0

تفسیر صدرایی از وحدت شخصی وجود و شواهد دینی آن 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:تفسیر صدرایی از وحدت شخصی وجود و شواهد دینی آن 1
چهارشنبه 21 اسفند 1392  9:06 AM

روش‌شناسی فهم نصوص معرفتی

در روش‌شناسی استنباط از روایات معرفتی باید به چند نکته مهم توجه شود:

1. اختلاف سطح فهم مردم

همان‌طور که مرتبه قوای مادی و بدنی مردم با یکدیگر متفاوت است، قدرت فهم و ادراک همه انسان‌ها نیز در یک سطح نبوده، برخی تیزفهم و برخی دیگر کندفهم هستند. افق فکری افراد گوناگون انسان متفاوت است؛ برخی توانایی بالایی در درک مطالب عقلی و غیرمحسوس دارند؛ درحالی‌که برخی دیگر، توان پرواز در آسمان غیرمحسوس را ندارند.

این حقیقت مسئله‌ای نیست که بر هیچ اهل دانشی پوشیده باشد. هرکس اندک زمانی را صرف تحصیل علم نموده باشد، بی‌تردید مشاهده کرده است که توان یادگیری خود وی و دیگر علم‌آموزان در علوم گوناگون یکسان نیست. برخی از حافظه‌ای توانا بهره‌مند بوده، مطالب را به‌راحتی به‌خاطر می‌سپارند؛ اما توان پرداختن به مسائل عقلی را ندارند؛ درحالی‌که برخی دیگر دارای قدرت تحلیل فلسفی بالایی هستند.

چه‌بسا از روایت نبوی معروف «کلٌّ مُیسَّرٌ لِمَا خُلِق له» (مجلسی، 1403: 4 / 282) نیز بتوان همین معنا را استنباط کرد که انسان‌ها استعدادهای نهفتة مختلفی دارند و به‌قول مشهور «هرکسی را بهر کاری ساخته‌اند.»

2. اختلاف لایه‌های معارف الهی

همان‌طور که شاخه‌های فراوان علوم در یک درجه از صعوبت فهم قرار ندارند ـ بلکه علوم حسی و تجربی آسان‌تر از علوم عقلی انتزاعی می‌باشند و به‌همین‌جهت، اندیشمندان در طبقه‌بندی علوم، ترتیب آموزشی آنها را نیز بیان می‌کنند ـ علوم دینی نیز همگی در یک درجه قرار ندارند. معارف الهی برخلاف مسائل فقهی و اخلاقی در یک سطح نیستند.

هرچند فهم مراتب نازل معارفی، مانند اصل وجود خداوند متعال، وحدت، علم مطلق، قدرت مطلق، خالقیت یا ... برای عموم مردم دست‌یافتنی است، پی بردن به عمق این معارف از سطح درک عموم مردم بالاتر است. روایت معروف «إ‌ِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَایَحْتَمِلُهُ إ‌ِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أ‌َوْ نَبی مُرْسَلٌ أ‌َوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإ‌ِیمَان» (همان: 2 / 183) نیز نشان‌گر آن است که تنها شماری اندک از اهل ایمان توان درک معارف عمیق الهی را دارند.

حکیم بزرگ اسلام ملاصدرا نیز در این باب فرموده است:

و اعلَمُوا أنّ المباحثَ الإلهیّةَ و المَعار‌ِفَ الرَّبّانیّةَ فی غایةِ الغُموض‌ِ، دقیقةُ المَسلکِ، لایقفُ علی حقیقتِها إلّا واحدٌ بعدَ واحدٍ، و لایَهتدی إلی کُنهها إلّا واردٌ بعد واردٍ؛ فَمن أرادَ الخَوضَ فی بَحر‌ِ المَعارفِ الإلهیّةِ و التَّعمُّقَ فی الحقائق‌ِ الرَّبانیّةِ، فَعلیهِ الارتیاضُ بالرِّیاضاتِ العلمیّةِ و العَملیّةِ و اکتسابُ السَّعادات الأبدیّةِ، حتّی یَتیسَّرَ له شروقُ نور‌ِ الحقِّ و تحصیلُ ملکةِ خَلع الأبدانِ و الارتقاءُ إلی ملکوتِ السَّماءِ ... . (1378: 9 ـ 8 ؛ شبیه آن در: 1379: 7 / 404؛ 1380: 103؛ شهرزوری، 1384: 1 / 17)

توجه به مسئله اختلاف میزان و عمق ادراک اشخاص از امور عقلی بدان درجه مهم است که فیض کاشانی به اختلاف علمای دین در این زمینه نیز اشاره کرده، در مقدمه وافی فرموده است:

کلُّ أحدٍ لایفهَمُ کلَّ علم‌ٍ و إلا لَفَهم کلُّ حائِکٍ و حَجّام‌ٍ ما یَفهمُه العلما من دقائِق‌ِ العُلوم. فَکما أنَّهم لایَفهَمون فکذلک علما الرُّسوم لایَفهَمُون أسرارَ الدِّین‌ِ و لایَحتَمِلونَ، و إن کانُوا مُدَقِّقین فیما یَعلَمون و لهَذا أکابرُ الصَّحابَة رضی اللَّه عنهم یَکتُم بعضُهم علمَه عن بَعض‌ٍ. (1406: 1 / 12)

شاهد مدعای فیض، روایتی از سیدالساجدین(ع)  است که در ضمن آن بر اختلاف سطح معرفتی ابوذر و سلمان تأکید شده است؛ اختلافی که اگر رخ می‌نمود و ابوذر از باور قلبی سلمان اطلاع می‌یافت، حکم به کفر وی کرده، وی را مستحق مرگ می‌دانست:

وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أ‌َبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّهِ بَیْنَهُمَا فَمَا ظَنُّکُمْ ‌ِبسَائِر‌ِ الْخَلْق‌ِ ... . (کلینی، 1401: 1 / 401)

به‌فرموده علامه شعرانی، منشأ قتل همان اختلاف سطح ادراک است که سبب می‌شود شخصی که در مرتبه پایین‌تری از ادراک حقایق الهی قرار دارد، آنچه را مطابق اعتقادش نیست، نادرست و خروج از اعتقاد دینی صحیح بداند. (مازندرانی، 1388: 7 / 4، تعلیقه)

3. رعایت سطح فهم مخاطبان در روایات معرفتی

بنا به‌فرموده رسول اکرم’: «إ‌ِنَّا مَعَاشِرَ الْانبیا أُمِرْنَا أ‌َنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْر‌ِ عُقُولِهم.» (مجلسی، 1403: 1 / 85) پیشوایان دین نیز در ارائه این معارف بلندمرتبه، سطح فهم مخاطب خویش را مراعات می‌فرمودند. به‌همین‌جهت، آنها عموم مردم را از ورود به عمق پاره‌ای از معارف، همچون قضا و قدر منع فرموده‌اند؛ (بنگرید به: همان: 5 / 97، ح 23 ـ 22؛ 110، ح 35؛ 123، ح 70) درحالی‌که در روایات دیگر به تبیین مسئله پرداخته‌اند (همان: 5 / 54، ح 90؛ 120، ح 71 ـ 70) که خود نشان‌گر آن است که نهی یادشده در دسته اول از روایات، نهی ارشادی و خطاب به کسانی است که توان ادراک درست مسئله را ندارند.

حتی در برخی روایات آمده است که وقتی راوی درباره مسئلة پیچیده‌ای مانند قضا و قدر سؤال نموده، امام(ع)  به‌صراحت از جواب امتناع کرده (همان: 5 / 120، ح 62) و حتی فرموده‌ است اگر جواب دهم، کافر می‌شوی! (همان: 5 / 53، ح 89)

پس رعایت قدرت فهم مخاطبان در فهم مطالب بلندپایه، در اصل بیان یا عدم آن ازسوی معصومین^ تأثیر داشته است و اگر حقیقتی ورای افق ادراکی یک مخاطب بوده، از عرضه آن خودداری کرده، حتی مخاطب را از جستجو درباره آن منع می‌فرمودند. به‌همین جهت، برخی از یاران ویژه ائمه، به «اصحاب سرّ» ایشان شناخته می‌شدند. (بنگرید به: طباطبایی، 1381: 156)

روشن است که رعایت حال مخاطب در القای مطالب، همان‌طور که در اصل بیان مسئله تأثیر دارد، در چگونگی ارائه مطلب و میزان پرده‌برداری از حقایق نیز نقش‌آفرین است. حتی در مواردی که ائمه اطهار^ معارف الهی را بیان نموده‌اند، باید انتظار سخنان مختلفی را داشته باشیم که متناسب با سطح فهم مخاطبان ایراد شده باشد. اگر مخاطبِ سخن از درک مسئله ناتوان بوده، تنها سطح یا سطوح ابتدایی مسئله در اختیار وی قرار گرفته است؛ اما اگر قدرت کافی برای فهم لایه‌های عمیق‌تر را داشته، مراتب عمیق‌تری از مسئله یادشده به وی القا شده است.

این واقعیت، یکی از کلیدهای فهم روایات معرفتی و حل تعارض میان برخی از این روایات است؛ چراکه در این سنخ از رویات همواره باید این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که پاسخ‌های مختلف به یک مسئله، چه‌بسا برآمده از رعایت حال مخاطبان آنها باشد و ازسوی دیگر نباید انتظار داشته باشیم معارف بلندی که عموم مردم، و حتی بسیاری از خواص از درک آنها عاجزند، به مردم عادی القا شده باشد.

نتیجه این سه حقیقت، یعنی اختلاف سطح ادراکی مردم، اختلاف عمق معارف الهی و رعایت حال مخاطب در القای معارف آن است که نباید انتظار داشته باشیم همه معارف الهی در یک سطح و به یک درجه از وضوح در متون دینی بوده، از آنها قابل اصطیاد باشد. نمی‌توان توقع داشت معارف عمیقی همچون وحدت شخصی وجود، همانند معارفی چون اصل صفت علم یا قدرت الهی به‌روشنی از قرآن و روایات قابل برداشت باشد. به بیان دیگر، آنچه در سطح فهم عموم مردم بوده، به‌وفور و به‌روشنی در متون دینی وجود دارد.

با نگاهی گذرا به آیات و روایات می‌توان دریافت که خداوند متعال طبق توصیف این نصوص، واجد صفاتی مانند حیات، علم، قدرت، اراده و ... می‌باشد؛ اما همچنان‌که درباره خود این صفات نیز مباحثی مثل حقیقت علم الهی وجود دارد که نمی‌توان آنها را به‌راحتی و وضوح از آیات و روایات به‌دست آورد، معارف دیگر نیز در لابه‌لای متون دینی پیدا می‌شود که راهیابی به دلالت این متون بر مدلول آنها نیازمند تأملات فراوان است.

این مسئله در روایات نیز تأکید شده است که نحوه دلالت آیات قرآن بر همه معارف در یک سطح نیست. طبق روایتی، امام حسین و امام صادق(ع) فرموده‌اند:

کِتَابُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَی أ‌َرْبَعَةِ اشیا: عَلَی الْعِبَارَةِ وَ الْإ‌ِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِق‌ِ، فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَام‌ِ وَ الْإ‌ِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأ‌َوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْانبیا. (مجلسی، 1403: 75 / 278؛ 89 / 20 و 103)

موضوع مورد بحث ما ازجمله آن دسته از معارف بلندمرتبه‌ای است که نیل به حقیقت آن از دسترس ادراک بسیاری فراتر است و چه‌بسا بتوان ادعا کرد والاترین و درنتیجه دوردست‌ترین مسئله در میان مسائل معرفتی است. به‌فرموده علامه طباطبایی:

لایَرتابُ الباحثُ المُتعمِّقُ فی المعارفِ الکلیةِ أنَّ مسألة التَّوحیدِ مِن أبعدِها غَوراً، و أصعَبها تصوُّراً و إدراکاً، و أعضَلِها حَلاً لارتفاع کَعبها عن‌ِ المسائل‌ِ العامَّة العامیَّة الّتی تَتناولُها الأفهامُ، و القضایا المُتداوَلة الّتی تَألفها النُّفوسُ، و تَعر‌ِفُها القلوبُ. و ما هذا شأنُه تَختلفُ العُقولُ فی إدراکِه و التَّصدیق‌ِ به للتَّنوُّع‌ِ الفکریِّ الّذی فُطِر علیه الإنسانُ من اختلافِ أفرادِه من جهةِ البُنیةِ الجسمیةِ و أداءِ ذلک إلی اختلافِ اعضا الإدراک فی أعمالِها ثم تأثیر‌ِ ذلک الفهم‌ِ و التَّعقل‌ِ من حیث الحِدَّةِ و البَلادة، و الجَودةِ و الرَّداءَة، و الاستقامةِ و الانحرافِ. (1417: 6 / 87 ـ 86)

و به‌گفته ملاصدرا در مفاتیح الغیب:

علمُ الرُّبوبیَّةِ مشتملٌ کما مرَّ علی ثلاثِ مراتبَ: معرفةُ الذات و معرفةُ الصفات و معرفةُ الأفعال. أمّا معرفةُ الذَّات فهی أضیَقُها مجالاً و أعسرُها مَسلکاً و مقالاً و أشدُّها علی الفکر مَنالاً و أبعدُها عن قبول الذِّکر لایَظفَرُ منها ملوکُ الآخرة إلا بالیَسیر کالکِبریتِ الأحمَر، و لِذلک لایَشتَملُ القرآنُ منها إلا علی تَلویحاتٍ و رموز‌ٍ و إشاراتٍ و یَرجِعُ أکثرُها لأهل الفکر‌ِ و العقل‌ِ إلی التَّقدیس‌ِ المحض و التَّنزیه المطلق‌ِ و سلبِ النَّقائص‌ِ مطلقاً ... . (1419: 1 / 129)

بر این اساس، نباید انتظار داشته باشیم مسئله وحدت شخصی وجود در متون دینی به وفور و به‌صورت روشن ذکر شده باشد و دراین‌باره عموم مردم توان فهم آن را از نصوص دینی داشته باشند؛ بلکه آن‌گونه که در آیات و روایات آمده است، ظاهر بسیاری از نصوص دینی، بینونت و تغایر میان خالق و مخلوق است؛ اما ظهور این متون دینی منافاتی با آن ندارد که متون دیگری به‌نحوی دلالت بر دیدگاه وحدت شخصی وجود داشته باشند. در ادامه نوشتار به ذکر برخی از این نصوص و نحوه دلالت آنها بر نظریه یادشده خواهیم پرداخت.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه.

3. ابن‌عربی، محی‌الدین، بی‌تا، الفتوحات المکیة فی معرفة الأسرار المالکیة و المکیة، بیروت، دار صادر.

4. ابن‌ترکه اصفهانی، صائن‌الدین، 1381، تمهید القواعد، با حواشی آقا محمدرضا قمشه‌ای و آقا میرزا محمود قمی، مقدمه، تصحیح و تعلیق استاد سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چ اول.

5. ابن‌سینا، ابوعلی الحسین بن علی، 1379، التعلیقات، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، الطبعة الرابعة.

6. جوادی آملی، عبدالله، 1375، رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه، تنظیم و تدوین حمید پارسانیا، قم، مرکز نشر اسراء، چ اول، بخش چهارم از جلد اول.

7. شهرزوری، شمس‌الدین محمد، 1384، رسائل الشجرة الإلهیة فی علوم الحقائق الربانیة، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چ اول.

8. شیرازی، محمود بن مسعود کازرونی قطب‌الدین، بی‌تا، شرح حکمة الإشراق، بی‌جا، بی‌نا.

9. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1386، ایقاظ النائمین، تصحیح، تحقیق، مقدمه و تعلیق دکتر محمد خوانساری، به اشراف سیدمحمد خامنه‌ای، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چ اول.

10. ـــــــــــــــ ، 1363، کتاب المشاعر، با ترجمه فارسی بدیع الملک میرزا عمادالدوله و ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی از هانری کربین، تهران، کتابخانه طهوری، چ دوم.

11. ـــــــــــــــ ، 1378، المظاهر الإلهیة فی أسرار العلوم الکمالیة، تصحیح، تحقیق و مقدمه سیدمحمد خامنه‌ای، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چ اول.

12. ـــــــــــــــ ، 1379، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، الطبعة الثالثة.

13. ـــــــــــــــ ، 1380، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، الطبعة الثالثة.

14. ـــــــــــــــ ، 1381، کسر أصنام الجاهلیة، تصحیح، تحقیق و مقدمه دکتر محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چ اول.

15. ـــــــــــــــ ، 1382، شرح و تعلیقه صدرالمتألهین بر الهیات شفا، تصحیح، تعلیق و مقدمه دکتر نجفقلی حبیبی، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چ اول.

16. ـــــــــــــــ ، 1383، شرح أصول الکافی، تصحیح محمد خواجوی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چ دوم.

17. ـــــــــــــــ ، 1410ق، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الرابعة.

18. ـــــــــــــــ ، 1419ق، مفاتیح الغیب (مع تعلیقات للمولی علی النوری)، قدم له محمد خواجوی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، الطبعة الأولی.

19. ـــــــــــــــ ، بی‌تا الف، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، تعلیق، تصحیح و تقدیم سیدجلال‌الدین آشتیانی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، (افست چاپ دانشگاه مشهد).

20. ـــــــــــــــ ، بی‌تا ب، شرح الهدایة الأثیریة، چاپ سنگی، بی‌جا، بی‌نا.

21. ـــــــــــــــ ، بی‌تا ج، فی سریان الوجود (در ضمن الرسائل، ص 147 ـ 132)، قم، مکتبة المصطفوی.

22. ـــــــــــــــ ، بی‌تا د، تعلیقات شرح حکمة ‌الإشراق، بی‌جا، بی‌نا.

23. طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1425ق، الرسائل التوحیدیة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الثالثة.

24. ـــــــــــــــ ، 1381، رسالة الولایة (در طریق عرفان: ترجمه و شرح رسالة الولایة)، مترجم: صادق حسن‌زاده، با مقدمه و تقریظ حسن‌زاده آملی، قم، نشر بخشایش، چ اول.

25. ـــــــــــــــ ، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ پنجم.

26. عبودیت، عبدالرسول، 1385، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، چ اول.

27. فیض کاشانی، ملا محسن، 1406ق، الوافی، تحقیق و تعلیق آیت‌الله سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، چ اول.

28. الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، 1401ق، الأصول من الکافی، صححه و علق علیه علی‌اکبر الغفاری، بیروت، دار صعب و دارالتعارف للمطبوعات، الطبعة الأولی.

29. مازندرانی، ملا صالح، 1388ق، شرح أصول الکافی، تعلیقات علامه شعرانی، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

30. مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیة.

31. یزدان‌پناه، یدالله، 1388، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطا انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، چ اول.

منبع: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 31

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها