آینده پژوهی مهدوی 1
پنج شنبه 22 اسفند 1392 8:57 AM
بخش اول
چکیده
«آیندهپژوهی» شناخت آینده در موضوعات و پدیدههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و فنآوری است که امکان انتخاب، برنامهریزی و مواجهه آگاهانه و مدبرانه با آنها را در حد مطلوب و مؤثر فراهم میسازد. در واقع آیندهپژوهی در صدد ایجاد دوراندیشی و آیندهشناسی در سطوح مختلف زندگی بشری است تا ضمن بیان اهمیت و ضرورت توجه به رویدادها و تحولات فراروی جهان، توانایی برخورد سنجیده و مناسب با آنها را فراهم سازد و یا الگوها و سناریوهای مطلوب و موجهی برای آن ارائه دهد.
از آنجایی که بخش مهمی از «آموزه مهدویت» توجه به آینده و بایستگی آمادگی، برنامهریزی و زمینهسازی برای شکلگیری «آینده مطلوب» است، میتواند در بعضی از روشها و نگرشها پیوندهایی با «آیندهپژوهی» داشته باشد. در ضمن اینکه خود جامع مؤلفههای مطالعه و کاوش درباره آینده است و میتواند دانش جدیدی را تحت عنوان «آیندهپژوهی مهدوی» شکل دهد. این پژوهش عهدهدار تبیین این دو بخش است؛ یعنی بیان چیستی آیندهپژوهی و شکلگیری آیندهپژوهی مهدوی.
کلیدواژهها: آیندهپژوهی، مهدویتپژوهی، آیندهپژوهی مفهومی، آیندهپژوهی عرفی، علم الانتظار.
پیش درآمد
توجه و نگاه به آینده و کاوش و کنکاش دربارة آن به هر شکل جزء آیندهشناسی قرار میگیرد؛ چه این نگاه به نیت درک و فهم آینده باشد؛ چه جهت پیشبینی و تعمیم یافتهها؛ چه برنامهریزی و سیاستگذاریهای کلان و جزئی و چه بررسی و شناخت اندیشهها و دیدگاهها. اما لزوماً آینده پژوهی ـ به معنای مصطلح آن ـ محسوب نمیشود. مهمترین رکن «آیندهپژوهی» درک و شناخت سامانمند آینده و ترسیم و تصویر وضعیتهای ممکن و محتمل از آن و حرکت به سمت وضعیت مطلوب و مرجّح است. تصویر و ترسیم بشر از آینده، میتواند متکی بر مؤلّفهها و انگارههای مختلفی باشد؛ از جمله:
ـ حدسها و گمانهزنیهای شخصی؛ـ پیشبینی بر اساس قراین و شواهد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی (برای زمانهای کوتاه مدت و بلند مدت)؛ـ تجربیات تاریخی و الگوها، قوانین و سنّتهای مستخرج از تاریخ (عموماً مبتنی بر فلسفة نظری تاریخ)؛ـ رویکردهای تجربی مبتنی بر قوانین علمی (قوانین علّی و شرط و مشروط)؛ـ گمانه زنیها و خیالپردازیهای ادبی، هنری، فلسفی و … (نویسندگان رمانهای آیندهنگر و «یتوپیا» نویسان و…)؛
ـ آیندهنگری براساس ستارهشناسی، اختربینی، طالعبینی و اوضاع کواکب و … (عموماً بر پایه بعضی از الگوهای مکتوب و ثابت نشده)؛ـ آینده نگاری رمز گرایانه و رمّالانه و شاعرانه (مبتنی بر بعضی از فنون و علوم ابجد گونه و اعداد و … که به علت رمز آلودگی و دو پهلویی جاذبه خاصی دارد)؛ـ کشف مجهولات آینده براساس ریاضتهای روحی و توجهات و نگرشهای شهودی و …؛ـ آیندهنگری براساس علم غیبی اولیا و صالحان (مکاشفه و شهود و …)؛
ـ آیندهسازی براساس طرّاحی و برنامهریزی نهادها، مؤسسات و گروههای ذینفع (مبتنی بر تحلیلها و برداشتهای دانشمندان، نظریهسازان و تحلیلگران نظام بینالملل)؛ـ احتمالات و پیشبینیهای مدیریتی، صنعتی، زیست محیطی و … (مبتنی بر پیامدشناسی، پیشرفتشناسی، هشدارگری و…)؛ ـ پیشگوییهای وحیانی (مبتنی بر کتابهای آسمانی به خصوص قرآن و روایات معصومین).
اعتبار و صدق و کذب گزارههای یاد شده، محل بحث و بررسی است که از گستره این نوشتار خارج است؛ ولی به نظر ما تنها گزاره یقینی و قطعی، پیشگوییهای وحیانی و غیبی است. این گزاره، براساس علوم غیبی است که خداوند در اختیار پیامبران و اولیا قرار داده و یا در کتابهای آسمانی ذکر کرده است.
در هر حال نگاه به آینده، پیشینهای به فراخنای زندگی بشری دارد و «آیندهنگری» مسیرها، مراحل و گذرگاههای مختلفی را طی کرده و از گمانهزنی، اختر بینی، یتوپیا نویسی، فلسفة نظری تاریخ و … به «آیندهپژوهی» رسیده است. در واقع آیندهپژوهی، شکل نظاممند و سازمان یافته نگاه به آینده است که میتواند در بسیاری از طیفهای آیندهنگری کارآیی داشته و آنها را روشمندتر، کاربردیتر و عصریتر کند.
«آیندهپژوهی»، توجه به آینده را جدّیتر و عینیتر کرده و آن را وارد فضای حقیقی زیست انسانی نموده است؛ در حالی که بسیاری از شکلهای آیندهنگری، مجازی و غیر واقعی هستند. البته، فلسفة نظری تاریخ، عمدتاً شکل علمی و کلان آیندهنگری است که بر امتداد روندهای تاریخی صحّه میگذارد و توانایی «تفسیر بزرگ» از تغییرات و تحولات اجتماع بشری را بر عهده دارد.
اما امروزه نگاه به آینده و پیشبینی آن، تبدیل به ابهامزدایی از آن، فهم نسبتاً درست دگرگونیها و تسلّط بر آینده شده است. پس در این رویکرد، صرفاً تکیه بر یافتههای تاریخی و فلسفی دانشمندان (نظمها و قوانین تاریخی) نیست؛ بلکه هر دلیل و مستندی که بتواند در کشف رویدادها دخیل باشد، مورد توجه قرار میگیرد (البته براساس شیوه و روشهای خاص آن).
مهمتر از آن، آمادگی برای تحولات فرا رو و طراحی نظاممند آینده و کوشش برای تعیین آگاهانه و ارادی تاریخ، از مؤلفههایی است که به طور جدّی، در آیندهپژوهی مورد توجه است. هر گونه آیندهنگری، به شناخت آینده نیاز دارد و آیندهشناسی نیز بر انگارهها و پیش فرضهایی در خصوص وجود نوعی پیوند و توالی میان حوادث و رویدادهایی است که «آیندهپژوهی» آنها را سامان میبخشد.
در ورای همة آیندهنگریها و آیندهنگاریها در طول تاریخ، همواره بشر شاهد آیندهشناسی دینی بوده است. این آیندهشناسی، نگاهی روشن و جامع به کلّ تاریخ و پیشگویی حتمی و فراگیر آینده است. «قرآن» و «روایات معصومین علیهم السلام» در شریعت اسلام، نمونه کامل این آیندهشناسی وحیانی و غیبی هستند و موارد فراوانی از این پیشگوییها، در طول تاریخ محقّق شده است. البته علم به آینده فقط در دست خداوند است و او است که پیامبران و حجّتهای خود را از آن آگاه میسازد تا دلیلی بر حقانیت آنها و معجزهای بر راستی آنها باشد.
مهمترین بعد آیندهشناسی اسلام و در واقع جلوهگری غایتمندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزة مهدویت» است. این آموزه، آینه تمامنمای پیشگویی وحیانی دین اسلام و آیندهای حتمی، روشن، فراگیر، مطلوب و موعود امم است. «آموزه مهدویت»، پاسخگویی به بسیاری از دغدغهها و سؤالهای انسان در طول تاریخ و چشماندازی الهی و ایمانی به جامعهای برتر و کارآتر است.
همة ابعاد و مؤلّفههای یک «آیندهپژوهی» در این آموزه وجود دارد: هم تفسیر کلان از حیات معقول بشری و فرجام شناسی تاریخ (فلسفه نظری تاریخ) است؛ هم تصویر و ترسیم روشنی از وضعیتهای مختلف (و در نهایت وضعیت حتمی) و هم راه و نظام رسیدن به آن. بر این اساس پیوند وثیقی بین آیندهپژوهی و مهدویتپژوهی وجود دارد. مهدویتپژوهی، کاوش نظاممند تاریخی، اجتماعی، سیاسی، کلامی و تفسیری «آموزه مهدویت» و شناخت و فهم آینده بر اساس آن است.
این نوشتار درصدد پاسخگویی به این پرسش است که: «آیا میتوان طرحی دربارة آیندهپژوهی مهدوی داشت؟» به عبارت روشنتر «مسأله علمی» این تحقیق چیستی «آیندهپژوهی» و شکلگیری دانش «آیندهپژوهی مهدوی» است. به همین جهت ابتدا چیستی «آیندهپژوهی» مورد بحث قرار میگیرد و سپس دربارة زمینهها و ظرفیتهای بهرهگیری از آن در «مهدویتپژوهی» بحث میشود.
یک. آیندهپژوهی
آیندهپژوهی (Futures Studies)، آینده شناسی (Futurology)، آینده نگاری (Foresight)، پیشبینی (Forecast) و … اصطلاحات و واژههاییها است که کم و بیش در نوشتهها و رویکردهای علمی و پژوهشی دیده میشود. در واقع امروزه رشتههای علمی جدیدی که هدفش مطالعه منظم آینده است، معروف به آیندهپژوهی، آیندهنگری و یا پژوهشهای معطوف به آینده نامیده میشود و کارشناسان و پژوهشگران آن، آیندهپژوه (Futurist) نام دارند. آیندهپژوهی: «به عنوان یک مقولة میان رشتهای در پی کشف و شناسایی آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب و کاربست آن در زمان حال است. هدف آیندهپژوهی، تولید روشمند دانش راهنما و استفادة بیشتر از ملاحظات آینده محور در فرآیند تصمیمگیری است.[1]
آیندهپژوهی شکل خاصی از پرداختن به آینده است و بر مؤلفههایی چون تداوم روندهای تاریخی، امکان آمادگی برای رو به رو شدن با آینده، رصد کردن تغییرات و تحولات ممکن و … دلالت دارد. اهمیت و ضرورت «آیندهپژوهی» امروزه بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا برای رویارویی با تغییرات اقتصادی و اجتماعی، سیستمهای علمی و تکنولوژی، بایستی یا از طریق سازگار کردن تکنولوژیهای فعلی و یا ایجاد و به کارگیری تکنولوژیهای جدید، قادر به پاسخگویی و تغییر باشند.
ارزش آیندهپژوهی در آن است که یک فرصت ساختار یافته را برای نگاه به آینده، و بررسی نقش علم و تکنولوژی در آینده فراهم میآورد و بدین ترتیب زمینه و بستری مناسب را جهت سیاستگذاری علم و تکنولوژی و… برای کشورها فراهم میکند.[2] امروزه آیندهپژوهی وسیله و روش مناسب و مفیدی برای برنامهریزی و تصمیمگیری در زمینههای مختلف ـ بهخصوص اقتصاد، فنآوری و سیاست ـ است و میتواند افق دید (چشمانداز) کشورها را نسبت به آینده، تغییر دهد و در سطوح مختلف ملی، منطقهای و حیاتی آنها را به فعالیت وادارد.
آیندهپژوهی، جستوجو و کنکاش عالمانه دربارة وضعیت زندگی بشری در آینده و دستیابی به نظمها و الگوهایی است که بتوان براساس آنها، آینده را پیشبینی نمود. آیندهپژوهی تأمل و واکاوی منظم و منسجم دربارة آینده جهت نیل به شناخت تغییرات و تحوّلات مستمرّ و امکان تطابق و برنامهریزی برای آنها است؛ یعنی نگاه موشکافانه و نظاممند به موقعیتهای مختلفی که در آینده برای زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بشر احتمالاً به وجود میآید و ارائه راهکارهایی برای آمادگی و رسیدن به موقعیتهای مطلوب و احتمالی است.
بر این اساس به نظر برخی: «آیندهپژوهی، یکی از روشهای مدرن مطالعة آینده است و از شاخههای فناوریهای نرم محسوب میشود. البته هدف این علم نه تنها کشف آینده؛ بلکه اساساً مهندسی هوشمندانه آینده است. به همین دلیل است که آیندهپژوهی جزو فناوریهای نرم است و امنیتی جهتدار به شمار میآید».[3]
آیندهاندیشی (آیندهپژوهی) محصول نوعی رویکرد کم و بیش جدید، برای حل مسائل یا دستیابی به نوعی دانش و اطلاع در حوزههای مختلف است. دانش و اطلاعاتی که در مجموع تصویری از تحولات احتمالی در آینده را به شخص ارائه میدهد. دکارت زمانی در قرن هفدهم اعلام داشت: «هر آنچه قابل تصور است، امکانپذیر است».
آیندهاندیشان در هر حوزه و قلمروی که به فعالیت و پژوهش سرگرم باشند، میکوشند با تصویرکردن شمار هر چه بیشتری از آیندههای ممکن (در حد توانایی ذهنی خود)، زمینه را برای مشخص ساختن آیندههای محتمل از درون این آیندههای ممکن، آماده سازند. آنگاه از میان این آیندههای محتمل، مطلوبترین و نامطلوبترین آیندهها،شناسایی میشود و کوشش میگردد، برای تحقق دسته نخست و جلوگیری از وقوع دسته دوم، برنامهریزیهای مناسبی صورت پذیرد.[4]
1-1- آیندهپژوهی در آینه تعاریف
تعاریف مختلفی از آیندهپژوهی صورت گرفته که مشابهتهای فراوانی با هم دارند: «پیشبینی آینده، میتواند محصول کاوش سازمان یافتهای باشد که آن را آیندهپژوهی مینامیم». «آیندهپژوهی عبارت است از تلاش برای یافتن تصویری از آینده و ارائه توجیهی برای آن تصویر».[5] گویکان آیندهپژوهی را چنین تعریف میکند: فرآیندی سیستماتیک و مشارکتی و گردآورندة «اداراکات آینده» است که چشمانداز میان مدت تا بلند مدت را با هدف اتخاذ تصمیمات روزآمد و بسیج اقدامات مشترک بنا میسازد.[6]
در فرهنگ وبستر آمده است: آیندهپژوهی، فرآیند سازماندهی شده و هدفمندی است که انتظارات بازیگران مختلف در مورد تکنولوژی را گردآوری و چشماندازیهای استراتژیکی در مورد آینده را تدوین میکند تا حامی توسعه اقتصادی و اجتماعی گسترده گردد. تعریف بن مارتین، مقبولیت بیشتری در ادبیات آیندهپژوهی دارد. وی میگوید: آیندهپژوهی، فرآیند «تلاش سیستماتیک» (نظاممند) برای نگاه به آینده بلند مدت علم، تکنولوژی، محیط زیست، اقتصاد و اجتماع میباشد که با هدف شناسایی تکنولوژیهای عام نو ظهور و تقویت حوزههای تحقیقات استراتژیکی است که احتمالاً بیشترین منافع اقتصادی و اجتماعی را به همراه دارند.[7]
با در نظر گرفتن تعاریف ارائه شده و سایر تعاریف، آیندهپژوهی را چنین تعریف کردهاند: آیندهپژوهی، میکوشد تا معرفت و اندیشهای آیندهنگرانه را در میان بخشهای تجارت، دولت و نهادهای دانش، برای درک فرصتها و تهدیدهای محتمل طی 10 تا 20 سال آینده، در عرصه بازار و تکنولوژیها، ایجاد کند و آنگاه با ایجاد و تقویت همکاری میان این سه بخش به جهتدهی فعالیتهای آنان در راستای اهداف تعیین شده بپردازد.[8] تعریف مطلوب نگارنده در صفحات آتی ارائه خواهد شد.