0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره چهاردهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

جامعيت
جمعه 4 بهمن 1392  12:03 AM


نويسنده: مرتضي صالحي
صفحه 26 الي 29 نسخه چاپي
مقدمه
شكوه و عظمت مكتب اخلاقي عرفاني نجف، به تربيت افراد براي اخلاق در جنبه‌هاي فردي محدود نمي‌شود؛ بلكه از آنجا كه روش تربيتي علماي نجف، از اسلام راستين و فرهنگ ناب محمديصلي الله عليه و آله و سلم برخاسته است، افراد را در همه ابعاد از جمله اخلاق اجتماعي رشد مي‌دهد، تا در زندگي اجتماعي نيز به وظايف اسلامي و اخلاقي خود عمل كنند؛ بر خلاف مكاتب انحرافي كه فقط به انزوا و گوشه‌گيري توصيه مي‌كنند و عدم توجه به وظايف اجتماعي را در پي دارد.
¨زنـدگينامه آيـت الله سيدمحمدسعيد حَبّوبي
عارف بزرگ و مجاهد دلسوخته، آيت الله سيد محمد سعيد حبوبي در شهر علم و مهد معنويت، نجف اشرف در چهاردهم جمادي‌الثاني 1266 ق1 متولد شد. پدر او سيد محمود حبوبي از سادات علوي بود. وي پس از دوران طفوليت به تحصيل پرداخت.
از روحي با صفا و سرشار از معنويت و حافظة قوي و استعداد عالي برخوردار بود؛ لذا از همان اوان نوجواني به شعر و ادبيات عشق و علاقه داشت و شعر مي‌سرود. او در جواني مدتي به تجارت پرداخت؛ ولي صفاي معنوي و كشش دروني، او را از تجارت جدا و در زمره طالبان علوم الهي و عشق حقيقي قرار داد، لذا با جديت تمام به تحصيل علوم حوزوي مشغول شد و در صف طلاب پركار و نام آشنا و موفق حوزة نجف قرار گرفت. او با استعداد و توانايي‌هايي كه داشت، خيلي زود با گذراندن علوم مقدماتي و دروس سطح، به درس خارج حوزه و سطوح عالي راه يافت و در فقه و اصول از محضر علماي طراز اول و بزرگان حوزه، همچون شيخ محمد طه(1241-1323ق) و علامه شيخ محمدحسين كاظمي(1308ق) و ميرزا حبيب الله رشتي2 و... بهره‌هاي وافي برد و پس از كسب درجات عالي اجتهاد، به عنوان يكي از مبرزترين اساتيد فقه و اصول نجف مدت‌ها به تدريس پرداخت. روش تدريس، قدرت بيان، توان علمي و ملكات روحي وي، چنان عظمتي به محافل علمي او داده بود كه در حوزة نجف پايگاه و منزلت خاصي داشت و علما و بزرگان بسياري از محضر او استفاده مي‌كردند.
مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني دربارة او مي‌نگارد:
وي در تدريس از روش خاصي پيروي مي‌كرد كه تقريباً به روش استاداني مثل آخوند خراساني كه مجّدِد علم اصول نام گرفته است، شباهت بسياري داشت، و از همين روي بعد از رحلت استادش -شيخ محمدطه نجفي- محافل درسي او با استقبال چشمگير دانش‌پژوهان حوزوي روبه‌رو شد و از آنها به عنوان يكي از دروس مهم حوزه علميه نجف ياد مي‌شد.3
¨تلاش در مسير اخلاق و عرفان
توجه و كشش خاص دروني به معنويت و اخلاق حسنه، تلاش آن بزرگمرد را به كسب علوم رسمي حوزه منحصر نكرد. او هرجا رايحه‌اي از معنويت و اخلاق حس مي‌كرد، مشتاقانه به آن سو رهسپار مي‌‌شد. شور و اشتياق وي به طهارت نفس و تهذيب اخلاق، سرانجام او را به مرحوم شيخ موسي شراره عاملي رساند و پس از كسب كمالات و رشد معنوي، به محضر عارف بي‌نظير استادِ استاد خود، بزرگ معلم اخلاق و عرفان عملي، آيت الله حاج ملاحسينقلي همداني قدس سره راه يافت و او با آگاهي از اين كه به يكي از بزرگ‌ترين توفيقات الهي نايل آمده است همواره خود را در محضر معنوي او قرار مي‌داد و بر كمالات اخلاقي و عرفاني خود مي‌افزود. مرحوم حبوبي تا پايان عمر استاد روحاني خويش، از انوار معنوي و انفاس قدسي و روش‌هاي تربيتي وي كمال استفاده را برد به طوري كه خود را در سفر و حَضر در محضر او مي‌ديد و از دم مسيحايي او جاني دوباره مي‌گرفت و به پرورش نفوس مستعد مي‌پرداخت.
ويژگي‌هاي انساني و سجاياي اخلاقي
اين بزرگ‌مرد كه در دو ساحت علم و عمل و خودسازي و وَرع به پايگاه رفيعي نايل آمده بود، خصوصّيات بارزي داشت كه از جملة آنهاست:
¨الف. علاقه و محبت به صاحبان كمال
از آنجا كه حوزه علميه محلي مناسب براي رشد فضايل و از بين بردن رذايل اخلاقي است و بزرگ‌ترين الگوها و مربيان اخلاق در اين فضا و محيط تربيت مي‌شوند، علاقه به صاحبان كمال و سجاياي اخلاقي و حشر و نشر با آن الگوها، از مهم‌ترين راه‌هاي كسب مدارج عالي كمال است. مرحوم حبوبي نيز با ورود به حوزه و ارتباط با بزرگان اخلاق و تهذيب نفس، از مراتب مُلك عبور كرد و به مراتبي از ملكوت رسيد.
مرحوم آقا بزرگ تهراني در شرح حالات ايشان مي‌نويسد:
او بر قله‌هاي رفيعي از تقوا و پاكي و كمال نفس، فضايل اخلاقي و خوش‌خلقي و خوش‌برخوردي و سعة صدر و خوي نرم، سلامت روح و پاكي درون و شرافت و بزرگواري و تواضع لازم قدم نهاده بود4.
البته كسب اين همه كمالات و فضايل، گذشت فراوان و استاد و الگويي كامل و راه رفته مي‌طلبد. سيد محمد سعيد نيز براي اين هدف عالي، سال‌ها با عشق به سلوك طي مسير كرد و چنان محبتي به استاد و هدف داشت كه سال‌ها به كلاس درس اخلاق ملتزم بود. او براي استفاده بيشتر و التزام در عمل و اصلاح رفتار، بعد از كلاس و در سفرها همچون عاشق همراه معشوق حركت مي‌كرد، تا لحظه‌اي از انوار هدايت آن استاد بي‌نظير، بي‌بهره نباشد. در اثر اين ملازمت و محبت و حشر و نشر بود كه نمونه‌اي عالي از آن استاد اخلاق شد.
اينجا است كه انسان آئينه و نمونه دوست و الگوي خود مي‌شود؛ لذا محبت اين استاد، نقش بسيار مهمي در شخصيت و بزرگي روح مرحوم حبوبي داشت. كلام مرحوم آقا بزرگ تهراني دربارة موفقيت در كسب صفات اخلاقي و گذر از مراحل عرفاني شاهد آن است كه مي‌فرمايد:
رسيدن به اين هيمنه و هيبت و منزلت معنوي در اثر اطاعت از استاد كامل خود بود كه توانست شؤون والاي اخلاقي را در خود به كمال برساند. او هميشه بر روش استاد بزرگ اخلاق، مولي حسينقلي همداني قدس سره پاي مي‌فشرد و خود را مديون آن مرد الهي مي‌دانست.5
¨ب. روح تواضع و فروتني
از نشانه‌هاي عظمت علمي و به بار نشستن علم و انديشه، تواضع و حلم است. هر چه علم انسان بيشتر شود، تواضع او افزون‌تر مي‌گردد. از خصوصيات لازم علوم الهي اين است كه علما برابر جهالت‌ها و ناسپاسي‌هاي مردم به وظيفه الهي خود عمل مي‌كنند و احترام و محبت به همه مردم را به عنوان بندگان و مخلوقات خداوند متعال جل‌جلاله در دستور كار خود دارند. اين روح تواضع و محبت به مردم، در وجود مرحوم حبوبي به‌ عنوان فقيهي بزرگ و عارفي جليل‌القدر و شاگرد برجسته مرحوم ملاحسينقلي همداني قدس سره بيشتر جلب توجه مي‌كرد. روزي آخوند ملاحسينقلي همداني قدس سره هنگام درس، چند بار اين جمله را تكرار كرد: «آفرين سيد محمد! آفرين سيد محمد!» همه حاضران از شنيدن اين سخن تعجب كرده و با بهت و حيرت به يكديگر نگاه كردند كه اين چه سخني است كه استاد در ميان درس، بدون زمينه بر زبان جاري كرد!
بعداً از سيد محمد سعيد حبوبي سؤال كردند: «آن روز كجا بودي و چه مي‌كردي؟» او پاسخ داد: «آن ساعت، در قايق نشسته بودم و از كوفه به كربلا مي‌رفتم. كنار من مرد عربي خوابيده و سرش را بر شانة من گذاشته بود. او خُرخُر مي‌كرد و آب دهانش به روي من مي‌ريخت؛ ولي من دلم نيامد او را بيدار كنم و آن وضعيت نفرت‌آور را تا مقصد تحمل كردم و آن مرد عرب را از خواب بيدار نكردم».6
¨ج. مورد لطف و احترام اساتيد
در داستان فوق، كلام مرحوم آخوند هنگام درس، به همت و لطف استاد به شاگرد خاص خود اشاره دارد و اينكه بُعد مكاني از محبت و نظارت استاد در تربيت شاگرد نمي‌كاهد. شدت محبت استاد به مرحوم حبوبي آن‌قدر زياد بوده كه هنگام درس از سعة صدر و تواضع او شگفت زده مي‌شود و بي‌اختيار، او را مورد تشويق قرار مي‌دهد. آقا بزرگ تهراني نقل مي‌كند:
زماني كه در درس شيخ محمد طه در نجف حاضر مي‌شديم، فقيه بزرگوار و عالم پرمايه، سيد سعيد حبوبي نيز نزد استاد جايگاه ويژه‌اي داشت. شيخ محمد طه از ميان شاگردان، به وي توجه خاصي مي‌كرد و به نظرات وي به ديده احترام مي‌نگريست و با سخناني كه بيانگر ژرف انديشي و تبحر علمي سيد محمد سعيد بود، با او برخورد مي‌كرد.7
¨د. در وادي شعر و ادب
سالك عارف و دلدادة حضرت ربوبي، مرحوم سيد محمد سعيد حبوبي، از نوجواني داراي روحي لطيف و فكري زلال و ذوق شعري و استعداد سرايندگي بود. پس از ورود به حوزة علم و معنا، ذوق شعري او نيز وارد مرحله نويني شد. وي پس از آنكه از سرچشمة معارف الهي بهره‌ها گرفت، مضامين عالي عرفاني و اخلاقي را چنان در قالب الفاظ مي‌ريخت كه سروده‌هاي او از نهايت رسايي، شيوايي و زيبايي برخوردار بود و نظر محافل ادبي نجف را به جانب خود معطوف ساخت. آقا بزرگ تهراني در اين باره مي‌نويسد:
او در جواني در مرتبه شعراي مشهور و معروف و زبردست قرار گرفت و شمع چراغ محفل شعرا بود. در وجودش شايستگي‌ها و موهبت‌هاي سرشاري جمع شده بود كه به او امكان بروز و ظهور استعداد‌هاي ذاتي‌اش را مي‌داد. وي بسيار تيز فكر، تيز انديش و تيز فهم بود.8
آنچه او را از كودكي به لطافت روحي مشهور كرده بود، سجاياي معنوي بي‌شماري بود كه از گذشتگان خود به ارث برده بود. خاندان حبوبي كه از بزرگان علما و شعرا و فضلا بودند، در عربستان و عراق به علم و ادب معروف بودند.
اين ميراث گرانبها علاوه بر آنكه تيزانديشي و سرعت فهم و حضور ذهن را براي او به ارمغان آورده بود، در سامان دادن به شاكلة شخصيتي او تأثير فوق‌العاده‌اي داشت.
ورود او به حوزة علم و معرفت -و حضور او محضر استاد بزرگ و نامدار اخلاق، مرحوم آخوند همداني- آفريده‌هاي ادبي او را نيز در فضاي خاصي سامان مي‌بخشد و غناي محتوايي و معنوي آثارش را سبب مي‌شد با دقت و تفحص ميان شعراي آن زمان مي‌توان دريافت كه او يكي از درخشنده‌ترين شعراي عرب در زمان خود بوده است. شيخ محمد حرزالدين مؤلف معارف‌الرجال مي‌گويد:
او اديب و شاعري بود كه شعر او در قالب‌هايي نو عرضه مي‌شد. محافل ادبي و مجامع درسي مفيدي با اهل فضل و علم داشت كه در شب‌هاي مهتاب و هواي پاك و زلال، نزديك به درياچه نجف در سال 1303 ق تشكيل مي‌شد، و غالباً مسائل علمي و ادبي و فنون شعري را مطرح مي‌كرد9.
¨هـ. حماسه و جهاد
آيت الله سيد محمد حبوبي از جمله فقيهان و عالمان رباني است كه با روشن‌بيني و بينش سياسي و اخلاق مثال زدني، بر ضدّ نيروهاي متجاوز انگليسي در جنگ جهاني اول كه به كشور عراق حمله كرده بودند، اعلام جهاد كرد. آن فقيه بزرگ و عالم رباني با اعلام بسيج همگاني و سخنراني حماسي و شورانگيزي كه نشان از روح عزت طلبي و شجاعت علوي داشت، در حرم اميرمؤمنان عليه السلام در جمع پر شور شيعيان، مردم را به دفاع از كيان امت اسلامي و مبارزه با دشمنان اسلام فراخواند و خود در صف اول مبارزان قرار گرفت.
بسياري از علماي بزرگ چون او حكم جهاد صادر كردند و بسياري از علما و مراجع، چون شيخ‌الشريعة اصفهـاني، سيدعلي دامـاد، مـولي محمـدحسيـن قـمشـه‌اي، سـيدمحـمـدحـسيـن شاه‌عبدالعظيمي و سيدابوالقاسم كاشاني و... با او همراهي نمودند.
بعضي ديگر از بزرگان هم كه توان رزم نداشتند -مـاننـد آيـت الله ميـرزامحمـدتقـي شيـرازي و سيدمحمدكاظم يزدي- فرزندان خود را به نيابت، همراه مجاهدان فرستادند و مرحوم حبوبي، فرماندهي سپاهي را كه حدود نود هزار نفر بود، برعهده گرفت.10
شجاعت و رشادت‌هاي آن مرد الهي و روحيه بالاي معنوي و اخلاق خوش آن عالم رباني در صفوف مجاهدان، چنان روحيه و شوري به سپاه اسلام داده بود كه به مدت يك سال و نيم به مقاومت و صيانت از كشور اسلامي عراق پرداختند و از پيشروي دشمن جلوگيري كردند. آنان، حماسه‌هاي بسيار آفريدند، تا آنكه لشكر متجاوز انگليس، مقابل آنها درمانده شد؛ ولي متأسفانه با خيانت برخي فرماندهان عثماني، لشكر اسلام متفرق و پراكنده شدند و ظاهراً نتيجه دلخواه، عايد رزمندگان نشد.
¨و. هجرت ملكوتي
به دنبال پيشرفت متجاوزان و پراكندگي لشكر اسلام، مرحوم حبوبي با تعداد كمي از دوستان و ياران وفادار و فداكار خود به ناصريه بازگشت؛ اما تسلط دشمنان چنان آتشي بر خرمن جان دردمند و غيرتمند او زد كه نتوانست آن وضعيت اسفناك را تحمل كند و سرانجام، روح ملكوتي آن عارف مجاهد، اول شعبان سال 1333ق در شهر ناصريه به ملكوت اعلا پركشيد و به مجاهدان و شهيدان راه خدا پيوست. رحلت آن مرد خدا و فرمانده سپاه، مصيبتي سخت و سوزناك بود كه بعد از مصيبت شكست در مقاومت، بر شيعيان وارد شد. جمعيت فراوان و پرشكوهي در تشييع جنازه ايشان شركت كردند و بدن مطهر آن مجاهد خستگي ناپذير را در ايوان جنوبي، مقابل ايوان طلاي حرم اميرمؤمنان، حضرت علي عليه السلام به خاك سپردند.11
¨پي‌نوشت:

1. نقباء البشر، آقابزرگ تهراني، ج2، ص816.

2. معارف الرجال، شيخ محمد حرزالدين، ج2، ص292؛ نقباءالبشر، ج2، ص816 ؛ اعيان الشيعه، سيدحسن امين، ج14، ص143.

3. نقباءالبشر، ص818.

4. همان، ج2، ص814.

5. همان، نقل به معنا.

6. تذكرة‌المتقين، انتشارات نهاوندي، ص22.

7. نقباءالبشر، ج2، ص816.

8. همان، ج2، ص82، نقل به معنا.

9. معارف الرجال، ج2، ص219، نقل به معنا.

10. همان، ج2، ص292.

11. تاريخ النجف الاشرف، شيخ محمد حسين بن علي بن محمد حرزالدين مسلمي، ج1، ص389.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها