روششناسی تفسیر اجتماعی قرآن 2
یک شنبه 27 بهمن 1392 8:17 AM
بخش دوم و پایانی
مبانی و پیشفرضهای تفسیر اجتماعی
با توجه به آنچه از تبیین رابطة مفاهیم و مسائل جامعهشناختی و موضوعات و محورهای اجتماعی قرآنکریم و به کارگیری و توجه به آنها در تفسیر اجتماعی مطرح گردید، مناسب است به بررسی مبانی و پیشفرضهای تفسیر اجتماعی با گرایش جامعهشناختی بپردازیم. تا از تلقی نامناسب جلوگیری و برداشت عالمانهتری از رابطة تفسیر قرآنکریم و مباحث جامعهشناختی ارائه شود.
از آن جا که تمایز روشنی بین مبانی و پیشفرضها وجود ندارد و گاهی آن دو را یکی میدانند یا آنها را در دو وادی کاملاً متفاوت با یک تعداد معیارهای سلیقهای از هم جدا میکنند، به نظر میرسد چون یک تعداد معیارها، به عنوان مستندات تفسیر اجتماعی از بیانات درون قرآنی به حساب میآیند، از آنها با عنوان، مبانی یاد کنیم و به بررسی آن بپردازیم و مواردی از اصول را نیز که جنبة برون قرآنی دارند و در تفسیر اجتماعی باید به آنها توجه نمود و بیشتر به حوزة علوم اجتماعی و جامعهشناختی ـ به طور خاص ـ ناظرند، پیش فرضهای ورود به تفسیر اجتماعی بشماریم و بررسی کنیم.
الف) پیش فرضها
1. جامعه از نوعی وجود بهرهمند است؛ جامعه را چه دارای وجودی اعتباری بدانیم (ر.ک. به: جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، 18) یا وجود حقیقی و اصالتی برای آن بپذیریم (آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، 110 ـ 85)، (ر.ک. به: مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ در قرآن، 343 ـ 335، از مجموعه آثار، ج 2) بالأخره نوعی وجود برای جامعه قائل شدهایم. یکی از مواضع بحث در حوزة جامعهشناسی ـ و قبل از آن در فلسفه اجتماع ـ سخن از اصالت جامعه و به تبع آن، تأثیرپذیری افراد و جامعه از هم است. بر این اساس هر کدام که اصالتی برای جامعه قائل شدند، نوعی وجود را هم برای آن قائلاند.
به عبارت دیگر مفهوم جامعه هر چند از حضور افراد زیاد در یک محیط با ملاکهای یاد شده گرفته شده است، در عین حال مقوماتی دارد که معمولاً به فرد تنها منتسب نمیشود و به جمع بدون افراد هم نمیتوان نسبت داد؛ بلکه به گونهای از اتحاد بر میگردد که از آن به جامعه تعبیر میشود.
به قول شهید مطهری; دارای روحی است که نقش آن ایجاد اتصال و پیوستگی است (مطهری، 339)، یعنی در عین حال که متشکل از نهادها و ساختارهای اجتماعی متفاوت و زیاد است، گونهای از وحدت را دارد که عناصر مطرح در تعریف جامعه، (مذهب، نوع تفکر، منطقه جغرافیایی، هدف مشترک و زبان)، حکایت از آن دارند.بر اساس دیدگاههایی مانند نظر شهید مطهری، آیات فراوانی در این جهت قابل استدلال است که برای نمونه میتوان به برخی آیات که در آن مفهوم «امت» یا «قوم» به کار رفته است، استناد کرد.
2. جامعه یک ارگانیسم (اندام واره) است؛ نوعی نگرش وحدت گرایانه به جامعه و کلیّت آن وجود دارد، نگاهی همسو با دیدگاه قرآنکریم به کل جهان هستی و اینکه همه در عین کثرت با یک هدف و در یک مسیر به سوی خداوند در حرکتاند. به طور قطع نگرشی اندام وارهای به جامعه، پیش فرض دیگری است که امکان تحلیل صحیح مسائل اجتماعی و پیرامونی انسان را فراهم میسازد، که غیر از آن یعنی نگاهی جزیرهای، استحکام و مبنای متقن ندارد.
از ادلة عمده این وحدتگرایی حاکمیت قوانین مشترک بر جامعه و سنتهای اجتماعی معهود است که امکان تحلیل علمی تاریخی جامعه و زمینه بهرهمندی و عبرتآموزی از آن را با تفسیر قرآن کریم فراهم میسازد، مانند قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛ (آلعمران / 137).
3. نقصان و ناتوانی تئوریهای علوم اجتماعی در تحلیل رفتارهای انسانی؛ به این معنا که، جامعهشناسی به عنوان یکی از علوم ناقص بشری، و از طرفی مبتنی بر استقرای ناقص، دارای نظریهها و تئوریهای متعددی در حوزههای مربوط از جمله تحلیل رفتارهای اجتماعی سازگار یا ناسازگار، تبیین هنجارها، ارزشهای اجتماعی و توصیف رفتارهای انقلابی است؛ لیکن آنچه مسلم است و تاکنون قطعیت آن مورد تردید قرار نگرفته (صرف نظر از بیاعتباری و پایایی قطعی آنها به ویژه دیدگاهها و دکترینهای اصلی در این نگرش یعنی کارکردگرایی، تضادگرایی، ساختارگرایی و...)
این است که همه نظریهها دارای مبانی و اصول غیر الهی و بیشتر، با توجه به نگرش انسان مدارانه یا جامعهگرایانه تدوین شدهاند که با توجه به دو ساحتی بودن حیات انسانی و ابتنای بر آن جهانی بودن بشر، این دیدگاهها در تحلیل رفتار اجتماعی و مصادر آن رفتار، ناقص و دچار نوعی ناتوانیاند، برای نمونه با مراجعه به قرآن کریم معلوم میشود که یکی از عوامل مؤثر در کاهش انحرافات و تقویت اطاعت از خداوند در گروهی از انسانها، انگیزة ورود به بهشت و فرار از جهنم با وصف قابل توجه قرآن کریم از آن دو است (ر.ک. به: محتوای سورههای واقعه والرحمن). اینجاست که در تحلیلهای مادیگرایانه هیچ نقشی برای این دو مهم در بازدارندگی اعمال و رفتار انحرافی نمیتوان تصور کرد.
4. قدمت و طول عمر کوتاه دیدگاهها و نظریهها در حوزه علوم اجتماعی صرف نظر از نقص آن در تبیین رفتار انسانها، از جمله مواردی است که نمیتواند پابهپای قدمت و تاریخ گزارهها و بیانهای قرآنی حرکت کند. بیش از هزار و چهارصد سال از نزول قرآن میگذرد، ولی هر روز بر معارف استفاده شده از قرآن کریم افزوده میگردد. کتابهای علمی در حوزههای مختلف، فقهی، کلامی، تفسیری، اخلاق، تاریخ و قصص، علوم قرآنی و صدها معلومات دیگر همه شاهدی روشن بر این مدعا هستند.
در نتیجه پذیرش برتری این معارف و قدمت آنها بر نظریهها و دیدگاههای علوم اجتماعی از جمله پیشفرضها است که از نظر زمانی و نیز محتوایی بر جامعهشناسی غلبه دارد؛ به ویژه که بسیاری از آنچه امروز در قالب مباحث علمی از جمله در علوم اجتماعی مطرح است، ریشه در معارف دینی، اسلامی و به ویژه، تفکر شیعی دارد و بسیاری از محورهای اصلی آن را در روایات و احادیث نبوی و اهل بیت مییابیم.
اینکه ابن خلدون پدر علم جامعهشناسی لقب میگیرد و قبل از آن بیرونی و دیگران، چون فارابی، در تصویر جامعه و مدینة فاضله همسو با قرآن و سنت اظهار نظر میکنند، دلیلی روشن بر اثبات این مدّعاست (ر.ک. به: گروهی از نویسندگان، دفتر همکاری حوزه، درآمدی بر جامعهشناسی اسلامی).
ب) مبانی
1. مبانی عام
1 ـ 1) امکان و جواز تفسیر: از مبانی عام تفسیر اجتماعی، پذیرش امکان و جواز تفسیر با توجه به گرایشهای مفسّر است که ادلّه متعددی از جمله ادلّة درون قرآنی مانند مجموعه آیات دعوت کننده به «تدبّر»، (نساء/ 82 ؛ محمد9/ 24) «تفکر»، (نحل/ 11، 44 و 69؛ آلعمران/ 191؛ یونس/ 24؛ رعد/ 3؛ روم/ 21؛ زمر/ 42؛ جاثیه/13) «تحدّی»، (بقره/ 23، یونس/ 38، هود/ 13) و همچنین آیات بیانگر وجود «متشابهات» (آل عمران/7) در قرآن و اینکه قرآن «تبیان کلّ شی» است (نحل/ 89) شواهدی مؤثر بر آن است.
1 ـ 2) جامعیت و جاودانگی قرآن کریم به عنوان معجزهای الهی از دیگر مبانی است. اینکه قرآن کریم انحصار در زمان نزول ندارد و فرهنگ زمانه و شرایط آن، جز بخشی ابزار گونه در خدمت انتقال احکام و دستورات الهی در قالب کلمات قرآنی نیست (ر.ک. به: زمانی، حسن، قرآن و مستشرقان، فصل قرآن و فرهنگ زمانه).
از شواهد و مدارکی که به این جامعیت دلالت میکنند. وجود ظاهر و باطن در قرآن کریم است (ر.ک. به: سید رضا مؤدب، روشهای تفسیر قرآن) که به خوبی گویای توانایی قرآن کریم در تحلیل مسائل روز و جدید است. ضمن این که هدف قرآن کریم بر اساس این جامعیت، هدایت انسان به رشد و تعالی است و این که جز با تشکیل حیات اجتماعی و توجه به پیچیدگی آن با گسترش جمعیت روی زمین، تحقق این هدف میسر نیست، حقیقت این جامعیت و رجوع مستمر به آن روشنتر میگردد (المیزان فی تفسیرالقرآن، 4، ذیل آیه 200 آلعمران).
1 ـ 3) ممنوعیت تفسیر به رأی: الهی بودن، محکم بودن و قیّم بودن قرآن کریم اقتضا میکند از دستبرد اندیشههای غیر ناب، برداشتهای ناصواب و غیر منطقی، و استدلالهای بدون پشتوانه و غیر معقول به دور باشد. اعتماد به تفاسیری که به شکل مؤثر برخاسته از ظن شخصی و تحمیل نظرات بر قرآن کریم است، خطر برداشتهای انحرافی و التقاطی را در خصوص قرآن کریم گوشزد میکند.
نفی تفسیر به رأی مصونیتی برای مفسر، تکریم قرآن و منطقی کردن شیوهها و برداشتهای ما از آن است و چون ورود به تفسیر قرآن با گرایش اجتماعی، و دغدغههایی از این دست، امکان ورود مفسر به فضای تحمیل نظر شخصی و عدم رهایی از پیش داوریهای غیر علمی را به دنبال دارد؛ میطلبد تا در بخش مبانی به آن توجه ویژه شود.
از عمده دلایل و شواهد بر اهمیت این مسئله، وجود افراد مغرض و منحرف در طول تاریخ تفسیر قرآن است که تلاش کردهاند از این ناحیه و بر اساس اندوختهها، نگرشها و گرایشهای خاص خود، دست به تفسیر بزنند و در نگاه دیگران استناد به قرآن را مخدوش سازند و باعث برخی اتهامات واهی به قرآنکریم و طرفداران آن گردند. هر چند قرآن کریم خود عیبی ندارد و از این اتهامات پاک است، لیکن، پاکسازی این اتهام به دلیل عیوب متعدد در مشی مسلمانان، میتواند هزینة جبرانناپذیری را متوجه مسلمانان، جوامع اسلامی و حرکت روبه رشد آنان سازد (ر.ک. به: منطق تفسیر (1)، 11 ـ 258 و 543).