0

هفته بیست و سوم:...( "پرداخت خمس")...

 
sadegh1369
sadegh1369
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 14
محل سکونت : چهارمحال و بختیاری

پاسخ به:هفته بیست و سوم:...( "پرداخت خمس")...
دوشنبه 21 بهمن 1392  10:07 AM

پرداخت خمس، چرا و چگونه؟

1. اهميت خمس

خمس يكى از فرايض اسلامى و ميوه‏اى از درخت ايمان است كه به‏وسيله اجتناب از مال‏اندوزى و تطهير نفْسِ خود از مظاهر فريبنده دنيا و تزكيه آن از آزمندى و حرص، به‏دست مى‏آيد. قرآن مجيد در بيان اهميت خمس، ايمان را با آن پيوند داده است: وَ اعلَمُوا انَّما غَنِمْتُمْ مَنْ شى‏ءٍ فَانَّ لِلّه خُمُسَهُ و لِلرَّسُولِ وَ لِذِى القُرْبى وَ اليتامى وَ المساكينِ وَ ابنِ السَّبيلَ انْ كنتُم آمَنتُم بِاللَّهَ وَ ما انْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يومَ الفُرقان يوْمَ التَقىَ الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شَى‏ءٍ قَديرٌ. (/ و بدانيد ى ك‏پنجمِ غنيمت‏هايى كه گرفته‏ايد، براى خدا و رسول و از آنِ خويشاوندان [او] و ى تيمان و بينوايان و درراه‏ماندگان است.

اگر به خدا و قرآنى ايمان آورده‏ايد كه بر بنده خود (حضرت محمد) در روزِ جدايى [حق از باطل‏] نازل كرديم؛ همان روزى كه آن دو گروه، با هم روبه‏رو شدند؛ و خدا بر هر چيزى تواناست.) «1» اين آيه به «آيه خمس» معروف است.
خداوند متعال خمس را به پيامبر اسلام (ص) و ذريه گرامى او (عليهم‏السلام)، به منظورِ اكرام و احترام آنان اختصاص داده است. امام‏محمدباقر (ع) فرموده‏اند: «براى هيچ‏كس جايز نيست با مالى خريد كند كه خمس به آن تعلق گرفته است؛ مگر اينكه حقّ ما را به ما برساند.» «2»
نيز، عمران‏بن‏موسى مى‏گويد كه آيه خمس را بر حضرت خواندم. پس، فرمودند: «هر آنچه از آنِ خداست به پيامبر مى‏رسد و هر آنچه از آنِ پيامبر شود، به ما (اهل‏بيت) خواهد رسيد.» سپس، فرمودند: «خداوند ارزاق مؤمنان را در پنج قسمت به آنان ارزانى داشته است تا ى كى‏

را در راهِ خدا انفاق كنند و چهار قسمت را به حلال بخورند ... اين دستورها، سخت و دشوار است و كسانى به آن عمل مى‏كنند و سختى‏ها را تحمل مى‏دارند كه خداوند، آنان را در راه ايمان، امتحان كرده است.» «3»

 

2. مصاديقِ وجوب خمس‏

در اسلام، يكى از واجبات مهم مالى، خمس است كه از فروع دين و جزء عبادات شمرده مى‏شود؛ ازاين‏رو، بايد با قصد قُربت انجام گيرد. تمام مذاهب اسلامى، چه شيعه و چه سنّى، در اصلِ وجوب خمس اتفاق‏نظر دارند و تنها اختلاف ميان آنان، مصاديق و نيز مصارف آن است: بيشترِ اهل‏سنّت بر اين باورند كه تنها به غنايم جنگى و گنج، خمس تعلق مى‏گيرد؛ «4» اما فقيهان شيعى معتقدند كه خمس در هفت چيز واجب است: 1. غنايم جنگى؛ 2. غوّاصى (اشيايى كه با فرورفتن در آبِ درياها، به‏دست مى‏آيد.)؛ 3. گنج؛ 4. معدن؛ 5. سود تجارت؛ 6. مال حلالِ مخلوط به حرام؛ 7. زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان بخرد. در پنج قِسم اول، فقهاى‏ شيعه اتفاق‏نظر دارند و دو قِسم اخير، نظر مشهور آنان مى‏باشد.
آنچه امروزه موضوعِ بحث و پژوهش است، خمسِ سود و درآمدِ كسب مى‏باشد. آيه وَ اعْلَمُوا انَّما غَنِمْتُمْ مَنْ شى‏ءٍ فَانَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ و لِلرَّسُولِ وَ ... «5» به‏نظر فقيهانِ شيعى، نه‏تنها بر وجوب خمسِ غنايم جنگى دلالت مى‏كند، بلكه شامل هرگونه درآمدِ كسب نيز مى‏باشد. واژه «غنيمت» از نظر لغت، معناى گسترده‏اى دارد و به هرگونه درآمد و فايده‏اى اطلاق مى‏شود كه به انسان مى‏رسد. «6» غنيمت جنگى و سود تجارت، هر دو را غنيمت مى‏شمرند و مشمول آيه مى‏دانند. البته، هر چند شأن نزول آيه درباره غنايم جنگى است، ولى اين سخن، معروف است كه شأن نزول، هيچ‏گاه، مخَصِّص نيست و نمى‏تواند آيه را به خود محدود كند. در تقريرات درس‏ حضرت آيت‏الله بروجردى، چنين آمده است:
«درست است كه [اين‏] آيه درباره خاص نازل شده است؛ ولى، هيچ‏گاه مورد مخَصِّص نيست و دانشمندان اهل‏سنّت هم كه خمس را در غيرغنايمِ جنگى انكار كرده‏اند، در اين آيه، شأن نزول را تخصيص‏دهنده و محدودكننده ندانسته‏اند و درحالى‏كه آيه در غزوه بدر نازل شده است، آن‏را شاملِ تمامى جنگ‏ها شمرده‏اند. اگر قرار بود مورد خاص، در آيه، مخَصِّص باشد، بايد آن‏را محدود به جنگ بدر بدانند.» «7»
گذشته از همه اين‏ها، در روايت معتبرى، معروف به صحيحه على‏بن‏مهزيار، امام‏جواد (ع) غنيمت را در اين آيه، به‏معناى گسترده‏اى در نظر گرفته و آن‏را به درآمدِ كسب، تفسير كرده‏اند.

در بخشى از آن آمده است: «فامّا الغنائم و الفوائد فهى واجب ه عليهم فى كلّ عام، قال الله تعالى: و اعلموا انّما غنِمتم مِن شَى‏ء فأنّ للّهِ خُمسه ....» «8» در اين حديث، امام واژه «الفوائد» را در كنارِ «الغنائم» جاى داده و هر دو را مصداق آيه قلمداد كرده است و ترديدى نيست كه منظور از فوايد، هرگونه سود و درآمدى است كه به انسان مى‏رسد. بنابراين، از مجموع مسائل و قرائنِ يادشده، به‏دست مى‏آيد كه قرآن، به‏صراحت، از خمسِ درآمد، ياد و بر وجوب آن، دلالت كرده است؛ به‏ويژه آنكه حضرت جواد (ع) نيز از آن، معناى وسيعى را دريافته و براى پيروانشان تبيين و تفسير كرده‏اند.
چنانچه كسى در تمام آنچه بيان كرديم، اشكال كند و آيه را در خمس غنايمِ جنگى منحصر بداند، در پاسخ خواهيم گفت: به‏جز قرآن، روايات متعددى از ائمه (عليهم‏السلام) نقل كرده‏اند كه به‏خوبى، بر وجوب خمسِ درآمد، دلالت مى‏كند «9» و تمامىِ فقيهان شيعى نيز به آن‏ها استناد جسته و در كتاب‏هاى فقهى خود، آن‏ها را ذكر كرده‏اند.
گفتنى است كه اكثر اهل‏سنّت، از سويى خمس در غيرغنايم جنگى را انكار كرده‏اند و از ديگر سوى، دسترسى به صندوق زكات را بر ساداتِ بنى‏هاشم، حرام شمرده‏اند! درحالى‏كه در بين اين دسته نيز، همانندِ سايرين، يتيم و مسكين به‏چشم مى‏خورد. اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه فقراى سادات بنى‏هاشم، از چه بودجه‏اى امرارمعاش كنند؛ با اين اعتقاد كه جنگ در تمام دوران زندگى و در همه جوامع، نه مطلوب است و نه پابرجا و هميشگى، تا آنان بتوانند از خمس غنايم جنگى ارتزاق كنند. «10»

 

3. تاريخچه خمس‏

ترديدى نيست كه آيه خمس در عصر رسالت نازل شده است و پيامبر اكرم (ص) اين فريضه را به‏اجرا درآورده‏اند و مسلَّم اين است كه حضرت رسول (ص) خمسِ غنايم جنگى را اخذ مى‏كردند؛ اما خمسِ سود تجارت، بنابه ضرورت و مصالحى، تا عصر امامان (عليهم‏السلام) به‏تأخير افتاد. اين ضرورت را شايد بتوان در چند امر خلاصه كرد:
1- 3 خمس با زكات اين تفاوت را دارد كه منفعت زكات به عموم مسلمانان برمى‏گردد؛ ولى موضوع خمس به شخص پيامبر اكرم (ص) و خويشان او اختصاص دارد؛ لذا ايشان مصلحتى بر اجراى آن نمى‏ديدند. «11»
2- 3 در عصر رسالت، فقر عمومى بر جامعه حاكم بود و مسلمانان به‏جهتِ تنگ‏دستى، قدرت پرداختِ خمس را نداشتند. ازاين‏رو، پيامبر گرامى اسلام (ص) از بيانِ مسئله و جمع‏آورىِ خمسِ درآمد، صرف‏نظر كردند.
3- 3 رويكرد سياسى مهم‏ترين عاملى بود كه نگذاشت ائمه معصومين (عليهم‏السلام) تا زمان امام‏باقر (ع) به‏بعد، اين فريضه الهى را به‏اجرا درآورند؛ زيرا، جلب و جمع اموال از وظايف سلطان بود و هركس با آنان رقابت مى‏كرد، به‏عنوان فرد متمرِّد از قانون و مخالفِ حاكميت و به‏اتهامِ جمع‏آورىِ سلاح و توطئه عليه رژيم، تحت‏تعقيب قرار مى‏گرفت. پس از برقرارىِ آزادى نسبى در عصر عباسيان، موقعيت اجتماعىِ ائمه (عليهم‏السلام) اين امكان را داد تا ايشان به‏طور غيرعلنى، خمس را از مسلمانان دريافت كنند. «12»
4- 3 پيامبر اسلام (ص)، ازيك‏سو، به‏جهتِ ارتباطشان با غيب مى‏دانستند كه در آينده نه‏چندان‏دور، امر خلافت و حكومت از مسير اصلى خود، منحرف شده و به‏دستِ نااهلان و غاصبانِ زورگو مى‏افتد و ازديگرسوى، مى‏دانستند كه خمس «وجه الاماره» است و بايد به‏دست حاكم و سلطان سپرده شود. اگر حضرت رسول (ص) وجوبِ خمس درآمدِ كسب را بيان و آشكار مى‏كردند، اين امر فرصتى براى حاكمانِ جوْر پيش مى‏آورد تا با دستاويزِ شرعى، اموال مسلمانان را به غارت برند و بر ظلم و ستم خود بيفزايند. اين پيش‏بينى و تيزبينىِ حضرت رسول (ص) باعث شد كه اين حكم الهى، در پرده خفا پنهان بماند. «13»

 

4. فلسفه خمس‏

آنچه مى‏آيد، تنها بر اساس فهم ما از كتاب و سنّت است و چه‏بسا وجوب خمس، حكمت و علل بيشترى داشته باشد كه از ديد ما مخفى مانده است:
1- 4 ترديدى نيست كه اسلام به‏صورت يك مكتب اخلاقى يا فلسفى يا اعتقادىِ محض ظهور نكرد؛ بلكه به‏عنوان آيينى جامع كه تمام نيازمندى‏هاى مادّى و معنوى در آن پيش‏بينى شده است، پا به‏عرصه ظهور گذاشت. ازسوى‏ديگر، اين مكتب از همان عصر پيامبر اسلام (ص) با تأسيس حكومت همراه بود؛ در نتيجه، ايشان براى اداره آن، نياز به پشتوانه مالىِ غنى و منظمى داشتند تا بتوانند در سايه تشكيل حكومت اسلامى، از بينوايان، بيماران، بى‏سرپرستان، معلولان و يتيمانِ جامعه، دست‏گيرى كرده و اين خلاءِ اقتصادى را پُر كنند. خداوند متعال با نزول آيات زكات، دستِ يارى و رحمت بى‏پايانش را به‏كمك نبىّ اكرم (ص) فرستاد و با واجب‏ساختنِ زكات، اين نقص و كاستى را برطرف كرد. اين فريضه الهى از ماليات‏هايى است كه درحقيقت، جزوِ اموال عمومى جامعه اسلامى است و نيز به غيربنى‏هاشم (غيرسادات) اختصاص دارد و لذا، مصارف آن عموماً در مواردِ يادشده است.
ولى امام (ع) در مقام رئيس حكومت نيز با هزينه‏هايى روبه‏روست كه بايد تأمين شود: او براى پيش‏بُرد نظام اسلامى و اداره جامعه، به بودجه فراوانى نياز دارد. فريضه خمس براى تأمينِ اين منظور، بر متمكّنانِ جامعه، واجب شده است. «14» ازاين‏رو، در روايت، از خمس به‏عنوان «وجه الاماره» ياد كرده‏اند. «15»
2- 4 خداوند متعال براى حفظ كرامت و عزت پيامبر اسلام (ص)، محل تأمين بودجه فقراى بنى‏هاشم و منسوبان به آن حضرت را، از خمس قرار داد و سهم آنان را قرينِ سهم خود و رسول فرمود، تا زمينه تحقيرِ آنان را از بين ببرد؛ چون ممكن است برخى مردم، در پرداخت زكات به فقيران نوعى برترى براى خود و حقارتى نسبت به گيرنده احساس كنند. درحالى‏كه در پرداخت خمس و «وجه الاماره»، قضيه عكسِ آن است و برترى، براى گيرنده مى‏باشد «16»
3- 4 خمس براى تأمين بودجه هر كارِ خيرى است كه امام بخواهند انجام دهند و براى هر موقعيتى كه ايشان صلاح بدانند، مصرف كنند. «17»
4- 4 خمس وسيله‏اى براى رشد و كمال انسان محسوب مى‏شود: همچنان‏كه هر فرد با انجام‏دادنِ هر وظيفه‏اى، مرحله‏اى از كمال را مى‏پيمايد، با اداى خمس به‏قصد قربت و بُريدن از دنيا نيز وظيفه‏اش را انجام داده و خود را از گناهان پاك كرده است و به‏سوى كمال، ترقّى مى‏كند. «18»
5- 4 تحقق احياى دين خدا و برقرارىِ حكومت اسلامى كه هدف اصلىِ اين مكتب است، «19» نياز به بودجه مستقل و جداى از بودجه زكات دارد. خمس ثروت بسيار عظيمى براى‏ تأمين هزينه‏هاى يك انقلاب، براى رسيدن به حكومت عدل الهى، فراهم مى‏آورد. قدرتِ موجوديت دينىِ تشيّع و زنده‏ماندنِ اين مكتب در عصر حضور و غيبت، بر اساس خمس استوار بوده است و اين منبع مالى، به اهل‏بيت (عليهم‏السلام) و علما كه وارثان آنان هستند، اين توانايى را داد تا باوجودِ فشار و اختناق دستگاه ظلم، در راه خدا (عز) ايستادگى كنند.

 

5. مَئونه‏

«مَئونه» مخارجى را گويند كه در زندگى، هزينه مى‏شود و شامل امور زير است: «20»
1- 5 هزينه‏هاى زندگىِ شخصى: خوراك، پوشاك، خانه مسكونى، وسايل زندگى، وسيله نقليه، لوازم تحصيلى، رايانه خانگى، هزينه ازدواج و ...؛
2- 5 هدايا و بخشش ها: خيرات، صدقات، جوايز و ...؛
3- 5 مخارج سفر حجِ واجب و مستحب، سفر، زيارت، گردش و تفريح؛
5- 4 حقوقى كه بر عهده شخص است: ديه، غرامت و كفاره.
هزينه‏هاى زائد بر نياز و شأن افراد، جزء مَئونه محسوب نمى‏شود؛ بنابراين، اگر فردى بيشتر از اين مقوله صرف كند، به‏گونه‏اى كه عرفاً آن‏را اسراف بشمرند، بايد سرِ سال، خمس آن‏ها را بپردازد.

 

6. سال خمسى‏

هرگاه انسان از راه زراعت، صنعت، تجارت يا از طريق كارگرى و كارمندى در مؤسسات گوناگون، درآمدى به‏دست آورد، خمس (يك‏پنجمِ) آن به امام (ع) و سادات اختصاص مى‏يابد و بايد آن‏را در عصر غيبت، به فقيهِ جامع‏شرايط بدهد. البته به او فرصت داده‏اند تا ى ك سال صبر كند و چنانچه در اين مدت، آن‏درآمد را در نيازهاى خود و خانواده استفاده نكند و تمام يا مقدارى از آن، تا پايانِ سال زياد بيايد، بايد خمس آن مقدارِ باقى‏مانده را بپردازد. اين امر در حقيقت، نوعى ارفاق و آسان‏گيرى در زندگىِ مؤمنان به‏شمار مى‏رود. اين فرصتِ يك‏ساله را «سال خُمسى» يا «سال مالى» گويند. «21»

 

7. پاسخ به پرسش‏هاى رايج درباب خمس، مطابق با نظر ده تن از مراجع عظام‏

1- 7 خمس درآمد زن:

آيا به درآمدِ زنى كه براى خود كسبى دارد، ولى مخارج او را شوهر مى‏دهد، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه مراجع: آرى، بايد خمسِ آن‏را بدهد؛ ولى اگر مقدارى از آن‏را در نيازهاى زندگى خرج كرده باشد، تنها بايد خمس باقى‏مانده را بدهد. «22»

 

2- 7 خمس سپرده‏گذارى‏

: آيا به پولى كه در بانك، سپرده‏گذارى كرده‏ايم و از درآمد
(سودِ) آن، ارتزاق مى‏كنيم، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، خامنه‏اى، فاضل، سيستانى، مكارم: اگر پولِ سپرده‏گذارى از درآمدِ كسب باشد، خمس دارد. [اما درصورتى‏كه‏] با پرداخت خمس، هرچند به‏صورت اقساط، نتواند زندگىِ خود را اداره كند، خمس ندارد. «23»
نورى، تبريزى، بهجت: اگر از درآمدِ كسب باشد، آن‏مقدار از پول سپرده‏گذارى كه اداره زندگى به آن بستگى دارد، خمس ندارد؛ ولى به مقدارِ بيش از آن، خمس تعلق مى‏گيرد. «24»
صافى، وحيد: اگر پولِ سپرده‏گذارى از درآمدِ كسب باشد، خمس دارد و چنانچه شخص‏ نمى‏تواند با پرداخت خمسِ آن، امرارمعاش كند، مى‏تواند با حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط) دست‏گردان كند. «25»

 

3- 7 خمس سرمايه‏

: كسى‏كه با سختى، سرمايه‏اى تهيه كرده است كه اگر خمسِ آن‏را بدهد، با بقيه آن نمى‏تواند كارى شروع كند كه با آن مى‏خواهد امرارمعاش كند، آيا بايد خمسِ اين سرمايه را بدهد؟
همه، به‏جز مراجع زير: چنانچه با پرداخت خمسِ آن، هرچند به‏صورت اقساط، نمى‏تواند امرارمعاش كند، خمس ندارد. «26»
صافى، وحيد: خمس دارد؛ ولى مى‏تواند با حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط) دست‏گردان كند. «27»
نورى، تبريزى، بهجت: آن‏مقدار از سرمايه كه اداره زندگى به آن بستگى دارد، خمس ندارد؛ ولى به‏مقدارِ بيش از آن، خمس تعلق مى‏گيرد. «28»

 

4- 7 خمس هديه‏

: اگر پدر و مادر يا هر شخص ديگرى، چيزى به انسان هديه كنند، آيا بايد خمس آن‏را داد؟
خامنه‏اى، نورى: هديه خمس ندارد. «29»
سيستانى، صافى: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «30»
فاضل، مكارم، بهجت: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آن‏را بدهد. «31»
تبريزى، وحيد: چنانچه مقدارِ آن فراوان و چشمگير باشد و از مخارج سال زياد بيايد، بايد خمس آن‏را بدهد. «32»

 

5- 7 هديه غيرمُخمَّس‏

: كسى‏كه شيعه است، ولى خمس نمى‏دهد، اگر مالى به من هديه كند كه خمسش را نداده است، آيا بايد خمس آن‏را بدهم؟
همه، به‏جز سيستانى و تبريزى: بر شخصِ گيرنده واجب است كه خمس آن‏را بدهد. «33»
سيستانى، تبريزى: خمس آن بر عهده بخشنده است و بر شخص گيرنده، چيزى واجب نيست. «34»

 

6- 7 جايزه مسابقات‏

: آيا به جوايز مسابقات ورزشى و قرآنى و ... كه يك سال از آن‏ها گذشته، ولى هيچ استفاده‏اى از آن‏ها نشده است، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، خامنه‏اى، نورى: خمس ندارد. «35»
فاضل، بهجت، مكارم: بنابر احتياطواجب، بايد خمس آن‏را بدهند. «36»
تبريزى، وحيد: اگر مالِ كم‏ارزشى باشد كه نوعاً تا آخرِ سال مصرف مى‏شود، خمس ندارد و در غيراين‏صورت، خمس دارد. «37»
صافى، سيستانى: خمس دارد. «38»
تبصره: جوايز مسابقات، نوعى بخشش محسوب مى‏شود.

 

7- 7 خمس عيدىِ دولت‏

: آيا عيدى و پاداشى كه دولت به كارمندان مى‏دهد و به‏صورت‏
پول نقد يا سكه طلاست، خمس دارد؟
امام، خامنه‏اى، نورى: خمس ندارد. «39»
صافى، سيستانى، تبريزى، مكارم، وحيد: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «40»
بهجت، فاضل: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آن‏را بدهد. «41»
تبصره: برخى مراجع، عيدى و پاداش دولت را جزء درآمد قلمداد مى‏كنند و عده‏اى، آن‏را هديه مى‏دانند.

 

8- 7 خمس مهريه‏

: آيا مهريه زن خمس دارد؟
همه، به‏جز بهجت: خير. «42»
بهجت: چنانچه از مخارج سال زياد بيايد، بنابر احتياطواجب خمس دارد. «43»

 

9- 7 خمس ارثيه‏

: اگر قيمت روزِ چيزى كه انسان به ارث برده است، افزايش يابد (افزايش ارزش ارث) و آن‏را بفروشد، آيا به‏مقدارِ افزوده، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، خامنه‏اى، تبريزى، سيستانى، نورى، بهجت، وحيد: خمس ندارد. «44»
مكارم، صافى: مقدارِ افزوده جزء درآمدِ سالِ فروش شمرده مى‏شود و چنانچه تا سرِ سال زياد بيايد، بايد خمس آن‏را بدهد. «45»
فاضل: مقدار افزوده، جزء درآمدِ سالِ فروش شمرده مى‏شود و چنانچه تا سرِ سال زياد بيايد، بنابر احتياط، بايد خمس آن‏را بدهد. «46»

 

10- 7 خمس پس‏انداز

: آيا پولى كه به‏قصد قرعه‏كشى، در حساب بانك مى‏گذارند، خمس دارد؟
همه: چنانچه از درآمدِ كسب تهيه شده باشد و يك سال از آن گذشته باشد، خمس دارد. «47»
تبصره: بر اساس نظرِ كسانى‏كه معتقدند به هديه خمس تعلق مى‏گيرد، چنانچه مبلغِ پس‏اندازشده از راه هديه به‏دست آمده باشد، بايد سرِ سال، خمس آن‏را پرداخت.

 

11- 7 پس‏اندازِ روزِ نياز

: آيا به پولى كه براى خريد وسايل ضرورىِ زندگى ذخيره مى‏شود، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، تبريزى، سيستانى، مكارم، وحيد: چنانچه يك سال از آن بگذرد، خمس دارد. «48»
صافى: اگر هم‏اكنون به آن‏وسيله نياز دارد و تهيه آن بدون‏پس‏انداز در مدت چند سال ممكن نيست، خمس ندارد. «49»
خامنه‏اى: اگر آن پول براى تهيه وسايل موردنياز در آينده نزديك، مثلًا تا سه ماه پس از سالِ خمسى، پس‏انداز شده باشد و با پرداخت خمسِ آن، نتوان آن‏ها را تهيه كرد، خمس ندارد. «50»
نورى: چنانچه بدون‏پس‏اندازكردن، نمى‏توانند وسايل موردنياز خود را در آينده تهيه كنند، خمس ندارد. «51»
فاضل، بهجت: اگر بدون پس‏اندازكردن، نمى‏توانند وسايل موردنيازِ خود را در آينده تهيه‏ كنند، چنانچه پس‏اندازشان كوتاه‏مدت، مثلًا تا سه سال باشد، خمس ندارد. «52»
تبصره: چنانچه در آينده، با پس‏انداز خود لوازم موردنياز خويش را تهيه نكند، بايد خمس آن‏را بدهد.

 

12- 7 خمسِ پس‏انداز مسكن‏

: آيا به پولى كه براى گرفتنِ وام مسكن، در بانك گذاشته مى‏شود و چندين سال از آن مى‏گذرد، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، خامنه‏اى، سيستانى، تبريزى، مكارم، وحيد: آرى، خمس دارد. «53»
فاضل، بهجت، نورى: اگر براى تهيه خانه موردنياز، راهى جز اين ندارد، به پولِ پس‏اندازشده خمس تعلق نمى‏گيرد. «54»
صافى: اگر خانه مسكونى درحال‏حاضر، موردنيازِ او و در شأنش باشد و راهى جز طريق مذكور ندارد، به آن خمس تعلق نمى‏گيرد. «55»
تبصره: مراجعى كه معتقدند پول مزبور خمس ندارد، فرموده‏اند كه چنانچه اين پول در آينده، صَرفِ خريد منزل نشود، خمس آن‏را بايد داد.

 

13- 7 اجاره طبقه مسكونى‏

: خانه‏اى دوطبقه تهيه و بيش از يك سال، در هر دو طبقه زندگى كرده‏ايم؛ يعنى به هر دو طبقه آن نياز داشته‏ايم. اكنون، تصميم گرفته‏ايم به‏طورموقت، يك طبقه آن‏را براى اداره زندگى اجاره بدهيم. آيا به اين طبقه، سرِ سال، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: به اصل طبقه خانه، خمس تعلق نمى‏گيرد؛ ولى به پول اجاره، چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس تعلق مى‏گيرد. «56»
تبصره: بايد توجه داشت كه در سؤال مذكور، طبقه خانه هنوز از مَئونه‏بودن خارج نشده است؛ هرچند به‏طور موقت، از آن استفاده نمى‏كنند. ازاين‏رو، به آن، خمس تعلق نمى‏گيرد.

 

14- 7 خمس رهن‏

: آيا به پولى كه از درآمدِ كسب تهيه كرده‏اند و به‏عنوان رهن، به صاحب‏خانه مى‏پردازند، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، سيستانى: خمس دارد و هر زمان دريافت شد يا دريافت آن ممكن باشد، بايد فوراً خمس آن‏را بپردازد. «57»
مكارم، صافى: پول رهن جزء مَئونه است و خمس ندارد؛ ولى اگر آن‏را بازپَس گرفت و نيازى به آن نداشت، بنابر احتياط، بايد خمس آن‏را بپردازد. «58»
بهجت، تبريزى، فاضل، وحيد: چنانچه بدون پول رهن، نياز مسكنِ او تأمين نمى‏شود، خمس ندارد و هر زمان آن‏را بازپَس گرفت و نيازى به آن نداشت و از مخارج سال، زياد آمد، خمس دارد. «59»
نورى: اگر نتواند خانه را از راه ديگرى اجاره كند، به مبلغ مذكور خمس تعلق نمى‏گيرد. «60»
خامنه‏اى: هنگامى‏كه براى اين منظور نياز دارد، پرداخت خمسِ آن واجب نيست؛ ولى هر زمان آن‏را بازپَس گرفت، بايد خمس آن‏را بدهد؛ مگر آنكه براى اجاره در جاى ديگر، به آن نياز داشته باشد. «61»
تبصره: فرض مسئله جايى است كه رهن خانه به‏صورت معامله شرعى انجام گرفته است و اگر رهن بدون‏اجاره باشد، معامله رَبَوى محسوب مى‏شود؛ درنتيجه، به‏اتفاق همه مراجع تقليد، به پول اين رهن، خمس تعلق مى‏گيرد.

 

15- 7 خمس وسايل زندگى‏

: اگر انسان به چيزى نياز دارد و آن‏را از درآمد، تهيه كند و بعد، نيازش برطرف شود، آيا خمس به آن تعلق مى‏گيرد؟
امام: بنابر احتياطواجب، چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «62»
مكارم، تبريزى، خامنه‏اى، وحيد: در هر حال، خمس ندارد. «63»
فاضل، صافى، نورى: اگر در بين همان سال (سال خريد) نيازش از آن برطرف شود و تا سرِ سالِ خمسى، زياد بيايد، خمس دارد و اگر بعد از سالِ خريد، نيازش برطرف شود، خمس ندارد. «64»
سيستانى: اگر در بين سال (سال خريد) نيازش از آن برطرف شود و تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آن‏را بپردازد و اگر بعد از سالِ خريد، نيازش برطرف شود، خمس ندارد. «65»
بهجت: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «66»

 

16- 7 وسايل استفاده‏نشده‏

: به‏جهت نياز، وسايلى خريده‏ام؛ ولى با اينكه بيش از يك سال از خريد آن‏ها مى‏گذرد، هيچ استفاده‏اى از آن‏ها نكرده‏ام. آيا به اين‏ها، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه، به‏جز سيستانى و وحيد: چنانچه در معرض استفاده بوده است، خمس ندارد. «67»
سيستانى: بايد خمس آن‏را بپردازد؛ مگر اينكه وجود آن در خانه ضرورى باشد و در وقت نياز، نتواند فوراً آن‏را تهيه كند. دراين‏صورت، اگر تهيه آن از قبل، متعارف باشد، خمس ندارد. «68»
وحيد: خمس دارد. «69»

 

17- 7 خمس جهيزيه‏

: خانواده دختر قادر به خريد يك‏مرتبه‏اىِ جهيزيه موردنيازِ خود نيست؛ اگر از درآمد كسب، به‏تدريج، وسايلى به‏اين‏جهت بخرد، آيا مشمول خمس مى‏شود؟
امام، خامنه‏اى، سيستانى، نورى، فاضل، وحيد: چنانچه در بين سال، از درآمدِ آن سال تهيه كرده و از شأنش بيشتر نباشد، خمس ندارد. «70»
صافى، بهجت: اگر جهيزيه را در زمانى‏كه دختر در معرض (سنّ) ازدواج است تهيه كنند، خمس ندارد. «71»
مكارم: چنانچه تهيه جهيزيه از پيش، در ميان مردم رايج باشد و به‏صورت هزينه معمولى درآيد يا اگر تهيه نكنند، عيب محسوب مى‏شود، خمس ندارد. «72»
تبريزى: آنچه در سالِ ازدواج تهيه كرده‏اند، خمس ندارد و آنچه در سال‏هاى قبل تهيه كرده‏اند، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آن‏را بدهد. اگر اموالى را قبل از بلوغ دختر به او بخشيده‏اند، پرداختِ خمس آن بر دختر واجب نيست. «73»

 

18- 7 پول جهيزيه:

پس از گذشت سالِ خمسى، آيا به پول كسب كه براى تهيه جهيزيه ذخيره‏كرده‏ايم، به‏گونه‏اى كه قادر به تهيه آن به‏صورت يك‏جا نيستيم، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، تبريزى، صافى، سيستانى، مكارم، وحيد: آرى، خمس دارد. «74»
نورى: خمس ندارد. «75»
فاضل، بهجت: چنانچه پس‏انداز، كوتاه‏مدت، مثلًا تا سه سال باشد، خمس ندارد. «76»
خامنه‏اى: اگر براى تهيه جهيزيه در آينده نزديك، مثلًا تا دو سه ماه پس از سالِ خمسى، پس‏انداز كرده‏اند و با پرداخت خمسِ آن، نتوانند آن‏وسايل را تهيه كنند، خمس ندارد. «77»

 

19- 7 خمس قرض‏الحسنه‏

: به پولى كه از درآمدِ كسب تهيه كرده و به‏عنوان قرض‏الحسنه، به ديگرى داده‏ايم، آيا خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: چنانچه سرِ سالِ خمسى، دريافتِ آن بدون‏زحمت ممكن باشد، بايد خمس آن‏را بپردازد و در غيراين‏صورت، هر زمان دريافت كرد، بايد فوراً خمس آن‏را بدهد. «78»

 

20- 7 خمس سكه‏

: آيا به سكه بهارآزادى، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: اگر از درآمد كسب تهيه شده است و از مخارجِ سال، زياد بيايد، خمس‏دارد. «79»
تبصره 1: سكه بهارآزادى را جزء مَئونه (هزينه معمول زندگى) به‏حساب نمى‏آورند؛ ازاين‏رو، سرِ سال، به آن خمس تعلق مى‏گيرد.
تبصره 2: بنابر نظر مراجعى كه معتقدند هديه خمس دارد، چنانچه سكه بهارآزادى به فرد هديه شود و از مخارج سال، زياد بيايد، خمس دارد.

 

21- 7 خمس زيورآلات‏

: آيا به طلا و زيورآلاتِ زنانه كه شوهر از درآمدِ خود براى همسرش تهيه مى‏كند، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: اگر به‏مقدار متعارف و مناسبِ شأن او باشد، خمس ندارد. «80»

 

22- 7 تهيه طلا با درآمد زن‏

: خانمى از حقوق خود طلا و زيورآلاتى خريده است كه هميشه خود را با آن زينت مى‏كند. شوهرش پولى ندارد كه زن بتواند در اين زمينه صَرف كند. آيا دادنِ خمسِ اين‏گونه خريدها، بر زن لازم است؟
همه: اگر به‏مقدار متعارف و مناسب شأن او باشد، خمس ندارد. «81»

 

23- 7 خمس فروشِ طلا

: همسرم برايم طلا و زيورآلاتى تهيه كرده و آن‏را به من بخشيده است؛ ولى پس از چند سال استفاده، آن‏را فروخته‏ام. آيا به پول آن، خمس تعلق مى‏گيرد؟
امام، خامنه‏اى، مكارم، فاضل، تبريزى، سيستانى، وحيد: پول فروش آن، درهرحال، خمس ندارد. «82»
سيستانى، صافى، نورى: مقدار تفاوت ارزش خريد و ارزش فروش، جزء درآمد سال شمرده مى‏شود و چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «83»
بهجت: اگر پول فروش تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، خمس دارد. «84»

 

24- 7 خمس كتاب‏

آيا به كتاب، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: چنانچه كتاب موردنياز و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «85»

 

25- 7 آيا به كتاب‏هايى كه براى ترم‏هاى آينده تهيه مى‏كنيم، خمس تعلق مى‏گيرد

؟ امام، خامنه‏اى: اگر داشتنِ آن‏ها موردنياز و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «86»
فاضل، بهجت، سيستانى، نورى: آرى؛ خمس دارد؛ مگر آنكه نتوانيد در سال آينده تهيه كنيد كه دراين‏صورت، خمس ندارد. «87»
تبريزى، مكارم، صافى، وحيد: آرى؛ خمس دارد. «88»

 

26- 7 درصورتى‏كه از كتاب موردنيازم يك سال استفاده نكنم، آيا خمس دارد يا خير؟

همه، به‏جز سيستانى و وحيد: چنانچه در معرض استفاده و در شأن شخص باشد، خمس‏ ندارد؛ هرچند به‏طور اتفاقى، يك سال از آن استفاده نكند. «89»
سيستانى، وحيد: بايد خمس آن‏را بپردازد. «90»

 

27- 7 خمس رايانه‏

: آيا به رايانه خانگى و ابزار جانبىِ آن، خمس تعلق مى‏گيرد؟
همه: چنانچه به رايانه و ابراز جنبىِ آن نياز باشد و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «91»

 

28- 7 محل پرداخت خمس‏

: خمس را بايد به چه كسى پرداخت كنيم؟
امام: بايد به مرجع‏تقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مى‏رساند و نيز مى‏تواند در جايى مصرف كند كه مرجع‏تقليدش اجازه مى‏دهد. «92»
خامنه‏اى: بايد خمس را به ولىّ امر مسلمين يا وكيل او بدهد و اگر به فتواى مرجع‏تقليد خود نيز عمل كند، موجب برائت‏ذمّه مى‏شود. «93»
فاضل، نورى، مكارم، بهجت، وحيد: سهم امام را بايد به مرجع‏تقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مى‏رساند و نيز مى‏تواند در جايى مصرف كند كه مرجع‏تقليدش اجازه مى‏دهد و سهم سادات را بنابر احتياطواجب، بايد به مرجع‏تقليد خود يا با اجازه او، به سادات بدهد. «94»
تبريزى: بايد سهم امام را به مرجع‏تقليد خود بدهد يا به مصرفى برساند كه او اجازه مى‏دهد و چنانچه بخواهد به مجتهد ديگرى بدهد، بنابر احتياطواجب، بايد از مرجع‏تقليد خود اجازه بگيرد و سهم سادات را مى‏توان به خودِ آنان داد. «95»
سيستانى: سهم امام را بايد به مرجع‏تقليد خود بدهد يا به مصرفى برساند كه او اجازه مى‏دهد و احتياطواجب آن است كه او، مرجع اعلَم و آگاه بر جهات عامّه باشد و سهم سادات را مى‏توان به خودِ آنان داد. «96»
صافى: سهم امام را بايد به مرجع‏تقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مى‏رساند و نيز مى‏تواند در جايى مصرف كند كه مرجع‏تقليدش اجازه مى‏دهد و سهم سادات را مى‏توان به خود آنان داد. «97»
تبصره: خمس را در هنگام مصرف، دو قسمت مى‏كنند: نصف آن، سهم امام و نصف ديگر، سهم سادات است. آيات عظام سيستانى، تبريزى و صافى در پرداخت سهم سادات، اجازه مجتهد را لازم نمى‏دانند.

 

29- 7 سهم سادات‏

: مردى كه همسر و فرزندانش سيّد هستند، آيا مى‏تواند سهم سادات را به خانواده خود بدهد تا به مصرف مخارج خود كه بر عهده مرد است، مثل خوراك و پوشاك، برسانند؟
همه، به‏جز مكارم، خامنه‏اى، وحيد: بنابر احتياطواجب، جايز نيست. «98»
مكارم، خامنه‏اى، وحيد: جايز نيست. «99»

 

30- 7 آيا به سيّدى كه بيش از مخارج سالش داشته باشد، مى‏توان خمس داد

؟ همه: خير؛ در سهم سادات، فقر شرط است. «100»

 

31- 7 خمس زنى از سادات‏

: زن سيّده‏اى كه فقير است و شوهرش قادر به اداره زندگى او نيست، آيا مى‏توان به او سهم سادات داد؟
امام، خامنه‏اى: بدون اجازه حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط) جايز نيست. «101»
بهجت، فاضل، مكارم، نورى، وحيد: بنابر احتياطواجب، بايد با اجازه حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط) انجام گيرد. «102»
تبريزى، سيستانى، صافى: آرى؛ جايز است. «103»

 

32- 7 مبدأ سال خمسى‏

: شخص از چه زمانى بايد سال خمسى داشته باشد؟
امام، خامنه‏اى، فاضل، بهجت، صافى: آغاز سال خمسى براى كسانى‏كه درآمد تدريجىِ‏ روزانه دارند، مانند تاجر و كاسب، از وقتى است كه شروع به‏كار مى‏كنند و براى كارمند و كارگر، اولين درآمد و حقوق آنان است و براى كشاورز و مانند آن، از اولين محصولى است كه برداشت مى‏كند و چنانچه از مخارج سال زياد آمد، بايد خمس آن‏را بپردازد. «104»
مكارم، نورى، تبريزى: آغاز سال خمسى براى هر كسى، اولين درآمدِ اوست و چنانچه از مخارج سال، زياد آمد، بايد خمس آن‏را بپردازد. «105»
سيستانى، وحيد: آغاز سال خمسى براى هر كسى، از وقتى است كه شروع به‏كار مى‏كند و چنانچه از مخارج سال، زياد آمد، بايد خمس آن‏را بپردازد. «106»

 

33- 7 محاسبه خمس‏

: راه محاسبه خمس را بيان كنيد.
كشاورزان، كارمندان، كارگران، كاسب‏ها و همه كسانى‏كه درآمدِ كسب دارند، واجب است براى خود حساب سالِ خمسى داشته باشند و براى محاسبه خمس، به اين صورت عمل كنند:
هنگامى‏كه از دريافت اولين درآمد «107» يك سال گذشت، آن‏روز وقت حساب سال است. هرچه از مَئونه كه استفاده مى‏شود و عينِ آن از بين مى‏رود، مانند خوراكى‏ها، مواد شوينده، وسايل تحصيلى مثل دفتر و خودكار و غير آن‏ها، چنانچه تا آخرِ سال خمسى زياد بيايد و در بازار، ارزشى داشته باشد، بايد خمس (يك‏پنجمِ) آن‏را به قيمتِ روز بپردازند و چيزهايى از مَئونه كه موردنياز انسان است و با استفاده، عينِ آن از بين نمى‏رود، مانند وسيله نقليه و وسايل زندگى مثل فرش، يخچال و ... هر چند سال هم بر آن‏ها بگذرد، خمس به آن‏ها تعلق نمى‏گيرد. «108»
مثال: كارمندى در پايان خردادِ 1380، اولين حقوق خود را دريافت مى‏كند. حساب سالِ خمسىِ او، پايان خرداد 1381 است. در اين تاريخ، 10 كيلو برنج، 5 كيلو لپّه، پنج عدد تايد و مبلغ 50 هزارتومان، زياد آمده است. او مى‏تواند يك‏پنجمِ عينِ هر يك از اجناس بالا را جدا كرده و بابتِ خمس بپردازد و جايز است قيمت آن‏را به‏روز حساب كند و يك‏پنجمِ آن‏را به‏صورت پول نقد بدهد.
تبصره 1: كسى‏كه شغل ندارد، اگر اتفاقاً معامله‏اى كند و سودى ببرد، بعد از آنكه يك سال از زمانى بگذرد كه فايده بُرده است، بايد خمس مقدارى را بدهد كه از خرجِ سالش زياد آمده است. «109»
تبصره 2: درباره خمسِ بعضى درآمدها، مانند حقوق خانواده، شهدا، هديه جايزه بانكى و ... ميان مراجع‏تقليد اختلاف‏نظر است كه در خمس هديه، به آن‏ها پرداختيم.
تبصره 3: شخص مى‏تواند در بين سال نيز، هر وقت حقوقى به دستش آمد، خمس آن‏را بدهد و لازم نيست يك سال صبر كند.

 

34- 7 محاسبه اموال غيرمخمَّس‏

: كسى‏كه درآمدِ كسب دارد، ولى تا به‏حال، خمس نمى‏داده است و اكنون مى‏خواهد خودش محاسبه كند و خمس اموالش را بپردازد، بايد چگونه عمل كند؟
همه: اگر از درآمدِ خود، چيزى خريده است كه به آن احتياج ندارد و يك سال از خريدِ آن‏
                        پرداخت خمس، چرا و چگونه؟، ص: 64
گذشته باشد، بايد خمس آن‏را بدهد. اما اگر اثاث خانه و چيزهاى ديگرى مطابق با شأنِ خود خريده است كه به آن‏ها نياز دارد، دراين‏صورت، چنانچه بداند آن‏ها را در بين سالى خريده است كه در آن سال، فايده بُرده است، لازم نيست خمس آن‏را بدهد و اگر نداند كه در بين سال يا بعد از تمام‏شدنِ سال بوده است، بنابر احتياطواجب، بايد با حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط) يا نماينده او مصالحه كند؛ بدين‏صورت كه تمام اموال مشكوك خود را محاسبه مى‏كند و حاكم شرع، بدهىِ خمسىِ او را به‏مقدارى تخمين مى‏زند و با او مصالحه مى‏كند و با پرداخت آن، تمام اموالش پاك مى‏شود. «110»

 

35- 7 خمس بدهى‏

: كسى‏كه براى نيازهاى زندگى، مبلغى قرض كرده و در آن راه‏ صَرف كرده است، آيا مى‏تواند سرِ سالِ خمسى، مبلغ بدهى را از درآمدِ سال كم كند؟
امام، مكارم، نورى، سيستانى: اگر براى نياز سالِ جارى قرض كند، مى‏تواند به‏مقدارِ بدهى، كسر كند؛ ولى اگر بدهىِ او براى نياز سال‏هاى گذشته‏اش باشد، كسركردنِ آن جايز نيست؛ بلكه مى‏تواند قرض خود را از درآمد بپردازد تا به‏مقدار آن، خمس تعلق نگيرد. «111»
تبريزى، وحيد: اگر بدهى خود را تا پيش از سرِ سال نپردازد، نمى‏تواند از درآمد سال كم كند؛ مگر آنكه قرض بعد از به‏دست‏آوردنِ منفعت بوده باشد. «112»
فاضل، بهجت، خامنه‏اى، صافى: آرى؛ خمس تعلق مى‏گيرد و جايز نيست مقدار بدهىِ خود را از درآمد كم كند؛ بلكه مى‏تواند قرضِ خود را از درآمد بپردازد تا به‏مقدار آن، خمس تعلق نگيرد. «113»

 

36- 7 معاشرت با تارِك خمس‏

: رفت‏وآمد با خانواده‏اى كه خمس پرداخت نمى‏كند، چه حكمى دارد؟
همه، به‏جز سيستانى، تبريزى، وحيد: معاشرت با آنان اشكال ندارد و اگر يقين نداشته باشد كه به غذاى آن‏ها، خمس تعلق گرفته است، خوردن آن نيز جايز است و چنانچه احتمال تأثير بدهد، آنان را ارشاد كند. «114»
سيستانى، تبريزى: معاشرت با آنان اشكال ندارد و مى‏تواند از غذاى آن‏ها استفاده كند و چنانچه احتمال تأثير بدهد، آنان را ارشاد كند. «115»
وحيد: معاشرت با آنان اشكال ندارد و اگر يقين نداشته باشد به غذاى آن‏ها خمس تعلق‏ گرفته است و شك دارد، بنابر احتياطواجب، خوردن آن جايز نيست. «116»

 

37- 7 غذاى غيرمخمَّس‏

: غذايى كه در مهمانى مى‏خوريم و خمس آن‏را نداده‏اند، چه حكمى دارد؟
همه، به‏جز سيستانى و تبريزى: خوردن آن، پيش از پرداخت خمسِ آن يا بدون‏اجازه حاكم شرع (مجتهد جامع‏الشرايط)، جايز نيست. «117»
سيستانى، تبريزى: خوردن آن براى ميهمان اشكال ندارد؛ ولى صاحب‏خانه ضامنِ خمس است. «118»
تبصره: آيت‏الله مكارم در كتاب استفتائاتِ خود، اجازه داده‏اند كه در غذاى غيرمخمَّس تصرّف كنيم و خمس آن‏را به ساداتِ نيازمند بپردازيم. «119»

 

پی نوشت:

(1) انفال/ 21.
(2) «لا يحلّ لاحد ان يشترى من الخمس شيئاً حتى يصل الينا حقّنا»، وسائل‏الشيعه، ج 6، باب 1، ح 4.
(3) «ما كان للّه فهو لرسوله و ما كان لرسوله فهو لنا ثم كان و الله لقد يسّر الله على المؤمنين ارزاقهم بخمسه دراهم قبلوا لربّهم واحداً و اكلوا اربعه احلّاء ثم قال هذا من حديثنا صعب مستصعب لايعمل به و لايصبر على الّا ممتحن قلبه للايمان»، همان، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس»، باب 1، ح 6.
(4) ر. ك: محمدجواد مغنيه، الفقه على المذاهب الخمسه، ص 186؛ سيدابوالقاسم خويى، مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 197.
(5) متن كامل آيه را، با ترجمه، در پرسش 1 ذكر كرديم.
(6) ر. ك: مجمع البحرين، لسان‏العرب، تاج العروس، ماده «غنم».
(7) زبده المقال، ص 5.
(8) وسائل الشيعه، ج 6، باب 8، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس»، ح 5.
(9) ر. ك: وسائل الشيعه، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس» و ابواب الانفال.
(10) مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 343.
(11) سيدابوالقاسم خويى، مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 196.
(12) محمدتقى مدرسى، احكام الخمس، ص 16.
(13) سيدمحمود هاشمى‏شاهرودى، كتاب الخمس، ج 2، ص 45.
(14) ناصر مكارم‏شيرازى، يك صد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 423 تا 425 و تعليقات على العروه، كتاب الخمس، ص 392.
(15) ر. ك: وسائل‏الشيعه، ج 6، كتاب‏الخمس، باب 2، ح 12.
(16) ر. ك: وسائل الشيعه، ج 6، ابواب قسمه الخمس، باب 1، ح 4 و 8.
(17). «فما كان للّه فهو لرسوله يضعه، حيث شاء.» آنچه خاص خداست، براى پيامبر اسلام است؛ هر جا صلاح بداند قرار مى‏دهد.»، همان، ابواب الانفال، باب 1، ح 12.
(18). در مكاتبه امام‏رضا (ع) به يكى از يارانش آمده است: «ان اخراجه (خمس) مفتاح رزقكم و تمحيص ذنوبكم.» پرداخت خمس كليد جلب روزى و وسيله آمرزش گناهان است.»، همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2.
(19). در همان مكاتبه، آمده است: «انّ الخمسَ عونُنا على ديننا.» خمس كمك ما در برقرارىِ دين خداست.)، همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2.
(20) العروه الوثقى، ج 2، كتاب الخمس، م 61.
(21) العروه الوثقى، ج 2، م 72.
(22) توضيح‏المسائل مراجع، م 1757؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1753؛ العروه الوثقى، ج 2، م 83؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 997؛ دفتر: وحيد.
(23) العروه الوثقى، ج 2، م 59؛ مسائل، ج 1، س 708؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 543؛ سيستانى، المسائل المنتخبه، م 588؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1213؛ دفتر: خامنه‏اى.
(24) نورى، استفتائات، ج 1، س 271؛ تبريزى، تعليقه، م 32؛ تبريزى، استفتائات، س 948؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1401.
(25) دفتر: صافى، وحيد.
(26) امام، استفتائات، ج 1، س 35؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 543؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 765؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1219؛ سيستانى، المسائل المنتخبه، م 588؛ دفتر: خامنه‏اى.
(27) دفتر: صافى، وحيد.
(28) نورى، استفتائات، ج 1، س 271؛ بهجت، توضيح المسائل، م 1401؛ تبريزى، التعليقه على منهاج الصالحين، كتاب الخمس، م 32.
(29) توضيح‏المسائل مراجع، م 1753؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 850؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1749.
(30) توضيح‏المسائل مراجع، م 1753.
(31) همان، م 1753.
(32) همان، م 1753؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1761.
(33) توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1763؛ بهجت، وسيله النجاه، ج 1، م 1422.
(34) توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1763.
(35) خامنه‏اى، اجوبه، س 851؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 355؛ دفتر: امام.
(36) فاضل، العروه الوثقى مع تعليقات، ج 2، كتاب الخمس، السابع؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 534؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1377.
(37) تبريزى، استفتائات، س 819؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1761.
(38) سيستانى، منهاج الصالحين، كتاب الخمس، السابع؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 631.
(39) امام، استفتائات، ج 1، س 191؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 862؛ دفتر: نورى.
(40) تبريزى، استفتائات، س 829؛ سيستانى، منهاج الصالحين، كتاب الخمس، السابع؛ دفتر: مكارم؛ وحيد.
(41) دفتر: بهجت، فاضل.
(42) توضيح‏المسائل مراجع، م 1754؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1750؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 861؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1762.
(43) بهجت، توضيح‏المسائل، م 1378.
(44) امام، استفتائات، ج 1، س 87؛ تبريزى، استفتائات، س 967؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 858؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 360؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1778؛ بهجت، وسيله النجاه، م 1380.
(45) صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 684؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1492.
(46) فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 859.
(47) توضيح‏المسائل مراجع، م 1752؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1748؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1760؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 954.
(48) امام، استفتائات، ج 1، س 24؛ تبريزى، استفتائات، س 856؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 8؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 516؛ دفتر: وحيد.
(49) صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 738.
(50) خامنه‏اى، اجوبه، س 987 و 860.
(51) نورى، استفتائات، ج 2، س 330.
(52) فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1391.
(53) مكارم، استفتائات، ج 2، س 533؛ تبريزى، استفتائات، س 889؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 908؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 10؛ دفتر: امام، وحيد.
(54) فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 677؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1391؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 328.
(55) صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 706.
(56) امام، استفتائات، ج 1، س 41؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 715 و 740؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 888 و 899 و 922؛ تبريزى، استفتائات، س 826 و 888؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1507؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 702؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1376؛ دفتر: وحيد، سيستانى.
(57) امام، استفتائات، ج 1، س 116؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 687؛ دفتر: سيستانى.
(58) مكارم، استفتائات، ج 2، س 524 و توضيح‏المسائل، م 506؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 707.
(59) بهجت، توضيح‏المسائل، م 1396؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 687 و 688؛ دفتر: وحيد، تبريزى.
(60) نورى، استفتائات، ج 2، س 344.
(61) خامنه‏اى، اجوبه، س 897 و 945.
(62) امام، تحريرالوسيله، ج 2، م 16.
(63) توضيح‏المسائل مراجع، م 1781؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 899؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1789.
(64) صافى، توضيح‏المسائل، م 1790؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1751؛ فاضل، العروه الوثقى مع تعليقات، ج 2، م 67.
(65) منهاج الصالحين، ج 1، م 1223.
(66) دفتر: بهجت.
(67). امام، استفتائات، ج 1، س 41؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 740؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 922 و 904؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 702؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1376؛ تبريزى، استفتائات، س 888 و 826؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1507.
(68). دفتر: سيستانى.
(69). دفتر: وحيد.
(70). توضيح‏المسائل مراجع، م 1777؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 905 و 917؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1773؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1785.
(71). صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1391.
(72). مكارم، استفتائات، ج 2، س 548؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 777.
(73) تبريزى، توضيح‏المسائل، م 1786 و استفتائات، س 822.
(74). امام، استفتائات، ج 1، س 25؛ تبريزى، استفتائات، س 836 و 891؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 748؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 516؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1783؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 8.
(75). نورى، استفتائات، ج 2، س 380.
(76). فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيح‏المسائل، س 391.
(77) خامنه‏اى، اجوبه، س 860 و 987.
(78). امام، استفتائات، ج 1، س 96؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 833؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 319؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1379؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1251؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 372؛ تبريزى، استفتائات، س 946؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 870؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 621؛ دفتر: وحيد.
(79). فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 649؛ العروه الوثقى، ج 2، م 1؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 628؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 952.
(80) العروه الوثقى، ج 1، م 61؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 900؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 1775؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1783.
(81). العروه الوثقى، ج 2، م 83؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 1757؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 998؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1783.
(82). امام، توضيح‏المسائل، م 1770 و 1753؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 858؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 2، س 485؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 314؛ تبريزى، استفتائات، س 841؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1778.
(83). توضيح‏المسائل مراجع، م 1770 و 1781؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 625؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1766 و استفتائات، ج 2، س 359.
(84). دفتر: بهجت.
(85) العروه الوثقى، ج 2، م 61؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 899.
(86) امام، استفتائات، ج 1، س 89؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 899.
(87) فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1391؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 341؛ دفتر: سيستانى.
(88) تبريزى، استفتائات، س 805؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1507؛ صافى، جامع‏الاحكام، ح 1، س 738 و 744؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1783.
(89). امام، استفتائات، ج 1، س 91؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 899؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 734؛ تبريزى، استفتائات، س 888؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 1، س 704؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1507؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1376.
(90). دفتر: سيستانى و وحيد.
(91). العروه الوثقى، م 61؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 899.
(92). توضيح‏المسائل مراجع، م 1834.
(93). خامنه‏اى، اجوبه، س 1004 و 1002.
(94). توضيح‏المسائل مراجع، م 1834؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1830؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1843.
(95). توضيح‏المسائل مراجع، م 1834
(96). همان.
(97). همان.
(98) توضيح‏المسائل مراجع، م 1841 و 1842؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1837 و 1838؛ العروه الوثقى، ج 2، قسمه الخمس، م 5.
(99) توضيح‏المسائل مراجع، م 1841 و 1842؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 1021؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1850.
(100) توضيح‏المسائل مراجع، م 1834؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1830؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 1020؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1843.
(101). توضيح‏المسائل مراجع، 1834؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 1017.
(102). توضيح‏المسائل مراجع، م 1834؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 355؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1830 و 1839؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1843 و 1852.
(103). توضيح‏المسائل مراجع، م 1834.
(104) امام، استفتائات، ج 1، س 135؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 995؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 806 و 814؛ بهجت، وسيله النجاه، م 1382؛ صافى، توضيح‏المسائل، م 1774 و جامع‏الاحكام، ج 1، س 608.
(105) نورى، استفتائات، ج 2، س 310؛ تبريزى، التعليقه على منهاج الصالحين، م 1218؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 1486.
(106) سيستانى، المسائل المنتخبه، م 593؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1773.
(107) البته در آغاز سال خمسى، ميان مراجع اختلاف‏نظر است. (ر. ك: زمان، سال خمسى.)
(108) العروه الوثقى، ج 2، باب‏الخمس، م 67.
(109) توضيح‏المسائل مراجع، م 1765؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1761؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1773.
(110) توضيح‏المسائل مراجع، م 1797؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1806؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1793؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 934 و 927.
(111) توضيح‏المسائل مراجع، م 1786 و 1787؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1783 و 1782.
(112) تبريزى، توضيح‏المسائل، م 1795؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1794.
(113) توضيح‏المسائل مراجع، م 1786، 1787؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1406 و 1407؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 864؛ صافى، توضيح‏المسائل، م 1795 و 1796.
(114) توضيح‏المسائل مراجع، م 1795؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1791؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1408؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 932 و 933.
(115) توضيح‏المسائل مراجع، م 1795.
(116) وحيد، توضيح‏المسائل، م 1803.
(117). توضيح‏المسائل مراجع، م 1795؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 1791؛ خامنه‏اى، اجوبه، س 930 و 928؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1803؛ بهجت، توضيح‏المسائل، م 1407.
(118). توضيح‏المسائل مراجع، م 1763 و 1795.
(119). استفتائات، ج 2، س 575.

تشکرات از این پست
hoseinh1990
دسترسی سریع به انجمن ها