0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سیزدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شيداي او
پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:54 PM

نويسنده: مرتضي صالحي
صفحه 48 الي 50 نسخه چاپي
عارف دلسوخته جمال السالكين، ‌مرحوم آيت الله سيد احمد كربلايي، ‌فرزند سيد ابراهيم موسوي تهراني، در شهر كربلا متولد شد و به كربلايي و حائري شهرت يافت. سيد احمد، تحت تربيت و لطف پدري متقي، مؤمن و ولايت‌مدار مراحل رشد را گذراند. او پس از ايام طفوليت، مشغول كسب علوم ديني شد و از اساتيد حوزه علميه شهرهاي كربلا و نجف بهره‌هاي وافر برد.
اساتيد بزرگ او عبارت بودند از مرحوم حاج ميرزا حسن شيرازي بزرگ، ميرزا حبيب الله رشتي، علامه ميرزا حسين خليلي و آخوند خراساني1. وي، با تلاش و استعداد خاص، خيلي زود به مقام اجتهاد نايل شد و در شمار علما و فقهاي والا مقام حوزه علميه نجف جاي گرفت؛ تا آنجا كه حضرت آيت الله شيخ محمد تقي شيرازي، مرجع بزرگ عصر او، احتياطات خود را به او ارجاع مي‌داد.
مرحوم محقق اصفهاني، حكيم و اصولي، دربارة ايشان مي‌فرمود: «من احدي را مانند آقا سيد احمد حائري در فقه نديدم2». مرحوم كربلايي، براي رسيدن به مقامات عالي انسانيت، با وجود نيل به مقامات بلند علمي، به اين علوم ظاهري اكتفا نكرد و براي كسب معرفت نفس و رسيدن به اوج عبوديت و بندگي حضرت حق، لباس شاگردي پوشيد و به مكتب تربيتي و انسان‌ساز مرحوم آيت الحق ملاحسينقلي همداني راه يافت. او از انفاس قدسي و انوار ملكوتي اين استاد بي‌نظير، ‌بهره‌هاي وافري برد و جزء مبرزترين شاگردان وي قرار گرفت و پس از استادش ملاحسينقلي همداني، يكي از مهم‌ترين پرچمداران عرفان نجف گشت. درباره كمالات معنوي او آقا بزرگ تهراني مي‌نويسد:
«او يگانة دوران خود در علم و عمل، ورع و تقوا و خوف از خدا بود. به هنگام نماز، بر وجود خود تسلطي نداشته و اشك‌هاي او همانند ابر بهاران فرو مي‌باريد... تا آنجا كه به كثير البكاء معروف بود3».
در عظمت روحي و مقام عرفاني ايشان علامه محمد حسين تهراني واقعه‌اي نقل كرده كه شنيدني است. او مي‌گويد:
«استاد ما، مرحوم آيت الله العظمي آقا سيد جمال‌الدين گلپايگاني قدس سره شاگرد مرحوم حاج سيد احمد بوده است. مرحوم آقا سيد جمال الدين براي حقير نقل كرده است: يك شب بر حسب معمول براي عبادت، به مسجد سهله آمدم و به دستور مربي اخلاق و استادم شيخ علي محمد نجف آبادي هر وقت شب‌ها به مسجد سهله مي‌رفتم، اولاً نماز مغرب و عشا را به جا مي‌آوردم و سپس اعمال وارد در مقامات مسجد را انجام مي‌دادم و پس از آن دستمالي را كه در آن، نان و چيزي بود، باز مي‌كردم و مقداري مي‌خوردم. آن‌گاه قدري استراحت نموده و مي‌خوابيدم؛ سپس چندين ساعت به ‌اذان صبح مانده برمي‌خاستم و مشغول نماز و دعا و ذكر و فكر مي‌شدم. موقع اذان صبح، نماز صبح را مي‌گزاردم و تا اول طلوع آفتاب به بقيه وظايف و اعمال خود ادامه مي‌دادم، آن‌گاه به نجف مراجعت مي‌كردم.
يك شب كه نماز مغرب و عشا و اعمال مسجد را به‌جا آوردم و تقريباً دو ساعت از شب مي‌گذشت، همين كه نشستم و دستمال خود را باز كردم تا چيزي بخورم، هنوز مشغول خوردن نشده بودم كه صداي مناجات و ناله‌اي به گوش من رسيد، و غير از من هم در اين مسجد تاريك، احدي نبود.
اين صدا از ضلع شمالي، وسط ديوار مسجد، و روبه‌روي مقام مطهر حضرت امام زمان عليه السلام شروع شد و به مناجات‌ها و دعاي عالية المضامين مشغول بود و به كلي حال و ذهن ما را متوجه خود كرد. من نتوانستم حتي يك لقمه نان بخورم و دستمال همين‌طور باز مانده بود.
صاحب صدا، ساعتي گريه و مناجات داشت و سپس ساكت مي‌شد. قدري مي‌گذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن مي‌شد. باز آرام مي‌گرفت، هر بار كه شروع مي‌كرد به خواندن، چند قدمي جلوتر مي‌آمد؛ به طوري كه قريب به اذان صبح كه رسيد، در مقابل مقام مطهر امام زمان عليه السلام رسيده بود. در اين حال خطاب به حضرت نموده و پس از گرية طولاني و سوز و نالة شديد و دلخراشي اين اشعار را با حالت تخاطب و گفت وگوي با آن حضرت خواند:
ما بدين در، ‌نه پي حشمت و جاه آمده‌ايم
از بـد حــادثـه اينجـا بـه پـنـاه آمده‌ايم
رهـرو مـنـزل عشقـيم و ز سـر حدّ عدم
تـا به اقـلـيم وجود اين همه راه آمده‌ايم
سـبـزة خـط تو ديديم و ز بستان بهشت
به طـلـبـكـاري اين مـهـر گياه آمده‌ايم
با چنين گنـج كـه شد خازن او روح امين
بـه گـدايـي بـه در خـانـة شـاه آمده‌ايم
لنگـر حـلم تواي كشتي توفيق كجاست؟
كـه در ين بحـر كرم، غرق گناه آمده‌ايم
آبـرو مـي‌رود اي ابـر خـطـا شـوي ببار
كـه به ديـوان عـمـل نامه سياه آمده‌ايم
حـافـظ اين خـرقـه پشمينه بينداز كه ما
از پــي قــافـلــه بـا آتــش آه آمده‌ايم
و ديگر ساكت شد و هيچ نگفت و در تاريكي چندين ركعت نماز گزارد تا سپيده صبح دميد. آن گاه نماز صبح را به جا آورد و مشغول به خود، در تعقيبات و ذكر و فكر بود تا آفتاب دميد. آن‌وقت برخاست و از مسجد خارج شد4».
آري، در شب‌ها كه مسجد خلوت بود، او وارد مي‌شد و عاشقانه در فراق امام زمان عليه السلام مي‌سوخت و چه راز و نياز‌ها مي‌كرد. و از آن حضرت كمالات انساني را تقاضا مي‌كرد و با توسل به قطب عالم امكان حضرت بقية‌الله الاعظم (ارواحناله فداه) در آسمان معنويت پرواز مي‌كرد. در اينجا تفاوت بزرگ مكتب اهل‌بيت عليهم السلام با ديگر مكاتب‌ مدعي عرفان آشكار مي‌شود. در مكاتب ديگر از جمله صوفيه، متوسل به قطب مي‌شوند كه هيچ ريشه و ارتباطي با آسمانيان و عصمت ندارد. در آن مكاتب همه به دنيا و مقامات دنيوي از جمله رسيدن به اعمال خارق‌العاده سوق داده مي‌شوند و با ظاهري زاهدانه، به عوام فريبي پرداخته مي‌شود؛ اما آن امام برحق كه مظهر جميع صفات خداست، همه را به سوي خدا مي‌خواند و نه مقامات دنيوي و اعمال خارق العاده.
سيد احمد كربلايي شخصيتي ممتاز در اخلاق الهي، عرفان و همچنين علوم مرسوم حوزه گشت. تجار تهران كه نفوذ سياسي و اقتصادي زيادي داشتند، براي تقليد و مطرح كردن او به عنوان مرجع تقليد به ايشان رجوع مي‌كنند، اما آن مرد الهي اين مسئوليت را نمي‌پذيرد و در يك جمله مي‌فرمايد: «اگر جهنم رفتن واجب كفايي است، مَن بِهِ الكفايه موجود است»5. آن مرد الهي با آن روح قدسي و خدايي نمونه مردان الهي بود. او توجه و تعلق خود را از كشش‌هاي دنيوي جدا ساخته بود. در طي مراتب علمي و عملي سير و سلوك، زهد و ورع، معرفت خداي تعالي و خوف از خدا نمونه بود. و از اينكه امام جماعت مردم شود، پرهيز و اجتناب مي‌كرد. در فراق محبوب اشك مي‌ريخت؛ چنانكه در حال نماز، گريه عنانش را مي‌ربود، به ويژه در نمازهاي شب اين حالت نمود بيشتري داشت.
¨مكتب تربيتي- عرفاني سيد احمد كربلايي
اوكه در قلة تقوا و ورع و اهل رياضت و تهذيب قرار داشت، در تهذيب نفوس، با دو بال شريعت و طريقت روشنگري مي‌كرد. او با نور شريعت، طريق وصال را براي رسيدن به حقيقت روشن مي‌ساخت و همچون استاد خويش تنها راه رسيدن به كمالات الهي را همين مي‌دانست. اين عارف وارسته با ويژگي‌هاي خاص و منحصر به فرد خود در طي مدارج عالي علمي و كسب مراتب تقوا و فضيلت، مورد توجه و اقبال طلاب و خصوصاً مستعدين تهذيب نفس و عرفان بود، تا جايي كه مرحوم آملي قدس سره مي‌فرمايد: ما علاوه بر اينكه سطح فقه و اصول را در محضر او خوانديم، از علم و اخلاق او نيز استفاده كرديم و او عالمي بود كه به درجات عالي علم و فضيلت و تقوا و اوج ورع و رياضت و تهذيب جان‌ها، رسيده بود و از شاگردان اخلاقي ميرزا حسينقلي همداني به شمار مي‌رفت»6.
وجود معنوي و علمي و حضور روحاني ايشان در حوزه نجف، سرمايه‌اي بزرگ و چراغي روشن براي سالكان بود و بسياري از طلاب و طالبان معنويت در پرتو انوار هدايت ايشان خصوصاً بعد از مرحوم ملاحسينقلي همداني قرار گرفتند و به درجات ‌عالي معنوي و عرفاني رسيدند؛ از جمله بزرگاني چون: سيد محسن امين مؤلف اعيان الشيعه، ميرزا علي آقاي قاضي از پرچمداران مكتب عرفاني نجف، آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني از مراجع تقليد و عرفاي ممتاز شيخ محمد تقي بافقي، سيد ابوالقاسم لواساني، ‌كيوان قزويني مؤلف كتاب راهگشا، سيد محمد كاظم عصار.
¨تأليفات
سيد احمد كربلايي آثار گران‌بهايي در فقه، اصول، اخلاق و معرفت الهي دارد. مجموعه‌اي از دستورالعمل‌هاي ايشان در سير و سلوك در كتاب تذكرة‌المتقين7 به چاپ رسيده است كه محتوايي بسيار عالي دارد و براي سالكان در مراتب والاي سلوك سودمند است. همچنين مكاتبه‌هاي علمي ايشان با مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني به نام رسالة محكمات بين عَلَمَين در زمينة معارف عالي توحيد است كه خبر از توان و ژرفاي انديشه علمي و عرفاني آن عارف كم نظير و فاني در توحيد دارد.
¨وصال
سرانجام آن فراق‌ها و ناله‌هاي سوزناك به سر رسيد و اجازه عروج ملكوتي صادر شد و او با قلبي سليم و روحي آرام، در جمعه سال 1332 قمري8 به ديدار محبوب رهنمون شد و آن جان شيفته و بي‌قرار، قرار يافت و به ميهماني اميرمؤمنان عليه السلام واهل‌بيتش نايل آمد.
همنشيني با خـدا خواهي اگـر در عرش رب
در درون اهل دل جا كن، كمال اين‌ است و بس
پيكر مطهرش را پس از تشييع باشكوه، در صحن حرم آن امام همام مقابل ايوان طلا در پشت سر مبارك حضرت علي عليه السلام به خاك سپردند.
¨ پي‌نوشت‌ها
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. اعيان‌الشيعه، ج4، ص63.
2. توحيد علمي و عيني.
3. نقباء‌البشر، آقا بزرگ تهراني ، ج17، ص87.
4. تذكرة‌المتقين، ص28.
5. توحيد علمي و عيني، ص32.
6. اعيان‌الشيعه، ج4، ص63.
7. نقباء‌البشر، ج1، ص88.
8. اعيان‌الشيعه، ج4، ص63

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها