ماموریت فرشتگان الهی چیست؟ 2
یک شنبه 20 بهمن 1392 8:13 AM
بخش دوم و پایانی
تعداد ملائکه
در باب تعداد فرشتگان الهى روایات متعددى در دست است که همگى آنها بر فراوانى تعداد فرشتگان دلالت دارند، به گونه اى که به هیچ وجه قابل مقایسه با تعداد انسان ها نیست؛ چنان که در روایتى از امام صادق علیه السلاممى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت پرسیدند: آیا عدد فرشتگان بیشترند یا انسان ها؟ فرمود: «سوگند به خدایى که جانم به دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان ها بیشترند از عدد ذرات خاک هاى زمین و در آسمان جاى پایى نیست، مگر اینکه در آنجا فرشته اى تسبیح و تقدیس خدا مى کند.»32
ملّاصدرا نیز در بحث از تعداد ملائکه به دلایل نقلى تمسک جسته است و از میان اخبار و روایات به بیان نمونه اى اکتفا کرده است: در روایات آمده است که انسان ها یک دهم جنّیان بوده و جن و انس یک دهم حیوانات خشکى و تمامى یک دهم فرشتگان آسمان دنیا و همه آنها یک دهم فرشتگان آسمان دوم اند و بر همین ترتیب است تا برسد به فرشتگان آسمان هفتم، آن گاه همگان در برابر فرشتگان کرسى بسیار کم و ناچیز بوده و سپس همه اینها یک دهم فرشتگان یک پرده از سراپرده هاى عرش اند، که در ازاى هر سراپرده آن ششصد هزار است و پهنا و طاق آن به اندازه اى است که اگر تمامى آسمان ها و زمین ها و آنچه در آنها و بین آنها موجود است در برابر آن قرار دهى، چیزى بسیار کوچک است و در آن به اندازه گنجایش گامى نیست، جز آنکه فرشته اى در حال سجود و یا رکوع و یا برپا ایستاده در آنجاست و آنان را بانگ به تسبیح و تقدیس بلند است،
سپس تمامى این ها در برابر فرشتگانى که در اطراف عرش الهى طواف مى نمایند، مانند قطره اى است در دریا، که شمار آنان را جز خدا کسى نمى داند، این فرشتگان با فرشتگان لوح که پیروان اسرافیل اند و فرشتگانى که سپاهیان جبرئیل اند، تمامى شنوا و فرمانبردار امر الهى بوده و کوتاهى و سستى به خرج نمى دهند... .33
این دست روایات، اشاره به مکان مند بودن ملائکه ـ که از آثار مادى بودن است ـ ندارد؛ زیرا همان گونه که گذشت، ملائکه موجودات نورانى مجردى هستند که مکان مند نیستند. به نظر مى رسد مقصود از این گونه روایات و اقوال، بیان بسیارى ملائکه و تقریب به ذهن براى افاده هرچه بهتر کثرت ملائکه مى باشد.
اصناف و اقسام ملائکه
ملّاصدرا، موجودات ملکوتى را به دو دسته تقسیم مى کند:34 الف. دسته اى از آنها هیچ گونه تعلق و وابستگى به عالم جسمانى ندارند (نه تعلق حلول و نه تعلق به کمال رساندن موجودات مادى.) این دسته از موجودات را «کروبیان» مى نامند؛ ب. دسته دوم موجوداتى هستند که به نحوى به عالم ماده متعلق اند.کروبیان خود به دو دسته تقسیم مى شوند:
1. دسته اول: فرشتگان مهیمن هستند که شیفته و غرق در عظمت خداوند متعال مى باشند. آنها حتى به ذات خود هم توجه ندارند تا چه رسد به غیرخودشان. آنها تنها بر جمال خداوند نظر بسته و مبهوت و حیران در عظمت و جلال و محو شهود آن حسن بى مثالند و به دیگر خلایق توجهى ندارند.35
امام صادق علیه السلام فرمود: «کروبیان (فرشتگان مقرب) گروهى از پیروان ما از نخستین آفرینش اند که خداوند آنان را پشت عرش قرار داد. اگر نور یکى از آنها بر تمام زمین تقسیم شود، آنان را کفایت کند. آن گاه امام علیه السلام فرمود: هنگامى که موسى علیه السلام خواسته خود را (مبنى بر رؤیت حق تعالى) به خداوند عرضه داشت،36 خداوند به یکى از آنان فرمان داد، پس نور او بر کوه جلوه گر شد و آن را متلاشى ساخت.»37
علّامه طباطبائى معتقدند که عبارت «خداوند آنان را پشت عرش قرار داد» بر شیفتگى و حیرانى این دسته از ملائکه در عظمت و جلال حق تعالى اشاره دارد؛ زیرا عرش عالم تدبیر و قضا و قدر است و تمامى تفصیل ها و حکم ها در آنجا صورت مى گیرد؛ بنابراین، درپشت آن،اثرى از این امور نخواهد بود.38
2. دسته دوم، فرشتگان کارگزار مى باشند که کار تدبیر عالم را بر عهده دارند؛ یعنى حاملان عرش و کرسى هستند و فرشتگانى اند که کارگزاران آسمان ها، خورشید، ماه، ستارگان، شب و روز، گیاهان، حیوان، انسان، اعمال، زمان ها، مکان ها، مرگ، برزخ، حشر، بهشت، دوزخ و... هستند. تا آنجا که از برخى روایات استفاده مى شود. آنان در جزئى ترین امور عالم وساطت دارند. این دسته خود شامل طبقات گوناگونى است. جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، و عزرائیل در این دسته قرار دارند.39
دسته دوم از اهل ملکوت خود به دو بخش تقسیم مى شوند:40 الف. بخشى از آنها به اجرام آسمانى تعلق دارند و در آنها به جهت تدبیر تصرف دارند که به این دسته «ملکوت اعلى» گویند. ب. بخش دوم متعلق به اجسام عنصرى هستند که بدان ها «ملکوت اسفل» گویند. در هریک از این دو بخش نیز مراتب و طبقات گوناگونى موجود است.
همچنین ملّاصدرا در شرح اصول کافى فرشتگان را به دو دسته علمى و عملى تقسیم مى کند که هر کدام از آنها به حسب مقام و حال خود به تسبیح پروردگار مشغولند. بنابراین، چهار فرشته عملى، او را به قدرت و آمرزشى که از صفات فعل است ستایش مى کنند و چهار فرشته علمى، او را به علم و حکمتى که از صفات ذات است، مى ستایند.
فرشتگان علمى فرشتگانى اند که اشراقیان آنان را «انوار قاهره» نامیده اند و مرتبه شان برتر از مرتبه فرشتگان عملى است که آنان را «انوار مدبره» نامیده اند؛ چون آنان عقلى اند و اینان نفسانى و نسبت عقل به نفس، نسبت پدر به فرزند و نسبت استاد به شاگرد و نسبت شیخ به مرید است. از جهت دیگر، نسبت نفس به عقل، نسبت نقص به کمال و نسبت قوه به فعل، دانه به میوه و حرکت به پایان و مسافر به وطن است.41
به نظر مى رسد از میان تقسیم بندى هاى گوناگونى که ملّاصدرا براى تقسیم فرشتگان ارائه مى دهد تقسیم بندى ذیل از همه جامع تر و کامل تر باشد؛ چراکه به تفکیک، فرشتگان را در هشت دسته طبقه بندى مى کند و براى هر یک شاهد مثالى از قرآن کریم مى آورد:42
1. حاملان عرش: «وَالْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ» (الحاقه: 17)؛ فرشتگان بر کناره هاى آن (آسمان) باشند، و عرش پروردگارت را در آن روز هشت [فرشته ]بر فراز سرشان بردارند.
2. احاطه کنندگان اطراف عرش خداوندى: «وَتَرَى الْمَلَائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِرَبِّهِمْ وَقُضِیَبَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعَالَمِینَ»(زمر:75)؛ و فرشتگان را بینى که گرد عرش را فرا گرفته اند، پروردگارشان را همراه با سپاس و ستایش به پاکى یاد مى کنند، و میانشان به راستى و درستى داورى شود، و گفته شود: سپاس و ستایش خداى راست، پروردگار جهانیان.
3. بزرگان از فرشتگان که از جمله آنان، جبرئیل و میکائیل مى باشند: «مَن کَانَ عَدُوّا لِّلّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ» (بقره: 98)؛ هر که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد، پس خدا هم دشمن کافران است.
4. فرشتگان بهشت: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَابٍ سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد: 23و24)؛ بهشت هایى پاینده که به آنها درآیند و نیز هر یک از پدران و همسران و فرزندان شایسته و نیکوکار آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان درآیند، [و گویند: ]سلام بر شما به پاداش صبرى که کردید، پس چه نیک است سرانجام این سراى.
5. فرشتگان گماشته بر آتش جهنم: «عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً...» (مدثر: 30و31)؛ بر آن نوزده [فرشته ]گماشته است، و ما دوزخبانان را جز فرشتگان نساختیم.
6. فرشتگان گماشته بر انسان ها: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(ق: 17و18)؛ آن گاه که آن دو [فرشته ]فراگیرنده از جانب راست و از جانب چپ [آدمى ]نشسته [اعمال او را ]فرامى گیرند. هیچ سخنى بر زبان نیارد، مگر آنکه در نزد او نگهبانى آماده است.
7. نویسندگان اعمال: «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَاما کَاتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ» (انفطار: 10ـ12)؛ و هرآینه بر شما نگهبانانى باشد، بزرگوارانى نویسنده، که مى دانند آنچه مى کنید. 8. فرشتگان گماشته شده بر احوال این جهان: «وَالصَّافَّاتِ صَفّا فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرا فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرا» (صافات: 1ـ3)؛ سوگند به آن صف زدگان ـ فرشتگان صف کشیده ـ که [به طاعت و بندگى] صف زده اند. سوگند به آن رانندگان که سخت مى رانند ـ فرشتگانى که ابرها یا دیوان را مى رانند ـ و سوگند به آن خوانندگان یاد و پند ـ آیات قرآن.
رئوس ملائکه
به اعتقاد ملّاصدرا، که مأخوذ از آیات و روایات است، در بین ملائکه اللّه، چهار ملک وجود دارد که در پیشگاه الهى قرب خاصى دارند، آنها عبارتند از: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل.43 در روایات و اخبار به این چهار ملک مقرب معروف، به صراحت اشاره شده است.
از جمله، روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله وارد است که فرمود: «خداوند متعال از هر چیزى چهار تا، اختیار و انتخاب فرموده و از فرشتگان نیز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت (عزرائیل) را اختیار کرده است.»44 بالاترین ملائکه جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هستند، ولى آنکه مقامش از همه اینها بالاتر است جبرئیل مى باشد. بنابر اهمیت موضوع، در ذیل به اختصار در باب این چهار ملک، که برترینِ ملائکه مى باشند، سخن مى گوییم:
جبرئیل
«جبرئیل»، جبرئل، جبریل، جبرالّ، و جبرائل همگى به معناى عبداللّه است45 و نام یکى از چهار فرشته مقرب، بلکه برترین آنهاست.46 او فرشته اى است که وحى الهى را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى رساند. جبرئیل ملک مقرب خداوند است که علم حق تعالى در او تجلّى مى کند.
در آیات قرآن مجید از جبرئیل با نام هاى «جبرئیل»،47 و «روح الامین»،48 و «رسول کریم»49 یاد شده است و نیز امام زین العابدین علیه السلام در بخشى از دعاى سوم صحیفه سجادیه مى فرماید: «و درود فرست بر جبرئیل که امین وحى تو و فرمانرواى اهل آسمان هایت و داراى منزلت در نزد تو و مقرب درگاه توست.»50
ملّاصدرا پس از آنکه به بزرگان و رئوس ملائکه اشاره مى کند، «جبرئیل» را بر سایر فرشتگان به شش دلیل ترجیح مى دهد:511. جبرئیل صاحب وحى است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ.» (شعراء: 193و194)2. نام او را پیش از فرشتگان دیگر در قرآن بیان نموده است: «مَن کَانَ عَدُوّا لِّلّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ... .» (بقره: 98) زیرا جبرئیل صاحب علم و وحى و میکائیل صاحب روزى و غذاست، و غذاى روحانى (علم)، برتر و بالاتر از غذاى جسمانى است؛ پس باید جبرئیل برتر از میکائیل باشد.
3. خداوند نام او را پس از خود قرار داده است: «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ.»(تحریم: 4)4. او را روح القدس نامیده است و درباره عیسى علیه السلامفرمود:«إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ.»(مائده:110) 5. خداوند دوستانش را یارى مى دهد و دشمنانش را سرکوب مى گرداند با «هزار فرشته صفت بسته.»52 6. خداوند، او را به صفات شش گانه در قرآن ستوده است که عبارتند از: رسالت، ارجمندى، نیرومندى، منزلت و مقام، فرماندهى او بر فرشتگان و امین وحى بودن او.
میکائیل
یکى دیگر از رؤساى چهارگانه ملائکه «میکائیل» است. طبرى مى نویسد: «میک» به معناى «عبید» است و میکائیل به معناى عبیداللّه مى باشد.53 میکائیل موکل ارزاق موجودات بوده و اعوان و یارانى نیز در جمع عالم دارد.54 قرآن مجید در آیه 98 سوره بقره از میکائیل به عنوان «میکال» یاد فرموده است. همچنین دشمنى با او را در ردیف دشمنى با خدا و ملائکه و انبیا قرار داده و دشمن او را کافر دانسته است:
«مَن کَانَ عَدُوّا لِّلّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ»؛ هر که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد، پس خدا هم دشمن کافران است. امام زین العابدین علیه السلام در دعاى سوم صحیفه سجادیه مى فرماید: «و [درود فرست بر] میکائیل که نزد توپایگاه و از سرِ بندگى توجایگاهى فرازمند دارد.»
اسرافیل
«اسرافیل» در زبان سُریانى به معناى بنده خداوند متعال است. «ایل» به زبان عبرى به معناى «اللّه» و «اسراف» به معناى بنده است.55 شاید بتوان گفت: نشانه عظمت این فرشته این است که نفخه مرگ و حیات، در دست او مى باشد. هرچند از روایتى که از امام سجاد علیه السلامرسیده، استفاده مى شود که نفخه مرگ را اسرافیل انجام مى دهد و پس از آن، خود اسرافیل هم مى میرد و آن گاه خدا همه موجودات را زنده مى کند؛ یعنى نفخه حیات در دست خداوند است.56
«صور» در لغت به معناى «شاخ» بوده و معناى دنیایى آن «شیپور» است. از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: صور چیست؟ فرمود: شاخى است از نور که اسرافیل آن را به دهان دارد. نیز در حدیث دیگر فرمود: «صور» شاخى است از نور که در آن سوراخ هایى به تعداد ارواح بندگان مى باشد.57 ملّاصدرا نیز به بیان برخى از این شاهد، مثال هاى روایى پرداخته است.58
«نفخ صور» حقیقتى است که در قرآن کریم ده بار از آن یاد شده است. در ذیل، به ذکر چند نمونه از آن بسنده مى شود: ـ «وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ» (انعام: 73)؛ و فرمان روایى او راست در روزى که در صور ـ بوق، شاخ ـ دمیده شود ـ براى زنده شدن مردگان. داناى نهان و آشکار است و اوست درست کردار و آگاه.
ـ «وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ» (نمل: 87)؛ و روزى که در صور دمیده شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است بهراسد، مگر آن کس که خداى خواهد و همه سرافکنده و فروتن به نزد او آیند. ـ «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ»(یس: 51)؛ و در صور دمیده شود و آنان ناگاه از گورها به سوى پروردگارشان مى شتابند.
این حادثه عظیم در قرآن کریم در مواضع مختلف یا عبارات متفاوتى نظیر: «صیحه» (در چهار آیه قرآن)، «زجره»، «نقر فى الناقور»، «صاخه» (به معناى صیحه شدید) و «قارعه» تعبیر شده است. بنابراین، «صور» واقعیتى است موجود که دو گونه صیحه دارد: صیحه میراننده، و صیحه زنده کننده.از بعضى روایات استفاده مى شود که «نفخ صور» سه بار انجام مى گیرد.
در حدیثى آمده است: اسرافیل سه نفخه دارد: «نفخه فزع»، «نفخه موت» و «نفخه بعث»... . در پایان جهان، اسرافیل به زمین مى آید و نفخه اولى را در صور مى دمد، که همان نفخه وحشت و فزع است.59 بعد از آن، «نفخه صعق» (نفخه مرگ) است60 و سپس «نفخه حیات و بعث» است.61 بعضى نیز نفخه چهارمى بر آن افزوده اند و آن «نفخه جمع و حضور» است که ظاهرا از این آیه استفاده شده است:
«إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ.»(یس: 53) ولى در حقیقت، همان دو نفخه گسترش یافته و تبدیل به چهار نفخه شده است؛ چراکه مسئله وحشت عمومى و فزع، مقدمه اى است براى مرگ جهانیان، که به دنبال نفخه اولى یا صیحه نخستین رخ مى دهد، همان گونه که جمع و حشر نیز ادامه همان نفخه حیات است.62
ملّاصدرا در بیان نفخ صور و چگونگى آن معتقد است: همان گونه که دمیدن دو گونه است؛ یعنى دمیدنى که آتش را خاموش مى کند و دمیدنى که آتش را شعله ورتر مى کند، دمیدن صور نیز بر دو گونه است: نخستین براى میران زندگان، و دوم براى زنده کردن آنان پس از مرگشان که در واقع برخاستن از خواب جهل و نادانى است و این برخاستن در رستاخیز رخ مى دهد.63