفان و پیمانهای رهبانی
مسیحیت زندگی رهبانی را فرصتی برای دینداری و رهایی از زندگی مادی میداند. در این آیین، رهبانیت به خودی خود کمال محسوب نمیشود، بلکه وسیلهای برای دستیابی به کمال نهایی است. قلب زندگی رهبانی نیایش و رایجترین نیایش ذکر «پروردگارا ترحم فرما»45 است. در رهبانیت مسیحی خلوتنشینی، نیایش، مراقبه، انجام کارهای سخت جسمانی، پوشیدن لباس خاص و خوردن غذای خاص مورد توجه قرار دارد. سه نذر و تعهد اساسی در رهبانیت مطرح بوده است: 1. تجرد؛ 2. فقر داوطلبانه؛ 3. اطاعت.
در آیین کاتولیک، سه تعهد یادشده، که اساس حیات دینی گروههای مختلف را تشکیل میدهد، اندرزهای کمال46 نامیده میشود.
تجرد
مسیحیت ازدواج را مقدس میداند و همچون بسیاری از ادیان، آن را پیوندی الاهی به حساب میآورد. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، ازدواج را یکی از هفت آیین مقدس میشمارند و زندگی زناشویی را مطابق تعالیم حضرت عیسی(ع) میدانند. حضرت عیسی(ع) هیچگاه ازدواج نکرد.47 با این حال، تجرد حتی برای کشیشان در سه قرن اول میلادی اجباری نبود. در آغاز مسیحیت، تصور میشد عیسی به زودی بازمیگردد. گروهی در انتظار این بازگشت قریبالوقوع، تجرد را برگزیدند تا برای آن روز سبکبار باشند. در انجیل نیز آمده است که افرادی به خاطر ملکوت خدا،48 مجرد به سر خواهند برد.49 در مسیحیت، افرادی که میخواستند زندگی خود را با ایمان و معنویت بیشتری همراه سازند، تجرد را شیوة زندگی خود قرار میدادند. آنان برای مقاومت در برابر میل جنسی، به تمرینهایی مانند روزه و دعا روی میآورند. در قدیم، گاهی راهبان خود را خصی (اخته) میکردهاند. آنان کار خود را به سخنان عیسی(ع) استناد میدادند: زیرا که خصیها میباشند که از شکم مادر چنین متولد شدند و خصیها هستند که از مردم خصی شدهاند و خصیها میباشند که به جهت ملکوت، خدا خود را خصی نمودهاند. آنکه توانایی قبول دارد، بپذیرد.50
بیشتر حواریون و رسولان، از جمله پطرس، ازدواج کرده بودند، ولی پولس مجرد بود و تجرد را تشویق میکرد: «لیکن به مجردین و بیوهزنان میگویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند. لیکن اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند؛ زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.»51
جروم تجرد و باکرگی را، که از تعهدهای مشترک رهبانیت بود، اینگونه میستود: «من زناشویی را میستایم؛ زیرا از آن مجردانی به وجود میآیند.»52
کلیسا از ازدواج روحانی سخن می¬گفت و زندگی رهبانی را از ازدواج مقدستر میشمرد. برخی تصور میکردند برای کامل شدن ایمان، باید دنیا را ترک گویند و عمر خود را در تحصیل و دعا بگذرانند. این افراد، راهبانی بودند که در مواردی تنها و در مواردی به طور دستهجمعی، زندگی میکردند. مردان، پسران سلامتی و زنان «دختران سلامتی» نامیده میشدند.53
تجرد راهبان و روحانیون، یکی از مشکلات کلیسا به شمار میرود. این مسئله در مواردی رسواییهای اخلاقی را نیز به بار آورده است.
فقر داوطلبانه
در بعضی از سنتهای دینی، جهان فقر داوطلبانه وجود دارد. مسیحیت از ابتدا فقرِ داوطلبانه را ارج نهاد و برای آن ارزش بزرگی قائل شد. حضرت عیسی(ع) زندگی زاهدانهای داشت که پارسایان مسیحی آن را سرمشق خود قرار دادند. عیسی مسیح، دربارة خود میگفت: «مرغان هوا را آشیانههاست، لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست.»54
آن حضرت، در پاسخ به کسی که در جستوجوی جاودانگی و کمال بود، پس از سفارش به نگه داشتن احکام الاهی، اینگونه تعلیم داد: «اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما.»55
در بخشهای مختلف عهد جدید، از نیازمندان به نیکی یاد شده است. در رسالة یعقوب میخوانیم: «ای برادران عزیز! گوش دهید. آیا خدا فقیران این جهان را برنگزیده است تا دولتمند در ایمان و وارث آن ملکوتی، که به محبان خود وعده فرموده است، بشوند؟»56
اطاعت
یکی از تعهدات رهبانیت، فرمانبرداری مطلق از مقامات روحانی است. اطاعت کامل راهبان از رئیس دیر، آزمونی است که ساکنان دیر باید به آن تن در دهند. پطرس، که بزرگترین شاگرد حضرت عیسی(ع) بود، به وی گفت: «اینک ما همه چیزها را ترک کرده، تو را متابعت میکنیم.»57
در منابع رهبانی آمده است که رئیس دیری، به راهب نوآموزی گفت. تا در کوره مشتعلی در آید و او اطاعت کرد. شعله به کنار رفت و نوآموز از آن گذشت. از راهب دیگری خواسته شد که عصای رئیس دیر را مانند نهالی بکارد و چندان آب دهد تا گل برآرد، راهب سه سال هر روز فاصله سه کیلومتری دیر را تا رود نیل میپیمود تا آب بیاورد و بر پای عصا ریزد! گفته میشود سرانجام خداوند بر وی رحمت آورد و عصا گل کرد.58
انحراف در رهبانیت
رهبانیت در ابتدا، جنبشی خودجوش و بیرون از سازمان کلیسا بود. این جنبش، بر زهد، فقر، قداست و طهارت پایهگذاری شد. راهبان مسیحی، خدمات بسیاری انجام دادند. گروهی از آنان کشاورزان ماهری بودند و برخی علم را زنده نگه میداشتند. آنان فضیلت را با پرهیز از گناه تحصیل میکردند و جز به تجویز شرع، چیزی نمیخواندند.59 به تدریج رهبانیت از زندگی عیسی(ع) و حواریون وی دور شد. راهبان از صفا و خلوص رهبران قدیم طریقت منحرف شدند. فرقههای رهبانی در آغاز، با تقلید از سادهزیستی و خاکساری حواریون، به تجرد، گوشهنشینی، دعا و روزه روی آوردند. اما اندک اندک روحیات آنان تغییر کرد و خود تهدیدی شدند برای کسانی که از فساد کلیسا و کشیشان به ستوه آمده بودند. تا جایی که پاپ گریگوری اول (590-604) میکوشید تا انضباط را در دیرها برقرار کند.
رهبانیت به خدمت دنیاطلبی کلیسای رم درآمد. راهبان در مبارزه با مخالفان خویش، به حربه تکفیر و تفتیش دست زدند. محکمههای تفتیش عقاید، میدان فعالیت بعضی از راهبان شد. هر سخن و عقیدهای که به منافع کلیسا زیان میزد، چوب تکفیر میخورد و گوینده آن به آتش و شکنجه محکوم میشد. در سال 1482، پاپ سیکستوس چهارم، راهب دومینیکن و الاهیدان مشهور توماس دوتورکمادا (1420ـ1498) را در رأس دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا قرار داد. به آتش سپردن بیش از 2000 نفر و محکوم کردن هزاران نفر به زندان، شکنجه و مصادره اموال، از جمله مجازاتهایی است که به او نسبت میدهند. فساد اخلاق در میان جوامع رهبانی، تا آنجا گسترش یافته بود که راهبی از فرقه دومینیکنها به نام جان برومیار،60 درباره هممسلکان خویش میگوید: «آنان که بایستی بینوایان و فقرا را پدر باشند... بر غذاهای لذیذ حریص شدهاند و از خواب نوشین تلذذ میجویند... همهشان در شکمبارگی و بادهخواری غرق شدهاند.»61
یوهانس تریتمیوس (1462ـ1516)، رئیس دیر شپونهایم62 نیز گروهی از راهبان را چنین توصیف میکند:
آنان به میثاقهای سهگانه رهبانی... چندان بیاعتنایی میکنند که گویی هرگز برای حفظ آنها سوگند نخوردهاند... تمام روز را به زشتگویی و یاوهسرایی میگذرانند و همه وقتشان را وقف بازی و شکمبارگی کردهاند... با تصرف علنی، املاک خصوصی مردم... هریک در خانه شخصی خود به سر میبرند... از خداوند ابدا نمیترسند و به او محبتی ندارند. به زندگی پس از مرگ معتقد نیستند و شهوات جسمانی را بر نیازهای روحانی ترجیح میدهند. ... میثاق فقر را خوار میدارند. از عفت و پاکدامنی به دورند و اطاعت و فرمانبرداری را مسخره میکنند. ... دود گناهان و هرزگیهای آنان همه جا را فرا گرفته است.63
گیژونو64 مشاور پاپ، که برای اصلاح صومعههای بندیکتی به فرانسه رفته بود، چنین گزارش داد:
بسیاری از راهبان قمار میبازند. لب به لعن و نفرین میآلایند. در قهوهخانهها میلولند. قداره میبندند. مال میاندوزند. زنا میکنند. چون بادهخواران عیاش زندگی میگذرانند و آنقدر در فکر دنیا فرو رفتهاند که کلمه «دنیاپرست»، دنیادوستی آنان را نمیرساند. اگر من بخواهم همه آنچه را که با چشم دیدهام، بیان کنم، سخن سخت به درازا خواهد کشید.65
گیبون دربارة عهد فقر و فرمانبرداری و تجرد راهبان میگوید: «در جایی اعتراف یک پیر دیر بندیکتی را چنین شنیده یا خواندهام: عهد فقر من سالی صد هزار کرون برایم درآمد داشته، و عهد اطاعت مرا به مرتبه امیری فرمانروا رسانده است. نتیجه عهد تجرد او را من فراموش کردهام.»66
سخن پیرامون لغزشهای راهبان را با کلام برتراند راسل به پایان میبریم: «مال و منالی که از محل صدقات مؤمنین به دست گروههای رهبانی و روحانیان میرسید، آنان را فاسد میساخت. لکن هر بار که فساد به حد شیاع میرسید، مصلحین به اصلاح آن برمیخاستند و اخلاق در آن جماعت جانی تازه میگرفت.»67
عرفان، رهبانیت و اصلاحات
برخورد پروتستانها با رهبانیت برخوردی احتیاطآمیز است. برخی از آنان از رهبانیت خشنود نیستند و تصور میکنند که رهبانیت میتواند گونهای شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیتهای زندگی مسیحی در اجتماع باشد. متفکرانی مانند راینهولد نیبور68 (م. 1971)، رهبانیت را انحراف از رسالت انجیلی میدانند. در برابر گروه نخست، کسانی مانند نیکلای بردیایِف،69 (1874ـ1948) تجربه رهبانیت را نه تنها ناپسند نمیدانند، بلکه آن را جوهر مسیحیت میشمارند و بر آن مهر تأیید میزنند.
صوفیانی مانند جاکوب بومه70 (م. 1624)، از کلیسای لوتری مدعی شد که دارای معرفت صوفیانهای است که مستقیماً از تجربه الاهی سرچشمه میگیرد. به عبارت دیگر، هرچه مینویسد و بیان میکند، از نوری الاهی برمیخیزد که بر او افاضه میشود. علاوه بر این، کسانی به نام آرامشیان (پیروان آرامش روحی)، توسل به هر کوشش بشری را منع کردند و معتقد شدند بر مؤمن فرض است که در صبر و انتظار بماند و بگذارد که خدا خود عمل کند. برخی از پیروان این طریقت «انجمن دوستان»71 تشکیل دادند و به «فرِنْدز»72 یا «کویکِرها» معروف شدند.
حرکت پروتستانی دیگری به نام «پارسایی»73 در قرن هفدهم درون کلیسای لوتری آلمان پدید آمد. اعضای این حرکت احساس میکردند که کلیسای آنان، در شرح عقائد و گسترش امور مربوط به ایمان، به اندازهای برای عقل اهمیت قائل شده که اعمال دینی تقریباً از ایمان زنده و فعال تهی گردیده است. بر این اساس، افراد یادشده جلسات پرهیزکارانه چندی برای دعا و قرائت کتاب مقدس بر پا کردند و برخورداری همه مسیحیان از امتیاز کشیشی را مورد تأکید قرار دادند.
در قرن هجدهم، حرکتی مشابه حرکت پارسایی، به نام «مِتُدیسم»، در انگلستان به رهبری جان وِزلی74 (م. 1788) پدید آمد. وی در سال 1738 تصمیم گرفت عمر خود را برای برانگیختن «دیانت عملی» و برای آنکه به کمک و فیض الاهی، حیات خدا را در نفوس بشر منتشر کرده، صیانت نمود. و رشد دهد، وقف کند. این حرکت، به عنوان کلیسای «متدیست» شناخته میشود.
در قرن نوزدهم، کسانی در ایالات متحده آمریکا در مقابل تعمید با آب، معتقد به تعمید در روحالقدس شدند. آنان بر اموری از قبیل: سخن گفتن به زبانهای گوناگون، پیشگویی، شفادادن بیماران و بیرون کردن دیوها تأکید ورزیدند. شعائر این گروه، که پنطیکاستال75 نامیده شدند، بسیار ساده و طبیعی و توأم با پرهیزکاری فراوان بود.
زنده شدن عرفان در برخی مناطق، به ویژه اسپانیا نیز یکی از نتایج اصلاح کاتولیکی بود. قدیسانی همچون ایگناتیوس لویولا (م. 1556)، تِرِزای اَویلی76 (م. 1582) و یوحنّای صلیب77 (م. 1591)، برای اصلاح در کلیسای کاتولیک تلاش میکردند. نوشتههای عرفانی آنان از مهمترین آثاری است که سنت مسیحی در این زمینه میشناسد.
عارفان و راهبان نامآور
هرچند همه مسیحیان به رهبانیت روی نیاوردند، اما بسیاری از آنان بر این باورند که عرفان بخشی از زندگی هر مسیحی حقیقی است. سرمشق مسیحیان در پارسایی همواره زندگی و سخنان حضرت عیسی(ع) بوده است. عرفان آن حضرت، در بخشی از موعظه روی کوه دیده میشود و لزوم عمل به تورات در آن قید شده است.78 مسیحیان برای زندگی عارفانه، به انجیل یوحنا نیز استناد میکنند.
بزرگان آنان را در زمره قدیسان قرار داده، نوشتههای آنان را مطالعه میکنند و شیوه زندگی ایشان را الگوی خود قرار میدهند. تاریخ مسیحیت، عارفان و راهبان فراوانی داشته است.
آنتونی
آنتونی79 (251ـ356) در یک خانواده مسیحی ثروتمند به دنیا آمد. یک روز هنگامی که او پا به کلیسا گذاشت، سخن عیسی(ع) خطاب به مرد ثروتمند خوانده می¬شد: «اگر بخواهی کامل شوی، رفته، مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت و آمده، مرا متابعت نما.»80
آنتونی بیدرنگ کلیسا را ترک کرد و همه اموال و املاک خود را به نیازمندان داد. اندکی از آن را برای خواهرش نگه داشت. دیگر بار، هنگامی که شنید عیسی(ع) در انجیل میگوید: «در اندیشه فردا مباشید»،81 از کلیسا خارج شد و آن اندک را نیز به نیازمندان داد.
وی از پیشگامان رهبانیت انفرادی در مصر بود. مدتی پس از وی، زندگینامه او در اثری به نام زندگی آنتونی به نگارش درآمد.
پاکومیوس
پاکومیوس82 (292ـ346) در اسنای مصر، در خانوادهای بتپرست به دنیا آمد. بیش از بیست سال داشت که مسیحی شد. پاکومیوس نخستین کسی بود که برای سازماندهی زندگی رهبانی گروهی، آییننامهای به شدت انضباطی تنظیم کرد. دستهجمعی غذا خوردن راهبان از تعالیم اوست. پاکومیوس، نُه دیر بنا کرد که در هریک از آنها، صد راهب مشغول عبادت بودند. این راهبان، با اهدافی مشترک و به صورت جمعی زندگی میکردند و با دسترنج خود زندگی را میگذراندند. گروه آنان تا قرن یازدهم به حیات خود ادامه داد.
باسیل
باسیل (329ـ379)، یکی از اسقفان کلیسا بود که معیارهای رهبانیت را در آییننامهای گرد آورد.83 راهبان کلیساهای شرقی، هنوز از این آییننامه پیروی میکنند. باسیل در آییننامه خود دربارة حیات انفرادی و حیات جمعی، در زندگی رهبانی بحث کرده است. او شیوه دوم را ترجیح میدهد و می¬گوید: «مهمترین خطر زندگی انفرادی خودخواهی است؛ زیرا فردی که کسی را ندارد تا کارهای او را بیازماید، به آسانی معتقد میشود که وی به طور کامل احکام را انجام داده است. مثلاً، انسان چگونه میتواند تواضع خود را ظاهر سازد، اگر کسی یافت نشود که در برابر او تواضع کند؟»84
دیرهای باسیلی در همه مناطق بیابانی سوریه، شمال جزیرةالعرب و مناطق کمجمعیت آناتولی و یونان پراکنده بودند. در این دیرها، مسافرانی که در بیابان راه گم کرده یا برای فرار از ظلم و ستم و رهایی از مشکلات به آنجا پناه میآوردند، پذیرایی میشدند.