0

چه عملی از نوشیدن شراب هم بدتر است ؟

 
majnon313
majnon313
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 287
محل سکونت : قم

پاسخ به:چه عملی از نوشیدن شراب هم بدتر است ؟
دوشنبه 7 بهمن 1392  2:55 PM

«لا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْايمانِ حَتَّى يَدَعَ الْكِذْبَ، جِدَّهُ وَ هَزْلَهُ» «1»

هيچ بنده‏اى مزه ايمان را درك نمى‏كند مگر وقتى كه دروغگويى را ترك كند، خواه شوخى باشد يا جدّى.

نكته‏ها و پيام‏ها

1- دروغگويى يكى از اوصاف زشت و رذيله است كه جنبه كليدى براى بسيارى از پليدى‏ها دارد: «الْكِذْبُ فَسادُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ» «2»

2- دروغگويى با ايمان سازگار نيست؛ زيرا راستگويى براساس فطرت انسانى و دروغ، حركتى برخلاف فطرت است و هميشه بين دل و زبان دروغگو تضاد به وجود مى‏آيد و نتيجه آن مى‏شود كه دروغگو به سوى نفاق گام بردارد و نفاق با ايمان سازگار نيست. «انَّ الْكِذْبَ هُوَ خَرابُ الْايمانِ» «3»

3- كسى كه مى‏خواهد شيرينى ايمان را در دل خود احساس كند، سزاوار است از هرگونه دروغى، هر چند شوخى، بپرهيزد.(4)

امام على عليه السلام:

 «لا تَسْتَشِرِ الْكَذّابَ فَانَّهُ كَالسَّرابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ» «5»

با دروغگو مشورت نكن چرا كه او بسان سراب، دور را نزديك و نزديك را دور نشانت مى‏دهد.

داستان اخلاقی 1

نقل است كه سلطان حسين ميرزاى بايقرا كه پادشاه خراسان و زابلستان بود، اميرحسين ابيوردى را به ايلچى‏گرى نزد سلطان يعقوب ميرزا، پادشاه آذربايجان و عراق فرستاد و هداياى بسيار با او همراه نمود و چند جلد كتاب كه از آن جمله كتاب كليات جامى است كه در آن وقت تازه و مرغوب بود، امر كرد به او داده همراه ببرد. كتاب‏دار سهواً عوض كليات جامى كتاب «فتوحات مكى» را به او داد و اميرحسين بدون بررسى، كتاب‏ها را برداشته و با ساير هدايا به حضور سلطان يعقوب وارد شد. سلطان تفقد بسيار از او نمود و گفت:

«در اين مسافت بعيد، زحمت بسيار ديده‏اى و ملول گشته‏اى.» اميرحسين گفت: در راه مصاحبى داشتم و آن كتاب كليات جامى است كه براى شما هديه آورده‏ام و در هر منزل به واسطه مطالعه او رفع ملال از من مى‏شد به آن مأنوس مى‏شدم. سلطان از وفور اشتياق به كتاب مزبور گفت: بگو بروند و كتاب را بياورند. امير حسين فرستاد و آوردند و چون گشودند معلوم شد كه كليات جامى نيست بلكه فتوحات مكى است و دروغ اميرحسين كه گفت در راه مطالعه مى‏كردم، ظاهر گرديد. سلطان گفت: آيا خجالت نكشيدى از گفتن چنين دروغى؟!

ابيوردى خجالت زده نتوانست جواب بگويد و با شرمندگى از بارگاه خارج و بدون توقف به سمت خراسان حركت كرد و براى گرفتن جواب نامه سلطان نتوانست صبر نمايد.

مى‏گفت در اين وقت كه دروغم فاش شد ميل داشتم مرده بودم و آن پيشامد را نمى‏ديدم.(6)

داستان اخلاقي 2

كاسبي بود در بازار كاشان، به شاگرد خود گفت: اگر مشتري آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو تف بينداز به صورت من. قرار ما اين است اگر اينكار را كردي نصف مغازه ام را به تو مي دهم و اگر سكوت كني اخراجت مي كنم.(7)

داستان اخلاقی 3

آية الله بهلول مي فرمودند: من در تمام عمرم يك عمل را ترك كرده ام و اصلاً انجام نداده ام و يك عمل را اصلاً ترك نكرده ام و تحت هر شرائطي به جا آورده ام و از اين دو كار هم بركت زيادي ديده ام و آن را به همه ي شما سفارش مي كنم، آن كه ترك كرده ام دروغ است، و آن كه ترك نكرده ام نماز شب است.(8)

 ( 1)- سفينةالبحار، ج 2، ص 473.

( 2)- مستدرك الوسايل، ج 2، ص 105.

( 3)- اصول كافى، ج 2، ص 339.

(4)يكصد درس زندگى از امام على(ع)، ص: 74

( 5)- شرح غررالحكم، ج 6، ص 310.

 (6)هزار و يك نكته، ص: 173 از كتاب حبيب السِّيَر.

(7)داستان اخلاقي ص 5896 خاطرات قرائتي-بهشتي

(8) اعجوبه عصر بهلول قرن چهاردهم-موسوي مطلق

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها