0

کرامات امام جواد (ع )

 
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات امام جواد (ع )
پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:55 PM

حسين بن محمد اشعري به نقل از پيرمردي به نام عبدالله زرين حكايت كند :
در مدتي كه ساكن مدينه منوره بودم ، هر روز نزديك ظهر حضرت جوادالا يمه عليه السلام را مي ديدم كه وارد مسجدالنبي مي شد و مقداري در صحن مسجد مي نشست ؛ و سپس قبر مطهر جدش ، حضرت رسول و نيز قبر شريف مادرش ، فاطمه زهرا عليها السلام را زيارت مي نمود و نماز به جاي مي آورد .
روزي به فكر افتادم كه مقداري خاك از جاي پاي مبارك آن حضرت را جهت تبرك بردارم .
پس به همين منظور - بدون اين كه چيزي به كسي اظهار كنم - فرداي آن روز در انتظار ورود حضرت نشستم ؛ ولي بر خلاف هر روز ، مشاهده كردم كه اين بار سواره آمد تا جاي پايي بر زمين نباشد و چون خواست از مركب خويش فرود آيد ، بر سنگي كه جلوي مسجد بود قدم نهاد .
و چندين روز به همين منوال و كيفيت گذشت و من به هدف خود نرسيدم ، تا آن كه با خود گفتم : هر كجا حضرت ، كفش خود را درآورد ، از زير كفش وي چند ريگ يا مقداري خاك برمي دارم .
فرداي آن روز متوجه شدم كه امام عليه السلام با كفش وارد صحن مسجد شد؛ و مدتي نيز به همين منوال سپري شد .
اين بار با خود گفتم : مي روم جلوي آن حمامي كه حضرت داخل آن مي شود؛ و آن جا به مقصود خود خواهم رسيد .
پس از سو ال و جستجو از اين كه امام جواد عليه السلام به كدام حمام مي رود ؟
در جواب گفتند : حمامي در كنار قبرستان بقيع است ، كه مال يكي از فرزندان طلحه مي باشد .
لذا آن روزي كه بنا بود حضرت به حمام برود ، من نيز رفتم و كنار صاحب حمام نشستم و با وي مشغول صحبت شدم ، در حالتي كه منتظر قدوم مبارك حضرت جوادالا يمه عليه السلام بودم .
صاحب حمام گفت : چرا اين جا نشسته اي ؟
اگر مي خواهي حمام بروي ، بلند شو برو؛ چون اگر فرزند امام رضا عليه السلام بيايد ، ديگر نمي تواني حمام بروي .
در بين صحبت ها بوديم كه ناگاه متوجه شديم ، حضرت وارد شد و سه نفر نيز همراه وي بودند .
چون خواست از الاغ و مركب خويش پياده شود ، آن سه نفر قطعه حصيري زير قدوم مباركش انداختند تا آن حضرت روي زمين قرار نگيرد .
به حمامي گفتم : چرا چنين كرد و حصير زير پايش انداختند ؟ !
صاحب حمام گفت : به خدا قسم ، تا به حال چنين نديده بودم و اين اولين روزي بود كه براي حضرت حصير پهن شد .
در اين هنگام ، با خود گفتم : من موجب اين همه زحمت براي حضرت شده ام ؛ و از تصميم خود بازگشتم .
پس چون نزديك ظهر شد ، ديدم امام عليه السلام همانند روزهاي اول وارد صحن مسجد شد و پس از اندكي نشستن مرقد مطهر جدش ، رسول اكرم و مادرش ، فاطمه زهراء عليها السلام را زيارت نمود؛ و سپس در جايگاه هميشگي نماز خود را به جاي آورد و از مسجد خارج گرديد

 

منبع.کتاب چهل داستان و چهل حديث از امام جواد (ع )

 

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها