0

هفته بیست وچهارم:...( " یقظه")...

 
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست وچهارم:...( " یقظه")...
یک شنبه 27 بهمن 1392  9:17 AM

معنای یقظه

«یقظه» به معنای بیداری و توجّه است و در مقابل غفلت و بی توجهی قرار دارد.

درباره معنای لغوی این کلمه می خوانیم که یقظه عبارت است از: «اَلاِْنْتِباهُ وَالتَوَجُّهُ اَعَمُّ مِنْ اَنْ یَکُونَ بِزَوالِ الْمَوْتِ وَالنَّوْمِ کُلاًّ اَوْ فِی الْجُمْلَةِ؛ بیداری و توجّه اعم از این است که مرگ و خواب در کار نباشد یا به طور کلی و یا صورت اجمالی... .»

یقظه در قرآن

لفظ «یقظه» در قرآن به کار نرفته است. همچنین لفظی را در قرآن نمی توان یافت که به طور کامل مفهوم مورد نظر ما در مقابل غفلت را برساند؛ ولی شاید بتوان گفت: جامع تر از همه الفاظی که چنین محتوایی دارند، همان واژه «ذکر» است.

کلمه «ذکر» گاهی در مقابل نسیان واقع می شود که در این صورت به معنی فراموش نکردن و ادامه توجّه و گاهی نیز به معنی یادآوری است؛ یعنی، توجّهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض می شود.

مادّه «ذکر» در صورتها و شکلهای مختلف، بیش از 292 بار در قرآن به کار رفته است که نشان از اهمیّت یادآوری و توجّه و تنبّه دارد.

این آیات انسان را به خداوند متوجّه می سازد: «فَاذْکُرُونِیآ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ »؛ «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپاسگزار من باشید و به من کفر نورزید.»

و دستور می دهند که زیاد به یاد خدا باشید: «یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا »؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار.»

و گاه انسان را به یاد نعمتهای خدا می اندازند: «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّنَ الْکِتَـبِ وَالْحِکْمَةِ»؛ «و نعمت خدا را بر خود و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده [و به وسیله آن به شما اندرز می دهد]، به یاد آورید.»

در برخی آیات نیز خداوند متعال سرگذشت بندگان ذاکر خود را بیان می کند و می فرماید که به یاد آنها باشید. «وَاذْکُرْ فِی الْکِتبِ مَرْیَمَ اِذِانْتَبَذَتْ مِنْ اَهْلِها مَکانا شَرْقِیّا»؛ «و در این کتاب [آسمانی] مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت.» و گاه انسان را به یاد روزهای خدا می اندازد: «وَذَکِّرْهُمْ بِاَیّامِ اللّهِ»؛ «و روزهای خدا را به آنان یادآوری کن.»

و همین طور سرگذشت و تاریخ پیشنیان، و توجّه به قیامت و... را مورد تذکّر قرار می دهد. و گاه از انسانها می پرسد: «اَفَلا تَذَکَّرُونَ»؛ «آیا متذکر نمی شوید؟»

زمانی نیز زیانهای اعراض از یاد خدا را متذکر می شود که موجب زندگی سخت خواهد بود و در جهان آخرت، اعراض کننده از یاد خدا نابینا و کور محشور خواهد شد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَـمَةِ أَعْمَی»؛ «کسی که از یاد من رو گرداند، برای او زندگی [تلخ و] سخت خواهد بود و در روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.»

به یک معنی می توان گفت که تمام آیات انذار و تبشیر، برای زدودن آثار غفلت، بیداری مردم از خواب غفلت و تنبّه و تذکّر نازل شده است؛ پس یکی از مهم ترین رسالتهای پیامبران، بیداری و تنبّه مردم بوده است؛ چنان که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اللّهَ اَرْسَلَ اِلَیْکُمْ رَسُولاً لِیُزِیحَ بِهِ عِلَّتَکُمْ وَیُوقِظَ بِهِ غَفْلَتَکُمْ؛ ای مردم! خداوند پیامبری به سوی شما فرستاد تا بوسیله آن بیماریهای [روحی و اخلاقی] شما را برطرف سازد و شما را از غفلت، بیدار نماید.»

یقظه و بیداری در روایات

در روایات اسلامی به صورت وسیع به مسئله یقظه و بیداری پرداخته شده است که در ذیل به نمونه هایی اشاره می شود:

1. تا کی غفلت؟

علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «اَما مِنْ ذلِکَ بُلُولٌ اَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقْظَةٌ؛ آیا درد تو را درمان و خواب تو را بیداری نیست؟»

2. روشنی با نور یقظه

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقْظَةٍ فِی الاَْبْصارِ وَالاَْسْماعِ وَالاَْفْئِدَةِ؛ با نور یقظه و بیداری، چشمها و گوشها و قلبها را روشن ساختند.»

ایشان در جای دیگری فرمودند: «وَکَیْفَ لا یُوقِظُکَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَةٍ وَقَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصِیهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِکَ بَعَزِیمَةٍ وَمِنْ کَریَ الْغَفْلَةِ فِی ناظِرِکَ بِیَقْظَةٍ وَکُنْ لِلّهِ مُطِیعا وَبِذِکْرِهِ آنِسا؛ و چگونه ترس از فرود آمدن بلای به یک معنی می توان گفت که تمام آیات انذار و تبشیر، برای زدودن آثار غفلت، بیداری مردم از خواب غفلت و تنبّه و تذکّر نازل شده است

شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟ با اینکه در درون معصیت خداوند و گناه غوطه وری و در زیر سلطه و قدرت خداوند قرار داری؟ پس مَرض سستی دل را با استقامت و عزم راسخ مداوا کن و این غفلتی که چشمت را فرا گرفته، با بیداری برطرف ساز و مطیع خداوند شو و به یاد او انس گیر.»

یقظه در کلام برخی از بزرگان

1. امام خمینی رحمه الله در دوران اقامتشان در نجف اشرف، خطاب به طلاب می فرمودند: «تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر برید و در فساد و تباهی غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید و از عواقب امور بپرهیزید! از خواب غفلت بیدار شوید، شما هنوز بیدار نشدید، هنوز قدم اوّل را برنداشتید. قدم اوّل در سلوک، یقظه است؛ ولی شما در خواب به سر می برید. چشمها باز [است] و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمی شد، این طور آسوده خاطر و بی تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمی دادید. اگر قدری در امور اخروی و عقبات هولناک آن فکر می کردید، به تکالیف و مسئولیتهای سنگینی که بر دوش شما است بیش تر اهمیت می دادید.»

2. امام خمینی رحمه الله می فرمایند: «بدان که اوّل منزل از منازل انسانیّت، منزل یقظه و بیداری است؛ چنان که مشایخ اهل سلوک در منازل سالکان بیان فرموده اند. و از برای این منزل، چنان که شیخ عظیم الشأن شاه آبادی ـ دام ظلّه ـ بیان فرمودند، ده بیت است که اکنون در مقام تعداد آن نیستیم؛ ولی آنچه اکنون لازم است بیان شود، این است که انسان تا تنبّه پیدا نکند که مسافر است و لازم است از برای او سیر، و دارای مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حرکت کند و حصول مقصد ممکن است، «عزم» برای او حاصل نشود و دارای اراده نگردد. و هر یک از این امور دارای بیان و شرحی است که به ذکر آن اگر بپردازیم، به طول انجامد.»

3. استاد مصباح یزدی می فرماید: «نخستین موضوعی که در بخش اخلاق فردی (اخلاقی که به تنظیم رابطه انسان با خودش می پردازد) مطرح می شود، موضوع توجّه، التفات، هوشیاری و بیداری است در مقابل حالت غفلت و بی توجّهی؛ از اینرو، علمای اخلاق و کسانی که مراتب سیر انسانی را بررسی کرده اند، مانند: ارباب سیر و سلوک و عرفا، منزل اوّل از منازل سیر و سلوک انسان به سوی تعالی و تکامل را «یقظه» قرار داده اند که به معنی بیداری و هوشیاری در مقابل غفلت به کار می رود.»

4. آیة اللّه شیخ عباس ایزدی فرموده اند: «برای پرورش خود یا دیگران به اخلاق پسندیده و از بین بردن اخلاق ناپسند، در قدم اوّل فکر و عقل خود را و لو به کمک دیگران به کار بیندازیم و حقایق و علوم عملی را در ذهن و نفس خود به وجود بیاوریم و تحت تربیت مربّی خوب و یا مطالعه کتابهای سازنده، جنبه های علمی خود را تقویت کنیم و به تدریج اندوخته های ذهنی خود را به کار بگیریم و آنها را در عمل تجربه کنیم. اینجا است که هر درجه ای از علم، منشأ عمل می شود و همان عمل، درجه علم را بالا می برد؛ در نتیجه، تبدیل به خُلق و خوی همیشگی ما می شود.»

آثار خودبیداری

بیداری و مخصوصا توجّه به خود، مراتبی دارد که بر هر مرتبه آن آثار ویژه ای مترتب خواهد شد؛ آثاری که بر اساس تنوّع استعدادها و مراتب معرفت و ایمان انسانها متنوّع خواهد بود:

1. خودشناسی و خداشناسی

توجّه به نفس منشأ تقویت علم حضوری در نفس انسان می شود. سپس به تدریج علم حضوری در مسیر تقویت و کمال خویش به جایی می رسد که باب معرفتهای ارزنده دیگری و از آن جمله، معرفت توحیدی را به روی انسان باز می کند.

یکی از معانی جمله «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ هر کس خودش را شناخت، خدایش را شناخته است»؛ این است که هرگاه انسان با درک حضوری حقیقت وجود خویش را یافت، می بیند که یک موجود رابط و طفیلی و کاملاً وابسته به خدای متعال است و هر اندازه که وابستگی خودش را به خدا بیش تر درک کند، خدا را بهتر خواهد شناخت.

این تلازم خودشناسی و خداشناسی در قرآن به طریق دیگری بیان شده است، آنجا که می فرماید: «وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَـلـهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَـآلـءِکَ هُمُ الْفَـسِقُونَ »؛ «مانند کسانی که خدا را از یاد بردند، پس ما آنان را از یاد خودشان بردیم، نباشید. آنان همان تبهکاران هستند.»

در روایت پیشین، خداشناسی از لوازم خودشناسی به شمار آمده و در آیه فوق نیز خود فراموشی از لوازم غفلت از خدا شمرده شده است. و نتیجه هر دو بیان عبارت است از وجود یک رابطه ویژه واقعی و تکوینی میان نفس انسان که مخلوق و معلول و وابسته است و خدا که خالق و علت مستقل و غیر وابسته است.

2. پیدایش حقیقت جویی در انسان

بیداری و توجّه به نفس موجب می شود که انسان درباره خویش بیندیشد و یک سلسله علوم حصولی را تحصیل نماید که در حرکت تکاملیش مؤثر است و در نتیجه نفس انسانی را بشناسد که چگونه موجودی است، از کجا آمده، در دنیا چه موقعیتی بیداری و توجّه به نفس موجب می شود که انسان درباره خویش بیندیشد و یک سلسله علوم حصولی را تحصیل نماید که در حرکت تکاملیش مؤثر است

دارد و به کدام سو در حرکت خواهد بود. از سوی دیگر، با پی بردن به اعماق نفس، آن را به عنوان آیتی از آیات الهی و مظهر بسیاری از صفات الهی می شناسد؛ یعنی از طریق شناخت حصولی، به نوع دیگری از خداشناسی حصولی دست پیدا خواهد کرد و ممکن است آیات ذیل ناظر به همین معرفت و خداشناسی باشد:

«وَ فِی الاْءَرْضِ ءَایَـتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَ فِیآ أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ »؛ «و در زمین نشانه هایی [از خدا] است برای اهل یقین و در جانهایتان [نیز آیات و نشانه های خدا هست] آیا نمی بینید؟»

و در جای دیگر می فرماید: سَنُرِیهِمْ ءَایَـتِنَا فِی الاْءَفَاقِ وَ فِیآ أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ »؛ «به زودی نشانه های خود را در آفاق [و اطراف جهان] و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.»

3. تلاش برای کسب کمالات انسانی

بیداری و خودشناسی موجب می شود تا انسان در فکر شناخت کمالات و مصالح خودش و راه کسب آنها بیفتد و برای تحصیل آنها تلاش کند و از سوی دیگر، عیوب و نواقص و مفاسد خویش را بازشناسد و خود را از آلوده شدن و سقوط باز دارد.

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 hoseinh1990 yarabyarabyarab
دسترسی سریع به انجمن ها