پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...
شنبه 12 بهمن 1392 2:19 PM
پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالي وسيع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمي كه از اين حديث استنباط ميشود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستي است.
اسرافي كه هميشه حرام است
سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاي خاصي ندارد.
1 - ضايع كردن مال و بيفايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايي كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز ميگردد. يا لباسي را كه قابل استفاده شخصي يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكي را نگهداشتن و به ديگري ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيري كه آن را تلف ميكند و نظاير اينها.
حضرت صادق(ع) ميوه نيمخوردهاي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كاري است كه كرديد؟ اگر شما سير شدهايد بسياري از مردم هستند كه سير نشدهاند، پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر ميبينيم در جامعه اسلامي، چه مقدار از غذاها و يا ميوههايي كه قابل استفاده است در سطلهاي آشغال و زبالهدانها ريخته ميشود! در حالي كه افراد بسياري به آن نياز دارند. نسبتبه دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براي حيوانات) روايات تهديدآميزي رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
خوردن چيزهاي مضر هم اسراف است
2 - از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردني و آشاميدني و غير آنها مانند خوردن چيزي پس از سيري هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.
صرف كردن مال در محرمات اسراف است
3 - صرف كردن مال در مصرفهايي كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوهدادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بردارد يا ستمي به مسلماني ميرساند و نظير اينها، و در چنين مواردي از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكي گناه بودن اصل عمل و يكي اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالكيت
در اسلام مالكيتي كه از راههاي مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردي خاص كه در فقه اسلامي مقرر شده از مالك سلب مالكيت نميشود. در اين جا لازم است اين نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پيش نميرود، اگر مالك بخواهد ملك خويش را تلف كند نوعي «اعراض» تلقي ميشود به طوري كه آن مال بكلي از مالكيت او خارج ميشود و رابطه مالكيتشخص با آن چيز از بين ميرود. «اعراض» يكي از عوامل سلب مالكيت است. اتلاف مال گناه است و تلفكننده اصولا در ملك خداوند تصرف نابجا كرده است. به عنوان مثال: شخصي از بالاي پشتبام ليوان خود را به قصد شكستن مياندازد. اگر ديگري در بين راه آن را بگيرد صاحب آن ليوان كدام يك از آن دو هستند؟ اين بحثي حقوقي است كه در فقه نيز مطرح است، شخص پرتاب كننده ليوان رابطه مالكيتخود را با ليوان قطع كرده است و اين «اعراض» نام دارد در حالي كه اگر او حق داشتشاهد تلف شدن مال خويش باشد اين رابطه قطع نميشد و قطع شدن رابطه مالكيتبه صرف اين عمل بدين معني است كه او حق اتلاف ندارد. با اولين اقدام شخص «براي اتلاف مال خود» دو مساله به وجود ميآيد: يك گناه تكليفي و ديگر اثر حقوقي كه همان قطع مالكيت اوستبه گونهاي كه اگر فرد ديگري آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالك آن ميگردد.
صراط مستقيم
در جامعه اسلامي براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركتها و روشها در كليه شؤون و ابعاد حياتي در مسيري ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبي از آن صراط مستقيم و طريقه وسطي، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير ميشود، صراط مستقيم راهي است كه خداوند متعال براي انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان ميتواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيري است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختي هلاك و عذاب واقع شده است. راهروان اين صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ يا راست، به جانب افراط و تفريط، جلو افتادن از ديگر رهروان يا عقب ماندن، تهور و بيباكي يا جبن و ترس بيمورد، پرگويي يا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوي اسراف و اتراف و تبذير باشد يا به سوي بخل و امساك و تقتير، در هر حال گمراهي است و انحراف و شقاوت. حضرت علي(ع) ميفرمايد: «اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطي هي الجادة» [1] راست و چپ گمراهي است و راه راست جادهاي است غيرقابل انحراف و به تعبير ديگر، رهرو واقعي اين طريق خود حضرت علي(ع) در جاي ديگر ميفرمايد: «و من اخذ يمينا و شمالا ذموا اليه الطريق» [2] هر كس به سمت راست و چپ برود مذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش داريد. و نيز آن حضرت در مورد مفسدهگران ميفرمايد: «و اخذوا يمينا و شمالا» [3] مفسدين با پيش گرفتن راههاي گمراهي راست و چپ از صراط مستقيم هدايت، چشم پوشيده و محروم شدند بنابراين روشن است كه اسراف و تبذير و بخل و تقتير در صراط مستقيم مكتب اسلام جايي ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجي و ريختوپاشهاي متكبرانه بر روش مترفين و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راستبوده و بخل و تقتير و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال ميباشد. در اين مطلب توجه به اين نكته ضرور است كه انسان منهاي هدايت آسماني و مكتب وحي طبعا يا بخيل است و يا اهل اسراف و تبذير، «و كان الانسان قتورا» [4] انسان سختگير است; همانگونه كه ظالم و نادان است. «انه كان ظلوما جهولا» [5] و اين هدايت تشريعي الهي است كه او را از اين طبيعت و خصلتهاي پستحيواني نجات ميدهد و لذا خداوند متعال در آيات كريمه قرآني جهت رهايي از افراط و تفريط و نجات از پستيها و خستهاي نفساني راه هدايت و تربيت را براي انسان هموار كرده است و ميفرمايد: «بندگان خداي رحمان آنان هستند كه هنگام انفاق اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در اين ميان راهي استوار، معتدل و براساس عدالت پيش ميگيرند». [6]
پس بهطور كلي و بويژه از بعد اقتصادي كه مورد بحث ما است، بيجا و ناروا مصرف كردن و تلف كردن نعمتهاي الهي، محروم كردن جامعه از آن نعمتها است، لذا ميبينيم كه قرآن كريم چگونه به موارد مختلف آن اشاره ميفرمايد: «خداوندت مسرفين را دوست نميدارد» [7] و «مسرفين قابل هدايت نبوده و بسيار دروغگويند» [8] و «اهل هلاكت و گمراهياند و نجات ندارند» [9] و «اهل ترديد و شك و ريبند» [10]، «اهل آتشند» [11] و «قابل پيروي نيستند.»[12]
چون بناي اسلام بر صراط مستقيم است از جهت ديگر، قرآن مجيد، بخل و امساك و تقتير را هم مورد نكوهش قرار داده و مثلا ميفرمايد: «الذين يبخلون و يامرون الناس بالبخل و يكتمون ما اتيهم الله من فضله» [13] آنان كه بخل ميورزند و مردم را به بخل واميدارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشيده كتمان ميكنند «به مردم استفاده نميرسانند» به كيفر خود خواهند رسيد.
چرا مسرفين مبغوض خدا و مبذرين برادران شيطان شمرده شدهاند؟
علت اين مطلب را بايد در جهانبيني و اعتقادات اسلامي جستجو كرد و تبيين آن در مورد مسرفان ميتواند چنين باشد كه خداوند امر به عدالت و احسان ميكند و طبعا صاحبان عدالت را دوست ميدارد. «ان الله يامر بالعدل و الاحسان» و از آنجا كه اسرافكاران از اين فرمان سرپيچي كرده و بيعدالتي در مصرف را پيشه خود ساختهاند قهرا مورد خشم و دشمني خداوند قرار خواهند گرفت، ولي در مورد تبذيركاران علت همدستبودن و شباهتشان به شيطان را از آيه شريفه ميتوان استنباط كرد آن جا كه ميفرمايد: مبذران برادران شيطانند و تعبير برادر در لغت عرب به معني مشابه و نظير هم ميآيد و شيطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف ديگر تبذير به معناي ضايع كردن نعمتهاي خداوند است و خود نوعي ناسپاسي است نسبتبه آن نعمتها; و شيطان نخستين فردي است كه همه چيز را ناديده گرفت و تمرد از فرمان خدا كرد و راه ناسپاسي را باز نمود، لذا آنها كه مبتلا به اين خصلت ناروا باشند از همكاران و همدستان شيطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شيطان ياد شده است و اين است رمز تعبير زيباي قرآن.
درسي از رسول خدا(ص)
در كتاب تحفالعقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان يكتفي باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لكني اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تكبر وضعه الله و من اقتصد في معيشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اكثر ذكر الله آجره الله» [14] مردي شير و عسل براي پيامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشيدني كه يكي از ديگري كفايت ميكند من آن را نخورم و حرام هم نميكنم ولي براي خدا تواضع ميكنم. زيرا هر كه براي خدا تواضع كند خدايش بالا برد و هر كه تكبر كند خداوند او را خوار سازد و هر كه در زندگي ميانهروي كند خدايش روزي دهد و هر كه زيادهروي كند خداوند او را بينصيب گرداند و هر كه خدا را بسيار ياد كند خدايش جزا دهد.