تنوع یا وحدت فرهنگی در جامعه جهانی مهدوی 1
چهارشنبه 21 اسفند 1392 9:11 AM
بخش اول
چکیده
فرهنگ جهانی درعصر جهانی شدن، از مفاهیمی است که توجه بسیاری از اندیشوران را به خود جلب کرده است. در این نوشتار، در صددآنیم که با رویکرد اسلامی و با توجه به روایات عصر ظهور، فرهنگ جهانی را ترسیم کنیم؛ لذا ابتدا به توضیح مفاهیم پرداخته و سپس به سه استراتژی فرهنگی که عبارتند از:
تنوع فرهنگی یا پلورالیسم فرهنگی، یکسان سازی یا امپریالیسم فرهنگی و وحدت در عین کثرت، اشاره خواهد شد و بر اساس استراتژی سوم که همان وحدت در عین کثرت است، به تبیین فرهنگ جهانی در عصر ظهور خواهیم پرداخت.
کلید و اژهها: جهانی شدن، فرهنگ، تنوع فرهنگی، وحدت فرهنگی، یکسانسازی، امپریالیسم فرهنگی، جامعه جهانی مهدوی، وحدت در عین کثرت.
مقدمه
جهانی شدن، از مفاهیمی است که در حوزههای مختلف، از قبیل حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، بررسی شده و از مهمترین حوزههای آن، حوزه فرهنگ میباشد.
از مباحثی که در این حوزه مطرح میشود، فرهنگ جهانی است که از زوایای گوناگون، بررسی شده و دربارة آن، مباحث و مطالبی بیان شده است؛ اما فرهنگ جهانی با رویکرد اسلامی و با توجه به روایات عصر ظهورحضرت مهدی علیه السلام و موعود گرایی اسلامی، بررسی نشده است. و ما در این نوشتار، با توجه به فرهنگ مهدویت و ظهور مصلح جهانی که دراسلام مورد توجه میباشد، به بیان فرهنگ جهانی خواهیم پرداخت؛ بنابراین، ابتدا به توضیح برخی مفاهیم خواهیم پرداخت.
مفاهیم
1. جهانی شدن
کلمه «جهانی»[1] بیش از چهارصد سال قدمت دارد؛ اما کاربرد جهانی و فراگیر این و اژهها، «جهانی سازی» و «جهانی شدن»[2] بیش از سال 1960م نیست. و در سال 1961م و بستر،اولین فرهنگ لغت معتبر، برای دو و اژه «جهانی شدن» و «جهان گرایی»[3]، تعریفهایی ارایه کرد. [4]
اما جهانی شدن، از مفاهیمی است که هنوز تعریف دقیق از آن وجود ندارد و در آثار گوناگون مربوط به فرهنگ، سیاست و اقتصاد، تعریفهای متفاوت و گاهی متضاد از این پدیده عرضه میشود، لذا اختلاف و ابهام، گریبانگیر این مفهوم شده است. این ابهام و تناقض و اختلاف در تعریف جهانی شدن، از عواملی ریشه میگیرد؛ یکی از این عوامل، چندوجهیبودن پدیدة جهانیشدن است.
امروزه همه جوانب زندگی از این فرایند جهانیشدن تأثیر میپذیرند؛ لذا فرایند جهانی شدن، هم اقتصادی است، هم سیاسی و هم فرهنگی؛ بنابراین، تأکید بر هر کدام از جنبههای این فرایند، به تعریفها و مفهومسازیهای خاص میانجامد. البته نوپا بودن نظریهپردازی و مطالعات معطوف به جهانیشدن را هم میتوان عامل مؤثر دیگری در عرضه تعریف و مفهومبندیهای مهم و متناقض جهانیشدن به شمار آورد. در دهة نود، آثار پرشماری در موضوع جهانیشدن عرضه شده؛ اما نظریهپردازی دربارة این پدیده، قدمت چندانی ندارد. [5]
رابرتسون(1992م) جهانیشدن را چنین تعریف میکند: «جهانی شدن، به عنوان یک مفهوم، هم بر فشردگی جهان اشاره دارد و هم بر تشدید و تراکم آگاهی از جهان در کل». [6]
گیدنز، جهانیشدن را چنین تعریف میکند:
جهانی شدن را میتوان به تشدید روابط اجتماعی تعریف کرد، که مکانهای دور از هم را به گونهای پیوند میدهد که حوادث و رویدادهای محلی،تحت تأثیر رویدادهایی که کیلومترها و مایلها با آن فاصله دارد، شکل میگیرد و بر عکس. [7]
دیوید هاروی (1989)، نیزجهانی شدن را به معنای فشردگی زمان و فضا و کوچک شدن جهان تعبیر میکند. [8] و اترز(1995) هم جهانیشدن را این گونه تعریف میکند:
فرآیندی اجتماعی که در آن، قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است،از بین میرود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند.[9]
کاستلز(1999) معتقد است:
جهانی شدن و اطلاعاتی شدن که به دست شبکههای ثروت، تکنولوژی و قدرت انجام میگیرند، جهان ما را دگرگون میسازند.[10]
هانتینگتون(1989) منظور از تمدن جهانی را نزدیک شدن انسانها از لحاظ فرهنگی به یکدیگر میداند که باعث پذیرش ارزشها، باورها، رفتارها، آگاهیها و نهادهای مشترکی میشود که انسانها در سراسر جهان دارند. [11]
بنابر آنچه ذکر شد، تعریفهای عرضه شده از جهانی شدن، تنوعی چشمگیر دارد و هر دانشمند، بر نکتهای، تکیه کرده است. رابرتسون (1992)، عنصر «آگاهی» را نقطه عطفی در فرآیند جهانیشدن میداند؛ هاروی(1989)، مفهوم فشردگی زمان و فضا و کوچک شدن جهان را مطرح کرده است؛ و و اترز(1995) نابودی قید و بندهای جغرافیایی، کاستلز (1999) از اطلاعاتی شدن جهان و هانتینگتون (1989) از نزدیک شدن انسانها از لحاظ فرهنگی سخن میگوید؛ لذا ارائه تعریفی جامع و کامل، از مفهوم پدیدة جهانیشدن، کاری مشکل و دشوار است.
بنابراین جهانی شدن، فرایندی است که درآن، عنصر آگاهی، فشردگی زمان و فضا، از بین رفتن قید و بندهای جغرافیایی وجود دارد که ثمره آن، اطلاعاتیشدن جهان و نزدیک شدن فرهنگها به همدیگر میباشد؛ لذا فرآیند جهانیشدن موجب یکی شدن و همسان سازی مطلق نمیشود و سرتاسر جهان، دارای آداب و رسوم و مراسم و جشنهای و احد نمیگردد.
2. مهدویت
مهدویت، از آموزههایی است که در دین اسلام، به آن اشاره شده است و مسلمانان معتقدند از نسل پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله شخصی همنام پیامبر ظهور میکند و جهان را از عدل و داد پر میکند؛ همانطور که از ظلم و جور پر شده است. مسلمانان ـ چه شیعه و چه اهل تسنن ـ کتابهایی متنوع درباره مهدویت و روایات مربوط به آن نوشتهاند و آن را از زوایای مختلف بررسی کردهاند.
موعودگرایی، از مفاهیمی است که در همة ادیان وجود دارد و از ابتدای تاریخ بشر در ذهن مردم بوده است؛ زیرا در ادیان آسمانی قبل از ظهور اسلام، مشاهده میکنیم که همگی از و قوع این حقیقت خبر دادهاند و حتی صفات مصلح و راهکارهای اصلاحی او را نیز بیان کردهاند. در ادیان مختلف چنین اعتقادی به نحو ملموس تجلی یافته و منجی با تعابیر مختلفی چون «کاکلی» در آیین هندو، «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زرتشت و «مهدی علیه السلام » در فرهنگ اسلامی یاد شده است.
بنابراین، ادیان یهود، مسیحیت، زرتشت، هندو، بودا و اسلام، همگی به یک منجی جهانی اعتقاد دارند. از معتقدات آنها این است که روزی، مصلح جهانی، جهان را پر از عدل و داد میکند؛ لذا موعودگرایی و اعتقاد به مصلح، در همة ادیان، مشاهده میشود و به آن، اعتقاد دارند.
ما در این نوشتار، بر اساس موعودگرایی اسلامی به فرهنگ جهانی میپردازیم و با این رویکرد، به بیان فرهنگ جهانی خواهیم پرداخت.
3. فرهنگ و مؤلفههای آن
فرهنگ را از زوایای مختلف تعریف و بررسی کردهاند؛ اما به نظرمی رسد باید آن را با یک نگاه فلسفی مطالعه و کاوش کنیم؛ بنابراین، برخلاف رغم وجود خرده فرهنگها، فرهنگ، یک معرفت مشترک است؛ زیرا خردهفرهنگها علاوه بر تفاوتها، اشتراکاتی با فرهنگ عمومی جامعه دارند؛ لذا فرهنگ، یک معرفت مشترک است و باید به آن، نگاهی یکپارچه داشت و مؤلفههایی برای آن ذکر کرد.
فرهنگشناسان، بهدلیل بیاعتنایی به مباحث فلسفی و شبه فلسفی، تعریفهایی متعدد از فرهنگ ارائه کردهاند. ما در این نوشتار، با یک نگاه فلسفی به فرهنگ، فرهنگ را به لایههای مختلف که عبارتند از: جهان بینی، ارزشها، هنجارها و نمادها تقسیم کرده و قائل به تقدم و تأخر و لایه لایه بودن هر یک از این مؤلفهها میباشیم.[12]