0

متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

 
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
جمعه 15 فروردین 1393  6:13 PM

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا
داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا
کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا
به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیمبا همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم
چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم
باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم
باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم
آن کسانی که به آئین خدا محتاجندبه بیانات تو در دین خدا محتاجند

بگو از راه خدایی که فراموش شده
بگو از راهنمایی که فراموش شده
از رسول دوسرایی که فراموش شده
بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزنباز هم فاطمه ! از حق علی حرف بزن
تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات
تو همان جلو هی توحید و همان جلو ی ذات
احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات
راه بیراهه شود ! دم نزنی تو...! هیهات
بگو این فتنه ی با رایت اسلام از چیست ؟بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟

با ولای تو نوشتند نجات ما را
با تو امروز نداریم غم فردا را
پس مگیر از لب ما خواهش "یا زهرا" را
انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

امت واحده محتاج تو یاری توستشور بیداری اسلام ز بیداری توست
از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم
اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم
در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم
همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودنهمه در دایره ی فاطمه با هم بودن

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام
ای که خون پسرت گشته قوام اسلام
فرصت گفتن از تو شده در این ایام
کربلا شرح غم توست به معنای تمام
از علی و غم او تو سخن آغاز نماسفره ی درد غریبانه خود باز نما :

غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی
نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی
اول و آخر معراج علی ، راه علی
پهلویم داد شهادت : ولی الله علی

خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علیبه زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

چند وقتیست سرم روی تنم می افتد
دست من نیست که گاهی بدنم می افتد
نقش لاله به روی پیرهنم می افتد
دست من کار کند ، مطئنم می افتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته استبه خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم
بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم
با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم
من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوختچشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت

آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست
مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست
جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست
هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

کاشکی زوتر این پیرهن آماده شودبهر فردای حسینم کفن آماده شود

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها