پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
سه شنبه 20 اسفند 1392 2:40 PM
اي اهل كوفه رحمي (واويلا واويلا)
اين طفل جا ندارد
خواهد كه آب گويد
اما زبان ندارد
ديشب به گاهواره
تا صبح ناله ميزد، امروز روي دستم
ديگر توان ندارد
هنگام گريه كو شده
تا اشك خود بنوشد،
اشكي كه تر كند لب دور دهان ندارد
اي حرمله مكش تير (واي واي)
يكسو فكن كمان را
اين برگ گل كه تاب
تير و كمان ندارد
شمشير اوست آهش
فرياد او تلظي جانش به لب رسيده
تاب بيان ندارد
منت به من گذاريد
يك قطره آب آريد
بر كودكي كه در تن
جز نيمه جان ندارد
با من اگر بجنگيد
تا كشتنم بجنگيد
اين شيرخواره بر كف
تيغ ستان ندارد
مادر نشسته تنها
در خيمه بين زنها
جز اشك خجلت خود
آب روان ندارد
تا با خدنگ دشمن
روحش زند پر از تن
جز شانه امامش
ديگر مكان ندارد (واي واي)
مادر به جاي آب ز شرم تو آب شد
آتش گرفت و غرق عذاب شد
بيهوده پا به سينه من ميزني مكوب
حتي خيال قطره آبي سراب شد
مثل هميشه بوسه زدم روي گونه ات
اما لبم ز تاول رويت كباب شد
از بس ترك به روي ترك بسته بر لبت
شرمنده لبت پسرم آفتاب شد
وقتي عمود خيمه عباس را كشيد
گفتم رباب خانه عمرت خراب شد
یا صاحب الزمان علیه السلام