علل و عوامل سرمستي
جمعه 4 بهمن 1392 12:15 AM
حالت سرمستي، علل و عواملي دارد که معمولاً از نعمتهاي مادي سرچشمه ميگيرند. اين عوامل به طور خلاصه عبارتند از:
¨1. مال و ثروت
مال و ثروت از نعمتهاي الهي است که ميتواند وسيله رشد و تقرب انسان به خدا شود؛ اما در صورتي که انسان نگرش صحيحي نسبت به آن نداشته باشد و راه صحيح استفاده از آن را نداند، همين نعمت الهي، او را به مسير خلاف خواسته خداوند کشانده و موجب غفلت از خدا و قيامت ميشود.
¨2. قدرت
قدرت چه از نوع بدني و جسمي باشد يا از نوع اقتصادي يا سياسي و اجتماعي، همه از نعمتهاي الهي است؛ اما گاهي اين نعمت، حجاب آدمي براي رسيدن به خدا ميشود.
¨3. علم
علم و دانش، حالت نورانيت داشته و در تاريکيها رهنمون انسان ميشود؛ اما طبق گفتة علماي اخلاق، از جمله حضرت امام قدس سره گاهي همين علم و دانش، حجاب اکبر شده و مانع رسيدن به خدا ميشود.
¨4. جواني
جواني که بهترين دوران زندگي و از بهترين نعمتهاي الهي است. عبادت در جواني، سلوك در جواني و تحصيل معارف الهي در جواني، امتيازات مضاعفي را براي آدمي به همراه دارد. در عين حال اگر با تربيت الهي همراه نباشد همين فرصت به تهديد تبديل ميشود و آدمي را سرمست و غافل از خدا و قيامت ميکند.
¨5. مدح و ستايش
گاهي انسان به سبب تعريف ديگران، غافل ميشود؛ چرا كه ممکن است در اثر تعريف ديگران، باور کند که آدم خوبي است و زمينه سقوط يا توقف او فراهم شود. در روايات اهلبيت عليهم السلام نيز از ستايش در حضور خود شخص نهي شده است. دربارة پيامبر گرامي اسلامصلي الله عليه و آله و سلم چنين نقل شده است:
«وَ نَهَى عَنِ الْمَدْحِ وَ قَالَ احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَاب؛3 آن حضرت از ستايش کردن افراد نهي کرده و فرمود: به صورت ستايش کنندگان، خاک بپاشيد».
و حضرت علي عليه السلام فرمود: «اذا مدحْتَ فَاخْتَصِر؛ به هنگام ستايش (اين و آن) دامنة سخن را كوتاه كن».4
¨6¨. رياست
مقام و رياست از نعمتهاي بزرگ خداوند است به شرط آنكه زمينه خدمت به خلق را فراهم سازد، اما همين نعمت، گاهي موجب غفلت از عطا کننده آن شده و زمينه سقوط آدمي را فراهم ميکند.
¨7. خواب
در برخي روايات، خواب نيز از عواملي معرفي شده است که براي انسان سرمستي ميآورد. ممکن است مراد از سكر، خواب بيش از حد باشد، يا مقصود از «سکر» در اين روايات، حالت کسالت بعد از خواب است؛ چنان که در بعضي اخبار آمده:
«حلبي گويد: از امام صادق عليه السلام درباره فرمايش خداوند متعال سؤال کردم که فرموده است: «اي کساني که ايمان آوردهايد! در حال مستي به نماز نزديک نشويد، تا آن هنگام که بدانيد چه ميگوييد». آن بزرگوار فرمود: «يعني در حالي که مست هستيد، به نماز نزديک نشويد؛ يعني در حال مستي خواب، در حالي که نميفهميد در رکوع و سجود و تکبير، چه ميگوييد». نه چنان که بعضي توصيف ميکنند و ميپندارند مؤمنان به سبب نوشيدن شراب، مست ميشوند؛ زيرا مؤمن نه شراب مينوشد و نه مست ميشود5».
اينک چند روايت از اميرالمؤمنين عليه السلام که بر سُکر آوري و مستي آفريني اين عوامل دلالت دارند، ذکر ميکنيم:
السُّكرُ أربَعُ سَكرات: سُكرُ الشَّراب، و سُكرُ المالِ، و سُكرُ النَّومِ، و سُكرُ المُلكِ؛6 مستى، چهار گونه است: مستى شراب، مستى ثروت، مستى خواب و مستى حكومت.
يَنبَغِي للعاقِلِ أن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ، و سُكرِ القُدرَةِ، و سُكرِ العِلمِ، و سُكرِ المَدحِ، و سُكرِ الشَّبابِ، فإنَّ لِكُلِّ ذلكَ رِياحا خَبيثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ؛7 سزاوار است خردمند، از مستى ثروت و مستى قدرت و مستى دانش و مستى ستايش و مستى جوانى پرهيز كند؛ زيرا هر يك از اين مستيها، بادهاى پليدى دارد كه عقل را مىربايد و وقار را از بين مىبرد.
اِستَعِيذُوا بِاللّه مِن سَكرَةِ الغِنى، فإنَّ لَهُ سَكرةً بَعيدَةَ الإفاقَةِ؛8 از مستىِ ثروت به خدا پناه بريد، كه مستى آن، دير از سر بيرون ميرود.
¨8. جمال و زيبايي
يكي ديگر از الطاف الهي به بندگان خود جمال و زيبايي است؛ ولي اگر انسان ظرفيت و سعة وجودي خود را در ساية تعليمات انبيا افزايش ندهد و كم ظرفيت باشد، جمال و زيبايي به عنوان لغزشگاه براي او مطرح ميشود.
عوامل مذکور، همه از نعمتهاي الهي بودند؛ اما سکر و سرمستي، گاهي از عوامل ديگري نيز ناشي ميشود؛ مانند:
1. گناه
گناه کردن، علاوه بر اينکه عقاب الهي را به دنبال دارد، آدمي را در دامي ديگر گرفتار ميکند که غفلت و سرمستي است و عواقب وخيم ديگري به دنبال دارد. حضرت رسولصلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد:
«يا بنَ مسعودٍ، اِحذَر سُكرَ الخَطيئةِ؛ فإنَّ لِلخَطيئةِ سُكرا كَسُكرِ الشَّرابِ، بل هِي أشَدُّ سُكرا مِنهُ؛9 اى پسر مسعود! از مستى گناه حذر كن؛ زيرا گناه نيز همچون شراب، مستى مىآورد و بلكه مستى آن شديدتر است».
2. گمراهي
اميرمؤمنان عليه السلام ميفرمايد:
مَن كَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عَنِ الحَقِّ، و مَن زاغَ ساءَت عِندَهُ الحَسَنَةُ، و حَسُنَت عِندَهُ السَّيِّئَةُ، و سَكِرَ سُكرَ الضَّلالَةِ؛10 هر كس از روى نادانى، بسيار ستيزد، نديدن حق در او دوام يابد و هر كس [از حق] منحرف شود، خوبى در نظرش بد و بدى در نظرش نيكي جلوه كند و از گمراهى، سرمست شود