پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)
پنج شنبه 15 اسفند 1392 12:52 PM
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
مرحوم سيد كمال الدين رقعي ، كه زماني مسيوليت واحد تاءسيسات و برق صحن مقدس حضرت زينب (س ) را به عهده داشت ، براي يكي از دوستان خود چنين تعريف مي كرد :
روزي پسري به نام ((صاحب )) مشغول چراغاني مناره هاي حرم حضرت زينب (س ) براي جشن مبعث بود كه از بالاي پشت بام به وسط حياط صحن سرنگون شد . مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بيمارستان عباسيه شهر شام منتقل كردند و به عليت حال بسيار وخيم او ، توسط پزشكان بستري شد .
خود او نقل مي كند : هنگامي كه در روي تخت دراز كشيده بودم ، ناگهان بي بي مجلله اي دست يك دختر كوچك را گرفته و آن دختر فرمود : اينجا چه مي كني ؟ بر خيز و برو كارت را انجام بده . و باز ادامه داد : عمه جان ! بگو برود و كارش را انجام بدهد . بي بي اشاره فرمود : برو كارت نيمه تمام مانده . من كه ترسيده بودم ، با همان لباس بيمارستان از روي تخت بلند شدم و فرار كردم . در خيابان افرادي كه مرا آورده بودند با تعجب از من پرسيدند : اينجا چه مي كني ؟ و چرا از بيمارستان بيرون آمدي ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، اين واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد
منبع.کتاب 200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)