حرمت موی سپید مشایخی
جمعه 2 اسفند 1392 12:04 PM
البته که شان اینان همواره از سوی مردم گرامی داشته شده اما گاهی اتفاقاتی رخ می دهد که هم آزار دهنده است و هم نگران کننده. مائی که همیشه حرمت موی سپید حرف اول و آخر قاموس فرهنگ مان بوده چه می شود که گاهی شاهد حرمت شکنی ها می شویم؟!
قصه ، ماجرای اعتراض جمشید مشایخی نسبت به فحاشی های عجیب و غریب برخی از هموطنان به مسی ، بازیگر تیم رقیب ایران در جام جهانی است. مشایخی روی خط برنامه نود آمد و دوستانه تمنا کرد که این رفتار در شان مردم ما نیست. بعد از آن هم باشگاه استقلال اعلام کرد این بازیگر به عنوان سفیر صلح و دوستی ایران از سوی باشگاه استقلال به اسپانیا می رود تا از مسی دلجویی کند.
در این ماجرا عده ای نگران بی احترامی احتمالی به جمشید مشایخی به عنوان نماینده ملت ایران و نیز شان و جایگاه ایشان هستند. برخی نفس عمل را نمی پسندند و معتقدند گناه یک عده معدود نباید به پای همه مردم ایران نوشته شود و لازم به تشریفات عذرخواهی نیست. راجع به این دو دیدگاه می توان بیشتر تامل کرد که البته الان محل بحث ما نیست. روی سخن الان درباره بعضی بی حرمتی ها به مشایخی است . او به زعم خودش این طور تشخیص داده که پیشنهاد علی فتح الله زاده برای دلجویی از بازیگر آرژانتینی تصمیمی بجا است. تاکید هم دارد که اتفاقات پیش آمده باعث شده چهره ایرانی ها مخدوش شود. اصرار دارد سفر به اسپانیا و دیدار با مسی چهره دیگری از ایرانِ با فرهنگ نمایان خواهد کرد. در یک کلام این بازیگر پیشکسوت نه به دنبال ماجراجویی است و نه در این سن و سال نیاز به شهرت دارد. او نیمه پر لیوان را دیده و پیشنهاد باشگاه استقلال را پذیرفته. به همین سادگی. پس مستحق تهمت و فحاشی نیست. هست؟!
دقیقا دو روز بعد از مصاحبه با برنامه نود ، با جمشید مشایخی به بهانه جشنواره سینما حقیقت گفت و گویی داشتم. بحث خیلی زود به مسائل اجتماعی کشیده شد و این که سینما آن هم از نوع مستندش تا چه حد می تواند بازتاب دهنده واقعیت های جامعه باشد و مثل آژیر خطر عمل کند.
یکی از بحث های حاشیه ای گفت و گو ، توهین به مسی، اعتراض او و واکنش هایی که بعضا علیه او در فضای مجازی شکل گرفته بود.
او گفت از حرف های رد وبدل شده در فضای مجازی مطلع ام اما معتقدم این مردم با فرهنگ تر از آن هستند که توهین چند نفر بخواهد تکدر خاطر مرا به همراه داشته باشد. مشایخی این قبیل رفتارها را آفت فرهنگ و تمدن می داند و نگران این است که روزی قبح توهین و بد بدهنی از بین برود:« ما ملتی با پشتوانه فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی هستیم . بزرگان دین و تاریخ مان همواره ما را به صدق گفتار توصیه کرده اند . به عنوان مثال داریوش بزرگ در كتیبه اش می نویسد خدایا ملت من را از دروغ ،قحطی و جنگ در امان بدار. اول دروغ را می گوید یعنی دروغ از جنگ و قحطی بدتر است. الان متاسفانه دروغ در جامعه زیاد شده. آث میلان به ایران می آید . خیلی ها لباس این تیم را می پوشند و به استقبال شان به فرودگاه می روند. بعد ورزشكار درجه یك جهان (مسی) را این گونه تخطئه می كنند. نوه من چند روز پیش می گفت حرف های زشت درباره شما زده اند. گفتم دخترم من همیشه گفته ام من هیچم ؛خاك پای مردمم. معلمان من مردم ایران هستند. پس چرا این گونه است.»
با جمشید مشایخی این مساله را مطرح می کنیم که خیلی ها نگران این هستند که ممکن است این بازیگر حاضر به ملاقات نباشد و یا شان شما به عنوان نماینده فرهنگی ایران آن طور که شایسته است در نظر گرفته نشود. او در پاسخ می گوید: « اولا این پیشنهاد از سوی باشگاه استقلال مطرح شده و حتما حواس شان به همه جوانب بوده ، دوما من هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام و منتظر همفکری هستم.»
بعد از آن هم مسیر گفت و گو به سینمای مستند بازگشت. مشایخی چند سال پیش مستند «ساکن صحرای سکوت» را درباره زنده یاد خسرو شکیبایی تهیه کرد. خودش هم یک بار سوژه مستند شد و فیلمی درباره او با عنوان «مستند جمشید مشایخی» به بازار آمد. دیدگاه او درباره مستند پرتره خواندنی است.
ما در كرمان فیلمبرداری داشتیم كه در روزنامه خواندم جمشید مشایخی می خواهد در مورد خسرو شكیبایی فیلمی تهیه كند. من همیشه گفته ام مستند درباره هنرمند تا وقتی زنده است باید ساخته شود. وقتی از دنیا رفت خیلی خوب و خوشایند نیست. من اهل كارهای این شكلی نیستم ولی اگر می گفتم نه، ممكن بود فكر كنند من شكیبایی را دوست نداشته ام. وقتی قبول كردم برایم سخت بود و خیلی رنج كشیدم چون دوست داشتم خسرو زنده می بود و مستندش ساخته می شد. آقای علی حاتمی تا زمانی كه زنده بود حتی بك جایزه كوچك هم به او ندادند وقتی از دنیا رفت هر سال مراسم می گیرند. من با این جنس كارها مخالفم. وقتی یكی از دنیا رفته طبق عادت معتقدیم نباید بدش را بگوییم. برای همین وقتی كسی از دنیا رفت معمولا نظرها درباره اش درست نیست و همه اغراق می كنند. آن هایی كه با او مخالف بوده اند حالا از او تعریف می كنند. بنابراین مستند بعد از مرگ آدم ها خیلی نمی تواند به حقیقت نزدیك باشد.
با جمشید مشایخی این مساله را مطرح می کنیم که خیلی ها نگران این هستند که ممکن است این بازیگر حاضر به ملاقات نباشد و یا شان شما به عنوان نماینده فرهنگی ایران آن طور که شایسته است در نظر گرفته نشود. او در پاسخ می گوید: « اولا این پیشنهاد از سوی باشگاه استقلال مطرح شده و حتما حواس شان به همه جوانب بوده ، دوما من هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام و منتظر همفکری هستم.»
مستند«جمشید مشایخی» را نمی توان گفت مستند زندگی. مستند زندگی این است كه حیات یك شخص از زمانی كه وارد عرصه هنر می شود را دربگیرد. این كه تیكه هایی از زندگی اش را نشان دهند و یك قسمت هایی را بازسازی كنند خیلی جذاب نیست . آقای مهدوی در مستند «جمشید مشایخی» از هنرمندان درباره من سوال كرده بودند؛ این را نمی توان گفت سینما حقیقت .
مستند ساز باید راستش را بگوید. واقعیت را نشان دهد. مردم خودشان بخوبی جنس بد و خوب را تشخیص می دهند. اگر فیلمی فاقد صداقت باشد اصلا تاثیرگذار نیست. مستند ساز باید شاخك های حساسی داشته باشد و با چشمان تیزبین خوبی و بدی جامعه اطرافش را ببیند. در ساخت هم حواسش باشد كه دچار افراط و تفریط نشود. به نظر من یك فیلم مستند اگر با ساختاری خوب و جذاب ساخته شود تاثیرش هزاران بار بیشتر از پند و موعظه های مستقیم است. البته نباید انتظار داشت با ساخت یك مستند همه مشكلات حل شود . همه ابزارهای هنری باید برای تنقیه فرهنگی و ارتقای زندگی اجتماعی همگام باشند ؛آن موقع است كه می توان گفت هنر و از جمله فیلم مستند تاثیر خود را در لایه های مختلف جامعه گذاشته است.
ببینید فرض كنید یك نفر كه من را دوست دارد می خواهد درباره زندگی من بنویسد یا فیلم بسازد. طبیعتا باید موقع ساخت از من نوعی فاصله بگیرد و احساسش را دخیل ندهد. مستند پرتره ضمن صداقت باید همه زوایای زندگی فرد مورد نظر نشان بدهد. هیچ فردی در جهان به كمال نرسیده و نخواهد رسید چون كمال در خداوند است. منتهی فردی نسبت به دیگری به كمال رسیده . مستندساز باید جانب انصاف و اعتدال را نگه دارد چون فیلم قرار است برای مردم و آینده درس باشد. كسی اگر اشتباهی كرده باید گفته شود. این طوری ارج و قرب او هم بالاتر می رود. به هر حال همه در زندگی اشتباهاتی می كنند و باید نشان داده شود.
كسی كه مستند می سازد بدیهی است كه با سینما و ابزارهای آن باید آشنایی كامل داشته باشد. مستندسازی هنر سختی است. همه در خانه یك دوربین دارند ولی مستند با ارزش آنی است كه یك كارگردان فهمیده می سازد. مستند ساز علاوه بر اشراف بر ابزار كار باید تاریخ سینما و هنر بداند ، ذوق داشته باشد و دنبال نوآوری باشد. اگر فیلمساز بدون مطالعه سراغ سوژه اش برود فقط سوژه را خراب كرده برای همین یك مستندساز باید اشراف همه جانبه به سوژه اش داشته باشد.