پاسخ به:هفته بیست و یکم:...( "قناعت در زندگی")...
یک شنبه 6 بهمن 1392 9:37 PM
و روي الا عمش عن ابي وائل انّه قال: مضيت مع صاحب لي نزور سلمان فقدم إلينا خبزاً شعيراً و ملحاً جريشاً فقال صاحبي: لو كان في هذا الملح سعتر كان أطيب فخرج سلمان و رهن مطهرته و اخذ سعتراً فلمّا أكلنا قال صاحبي:« الحمدلله الّذي قنّعنا بما رزقنا» فقال سلمان: لو قنعت بما رزقت لم تكن مطهرتي مرهونة ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد. دوست من گفت: اگر در اين نمك سعتر هم بود بهتر بود. سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سعتر گرفت و آورد. وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد (و با قناعت غذا خورديم ) سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت.
بهجت عارفان-باقي زاده
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم