0

مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)
شنبه 19 بهمن 1392  9:06 PM

معجزات و كرامات
خداوند متعال پيامبران و اوصياى خود را با معجزاتى يارى كرد كه انسان از آوردن مانند آنها ناتوان است و بدين گونه آنان شاهد صدقى بر درستى ادعاى خود داشتند و اگر چنين نبود آنان در اداى رسالت شكست مى خوردند. و كسى نبوت و رسالت آنان را تصديق نمى كرد.
از جمله كرامات و معجزاتى كه خداوند در اختيار آنان قرار داده بود آگاهى و اشراف بر ضماير افراد و علم به افكار و خطورات افراد و خبر از حوادث آينده و رويدادهاى مهم بود. ائمه هدى و از ميان آنها امام حسن عسكرى - عليه السلام - از اين موهبت خداوندى برخوردار بودند.
در اين جا به پاره اى از معجزات و كرامات حضرت اشاره اى مى كنيم :
1- حسن نصيبى مى گويد: به دلم گذشت كه آيا عرق جنب ، طاهر است يا نه ؟ لذا به خانه امام حسن عسكرى روى آوردم تا از او در اين باره بپرسيم و چون شب بدانجا رسيدم همانجا تا صبح خوابيدم ، سپيده كه دميد امام خارج شد و مرا كه خفته بودم بيدار كرد و فرمود:

((ان كان حلالا فنعم ، و ان كان من حرام فلا
؛ اگر جنب از حلال باشد عرق او طاهر است و اگر از حرام باشد نه )).
2- اسماعيل بن محمد عباسى مى گويد: نزد امام حسن عسكرى از تنگدستى شكايت كردم و سوگند خوردم كه حتى يك درهم ندارم . ايشان فرمودند:
((آيا نام خدا را به دروغ به زبان مى آورى و سوگند ناروا مى خوردى در حالى كه دويست دينار پنهان كرده اى ؟ من اين سخن را براى محروم كردن تو از بخشش به زبان نمى آورم . اى غلام هر چه با خود دارى به او بده ))
.
او نيز يكصد دينار به من داد. سپس حضرت رو به من كرد و فرمود:
((دينارهايى كه بدانها احتياج دارى نهان كرده اى و بر خود حرام مى كنى )). مدتى گذشت تا آنكه به آن پول نياز پيدا كردم و به جستجو پرداختم ليكن دينارها را نيافتم تا آنكه فهميدم پسرم محل آنها را يافته و آنها را دزديده و گريخته است
.
3- محمد بن حجر از ظلم و ستم عبدالعزيز و يزيد بن عيسى به امام حسن عسكرى - عليه السلام - شكايت كرد. حضرت پاسخ داد:

((بزودى از شر عبدالعزيز رهايى خواهى يافت و با ((يزيد)) در پيشگاه خداوند متعال قرار خواهيد گرفت تا داورتان باشد))
.
چند روز بعد عبدالعزيز هلاك شد اما يزيد محمد بن حجر را كشت و بدين گونه در روز قيامت هر دو در برابر خداوند قرار خواهند گرفت تا پروردگار ميان آنها داورى كند
.
4- ابوهاشم مى گويد:
((از تنگناى زندان و سنگينى قيد و بند به امام حسن عسكرى شكايت كردم . ايشان به من نوشتند: نماز ظهر امروز را در خانه ات خواهى خواند. اين امر محقق شد و او همان روز از زندان رها شد و نماز را در منزلش گزارد))
.
5- ابوهاشم مى گويد:
((تنگدست بودم و مى خواستم مشكلم را با امام حسن عسكرى - عليه السلام - در ميان بگذارم ليكن بر اثر شوم و حيا از آن كار خوددارى كردم و به سوى منزلم رفتم . همينكه بدانجا رسيدم حضرت برايم يكصد دينار همراه نامه اى فرستاد كه در آن آمده بود: اگر به چيزى نياز داشتى خجالت نكش و نترس كه هر چه دوست داشته باشى به دست مى آورى
.
6- ثقه و امين بزرگوار ابوهاشم جعفرى مى گويد: شنيدم امام حسن عسكرى - عليه السلام - مى فرمود:

((بهشت را درى است به نام ((المعروف )) كه تنها اهل نيكى و رسيدگى به مردم از آن مى گذرند))
.
خشنود شدم و خدا را سپاس گفتم كه از برآورندگان نيازهاى مردم هستم و جزء نيكان به شمار مى روم ، حضرت به من نگاهى انداخت و فرمود:
((آرى ، تو همانگونه اى كه پنداشته اى هستى . نيكان در دنيا، نيكان در آخرت نيز هستند، خداوند تو را اى اباهاشم از آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند))
.
7- محمد بن حمزه دورى مى گويد: تنگدست شده بودم و از رسوايى هراسان لذا نامه اى به امام حسن عسكرى - عليه السلام - نوشتم و از ايشان درخواست كردم برايم دعا كنند و از خداوند بى نيازى مرا بخواهند. پاسخ حضرت بدين گونه به دستم رسيد:

((به تو مژده مى دهم كه خداوند بى نيازت كرد. پسر عمويت يحيى بن حمزه در گذشت و جز تو وارثى ندارد، ماترك او كه يكصد هزار دينار است به زودى به دست تو خواهد رسيد. پس خداى را سپاسگو و ميانه روى پيشه كن و از باددستى و اسراف بپرهيز))
.
پس از چندى روز همانطور كه امام گفته بود خبر مرگ پسر عمويم به من رسيد و دارايى او در اختيار قرار گرفت . فقر و ندارى از من دور شده بود. حق خداوند را ادا كردم و به برادران دينى خود نيكى كردم و بر خلاف قبل كه اسراف مى كردم ، ميانه روى و اقتصاد را نصب العين خود قرار دادم
.
8- محمد بن حسن بن ميمون مى گويد: به مولايم امام حسن عسكرى نامه اى نوشتم و از تنگدستى شكوه نمودم . سپس با خود گفتم : مگر امام صادق - عليه السلام - نفرموده است كه با ما بودن در حال فقر بهتر از با دشمن ما بودن در حال توانگرى است و كشته شدن با ما بهتر از زيستن با دشمنان ماست ؟!
چندى بعد پاسخ حضرت بدين مضمون رسيد:

((خداوند جلّ و علا گناهان دوستان و مواليان را با فقر و بى چيزى پاك مى كند و از گناهان بيشمارى درمى گذرد. مطلب همانست كه با خود انديشيده اى : فقر با بهتر از دارايى با دشمنان ماست . ما پناه پناهندگان ، روشنى روشنى خواهان و نگاهبان كسانى هستيم كه به ما مى پيوندند و آنان را از هر لغزش باز مى داريم . آنكه ما را دوست بدارد همراه ما در اوج افتخار و شرافت خواهد بود و هر كس از ما منحرف شود در گودال دوزخ سقوط خواهد كرد...))
.
9- ابوجعفر هاشمى مى گويد: همراه گروهى از شيعيان در زندان بسر مى برديم كه امام حسن عسكرى و برادرش جعفر را بدانجا آوردند. بسرعت خودمان را به ايشان رسانديم و من رخسار ايشان را بوسيدم و ايشان را بر زيرانداز خود جاى دادم . جعفر نيز نزديك حضرت نشست . مسؤ ول زندان صالح بن وصيف بود. در آنجا مردى از
((بنى حجم ))
در ميان ما بود كه خود را علوى معرفى مى كرد. حضرت متوجه ما شده فرمود:
((اگر در ميان شما بيگانه اى نبود شما را از زمان رهايى تان باخبر مى كردم ...))
.
سپس به آن مرد حجمى اشاره كردند و گفتند:

((اين مرد از شما نيست پس هشيار باشيد كه در پيراهن خود دفترى دارد كه آنچه را شما مى گوييد در آن نوشته به خليفه گزارش ‍ مى كند))
.
يكى از زندانيان به شتاب نزد او رفت و او را بازرسى كرد. در اين هنگام نامه اى از او به دست آمد كه در آن اتهامات متعددى را به گروه نسبت داده بود و مدعى شده بود كه آنان مى خواهند در زندان نقبى بزنند و از آن بگريزند

10- احمد بن محمد نقل مى كند كه : هنگامى كه ((مهدى )) خليفه عباسى دست به كشتار شيعيان زده بود به امام حسن عسكرى نوشتم : آقاى من ! خدا را شكر مى كنم كه خطر او را از شما باز داشت . شنيده ام كه شما را تهديد كرده و گفته است : به خدا آنان را از صفحه روزگار پاك مى كنم !.
امام با خط خود نگاشت :
((عمر او كوتاهتر از آن است كه چنين كند؛ از امروز پنج روز را بشمار كه در روز ششم پس از خفت و خوارى بسيار، او را خواهد كشت )). پيش بينى امام درست درآمد و همانگونه شد كه فرموده بود
.
11- ابوهاشم مى گويد: فهنكى از امام حسن عسكرى درباره علت تفاوت ارث زن و مرد پرسش كرد و گفت كه چرا مرد دو برابر زن ارث مى برد؟
حضرت پاسخ داد:
((زيرا بر زنان نفقه ، جهاد و خونبها واجب نيست و بر مرد است پرداخت نفقه ، خونبهاى عاقله و هزينه جهاد و خود جهاد))
.
ابوهاشم مى افزايد: به ذهنم خطور كرد كه اين سؤ ال ، عين سؤ الى است كه ابن ابى العوجاء از امام صادق - عليه السلام - پرسش كرد و جواب حضرت نيز همان جواب امام ششم است .
امام به من توجه كرد و فرمود:
((آرى اين همان سؤ ال ابن ابى العوجاء است و سؤ ال كه يكى باشد جواب آن نيز از طرف ما يكى خواهد بود و دانش و علم ما يكسان است هر چند پيامبر خدا و اميرالمؤ منين - عليه السلام - فضيلت و برترى خود را دارند))
.
12- ابوهاشم مى گويد: يكى از شيعيان به امام حسن عسكرى نامه اى نوشت و خواستار دعايى شد. حضرت در پاسخ ، دعاى زير را براى او نوشت و گفت : چنين دعا كن :

((اى شنواترين شنوندگان و اى بيناترين بينندگان و اى نگرنده ترين نگرندگان و اى سريعترين حسابرسان و اى مهربانترين مهربانان و اى استوارترين حكمران ، بر محمد و آل محمد درود فرست و درهاى روزى را بر من بگشا و عمرم را دراز كن و به رحمت خود بر من منت بگذار و مرا از كسانى قرار ده كه براى يارى دينت از آنان بهره مى گيرى و (با نابودى من ) ديگرى را جايم مگذار!))
.
ابوهاشم مى گويد: با خود گفتم : پروردگارا! مرا در حزب و گروه خودت قرار ده .
حضرت به من رو كرد و فرمود:
((اگر به خدا مؤ من باشى و رسول او را تصديق كنى در حزب و گروه خدا خواهى بود))
.
13- شاهويه بن عبد ربه مى گويد: برادرم صالح در زندان بود و من نامه اى به امام حسن عسكرى - عليه السلام - نوشتم و پرسشهايى كردم . حضرت پس از پاسخ به پرسشهايم نوشته بود:

((روزى كه نامه ام به دستت مى رسد برادرت صالح از زندان آزاد مى گردد. تو مى خواستى درباره كار او از من پرسش كنى ليكن فراموش ‍ كردى ))
.
در حال قرائت نامه حضرت بودم كه شخصى آمد و مژده آزادى برادرم را به من داد و من پس از ديدن او نامه ايشان را برايش خواندم
.
14- ابوهاشم مى گويد: به ذهنم خطور كرد كه آيا قرآن مخلوق است يا غير مخلوق . امام حسن عسكرى - عليه السلام - به من نگاهى كرد و فرمود:
((اى اباهاشم ! خداوند آفريننده همه چيز است و جز او همه آفريدگانند))
.
15- ابوهاشم مى گويد: براى درخواست نگينى تا با آن انگشترى بسازم و بركت زندگى من باشد نزد امام حسن عسكرى - عليه السلام - رفتم . پس از آنكه نشستم خواسته خود را فراموش كردم و همينكه خواستم با او وداع كنم و خارج شوم ايشان انگشترى به من دادند و با لبخندى فرمودند:
((نگينى خواسته بودى و ما به تو انگشترى داديم و نگين به سودت شد. پروردگارم تو را بدان تهنيت مى گويد))
.
از اين مطلب شگفت زده شدم و گفتم : آقاى من ! تو ولى خدا و امامى هستى كه به فضل و سرورى او در پيشگاه خدا معترفم و به پيروى از شما پايبند. ايشان به من فرمودند:
((اى ابوهاشم ! خداوند از تو در گذرد))
.
16- ابوهاشم مى گويد: شنيدم كه امام حسن عسكرى - عليه السلام - مى فرمود:

((خداوند در روز قيامت آنقدر از گناهان بندگان درمى گذرد كه به ذهن هيچ كس خطور نكرده است تا آنكه مشركان مى گويند: به خدا ما مشرك نبوديم ))
.
به ياد حديثى افتادم كه يكى از اصحاب ما از اهالى مكّه برايم خوانده بود كه : پيامبر اكرم اين آيه را تلاوت كرد:
((ان اللّه يغفر الذنوب جميعا
؛ خداوند تمامى گناهان را مى بخشد)) سپس آن مرد گفت : حتى مشركين را مى بخشد. من اين سخن را نپسنديدم و در دل نهان داشتم و با خود همچنان حديث نفس مى كردم كه امام حسن عسكرى - عليه السلام - به من رو كرد و اين آيه را تلاوت كرد:
((ان اللّه يغفران يشرك به ، و يغفر مادون ذلك لمن يشاء))
.
((خداوند شرك را نمى بخشد و جز آن را بر هر كس از بندگان كه بخواهد مى بخشد))
.
اين مرد چه بد سخنى گفت و چه بد روايتى نقل كرد
!.
مورخان كرامات بيشمارى را امام حسن عسكرى و آگاهى ايشان به نهانيهاى اشخاص و ضماير آنها نقل كرده اند. همچنين پيش بينى هاى متعدد و اخبار از حوادث و رويدادهاى آينده كه از مختصات امامان بوده است به وسيله بسيارى از افراد ثقه نقل شده است . همه اينها نشانه هاى گويايى هستند از امامت ايشان زيرا جز امام را چنين علم و اشرافى بر نفوس نيست .
شايسته گفتن است كه بسيارى از اين كرامات و معجزات را شيعه حقيقى و ديندار واقعى ، ابوهاشم جعفرى كه از بزرگان و نيكان علما بود و از ياران نزديك امام على هادى و امام حسن عسكرى - عليه السلام - به شمار مى رفت براى ما نقل كرده است . او كه شاهد معجزات زيادى از اين دو بزرگوار بوده است مى گويد:

((هر روز و هر زمان كه نزد ((عسكريين )) مى رفتم دليل و برهانى آشكار بر امامت آنان مشاهده مى كردم ))
.
در اينجا سخن از عبادت و برخى كرامات امام حسن عسكرى - عليه السلام - را به پايان مى بريم .

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها