پاسخ به:مبحث چهل و یکم صالحین: پیشواز بهاران
پنج شنبه 22 اسفند 1392 8:14 PM
یک خمرۀ لبریز از شعر
دراین دلِ ویرانه دارم
یک قطعهاش را باز امشب
بر روی کاغذ میگذارم
این زیرخاکی مثل سکه
از جنس مفرغ یا که مس نیست
در خمرۀ گنجینۀ من
چیزی به غیر از جنسِ حس نیست
از قدمت و تاریخِ آنها
جز حدسهایی نیست در دست
یک شعرِ آن از عصر پاییز
تا انتهای برگ زرد است
یک شعرِ آن از عهد نوبرگ
منسوب به فصل بهار است
آن دیگری، در دوره یخ
بعد از تکامل در انار است
از عصر کشف آتش عشق
در غار تنهایی انسان
تا قرن حاضر یا معاصر
با قحط باد و برف و باران
در خمرهام چندین کتیبه
از جنس سنگ و آب دارم
لوحی لطیف از جنس سایه
در یک شب مهتاب دارم
گنجینهام مجموعهای از
انواع حسهای نهانی است
هرگز نمیپوسد چرا که
یک لحظه از قلبم جدا نیست