پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
سه شنبه 20 اسفند 1392 2:12 PM
کاش میشد که نسیمی خبرت را ببرد * خبر سوختن بال و پرت را ببرد
کاش میشه که زبان دور لبت چرخاندن * اثری داشت که سوز جگرت را ببرد
کاش جای عطشی که رمقت را برده * خواب می آمد و چشمان ترت را می برد
توی روی دست پدر عازم میدان بودی * یا که تقدیر گلویت پدرت را می برد
لب زدن ها پدرت را نگرانت کرده * عطش تو نفس مختصرت را می برد
فاصله کم شده و حرمله با قدرت زد * دست بابات نبود تیر سرت را می برد
خوب شد تیر سه پر گرچه سپر را کج کرد * سنگرت بود وگرنه سپرت را می برد
دست و پا می زنی اما پدرت حیران است * گلویت زیر عبا تا به حرم پنهان است
این طرف ناله و آن سوی ولی غوغا شد * گرچه لب خشک ولی چشم همه دریا شد
مادرش زد به سر و عمه کنارش افتاد * ناله زد وای علی خواهرش از جا پا شد
بدن کوچک از پوست به سر بند شده * دفن شد زیر لحد باز پدر تنها شد
بعد از واقعه یعنی دم غارت کردن * حرمله پشت حرم آمد و واویلا شد
مادرش گفت که ای حرمله لعنت بر تو * به روی نیزه نزن زخم گلویش باز شد
مادرش داشت کنار پسرش جان می داد * از غم سوختن بال و پرش جان می داد
یا صاحب الزمان علیه السلام