0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سیزدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

لقمه حيواني
پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:51 PM

لقمه حيواني



نويسنده: جواد محدثي

صفحه 38 الي 39 نسخه چاپي





نور سبز در محراب فضاي معنوي خاصي را براي نمازگزاران به وجود آورده بود و در آن نيمه شب چهره‌ها را نوراني‌تر و روحاني‌تر مي‌ساخت. هر كس به كاري مشغول بود. يكي در حال قيام، ديگري در قعود و يكي ديگر در حال سجده، يكي دعا مي‌خواند، يكي اشك مي‌ريخت، ديگري قرآن مي‌خواند...



مرد عربي كه تازه وارد مسجد شده بود، دنبال جايي مي‌گشت تا بنشيند و اعمال مسجد سهله را انجام دهد. كسي چه مي‌دانست! شايد او هم مي‌خواست مثل من چهل شب چهارشنبه بيايد و با ديدار امام زمان عليه السلام و نگاه مهربان او، دردهاي نهفته‌اش را درمان كند.



وقتي ديد كه اطراف محراب جاي سوزن انداختن نيست، به عقب برگشت. با دست اشاره كردم كه نزد من بيايد. كمي جا به جا شدم و برايش جا باز كردم.



سلام و عليكي كرديم و كنارم نشست. قرآنش را باز كرد و مشغول خواندن شد. برخاستم و به نماز ايستادم تا روي نياز به درگاه آفريننده بي‌نياز بسايم. در ركعت دوم بودم كه او نيز برخاست و به نماز مشغول شد. تسبيحم را از سجاده برداشتم و سرگرم ذكر شدم...



پس از مدتي كه گذشت. از من پرسيد: چند وقت است كه به اين مسجد مي‌آيي؟



از لهجة عربي‌اش كاملاً هويدا بود كه اهل عراق است. گفتم: 36 هفته است كه توفيق دارم در اين مسجد نماز امام زمان عليه السلام را بخوانم.



پرسيد: به مرادت هم رسيده‌اي؟ گفتم: هنوز نه!



با بي‌ميلي پاسخش را مي‌دادم. آخر مسجد سهله كه جاي حرف زدن نبود. من پاسخ‌هاي كوتاه مي‌دادم و او سؤال ديگري مي‌پرسيد. از اين رو، برخاستم و دو ركعت نماز قضا به جا آوردم. تشهد و سلام را مي‌گفتم كه ديدم بقچة غذايش را باز كرد. بوي غذاي خوشمزه‌اي از درون قابلمة كوچكش شامه را نوازش مي‌داد. منتظر شد تا نمازم تمام شود. سپس گفت:

- بسم الله.

نوش‌جان، بفرما.

- خوشمزه است، يك لقمه بخور.

نه نمي‌خورم، ممنون.



چند بار كه اصرار كرد، گفتم: برادر! اينها كه مي‌خوري غذاي حيواني است. من يازده ماه است كه به غذاهايي كه گوشت و روغن دارد، لب نزده‌ام. اگر به خودت سختي ندهي و از اين لقمه‌هاي حيواني بخوري موفق به ديدار امام زمان عليه السلام نمي‌شوي!



اين را گفتم و عبا را بر سرم كشيدم و به سجده رفتم. مي‌خواستم با اين كار، بوي غذا و گوشت را استشمام نكنم تا مبادا اشتهايم تحريك شود و از عبادت باز بمانم.



در سجده بودم كه شنيدم مي‌گفت: آنچه شنيده‌اي به اين معناست كه همچون حيوانات غذا نخوري، يعني به حلال و حرام پاي‌بند باشي [و آداب شرعي را در غذا خوردن رعايت كني...] نه اينكه غذايي كه از گوشت حيوانات است، اصلاً نخوري؛1



پس از چند لحظه سرم را از سجده بلند كردم تا بپرسم منظورش چيست؛ اما او رفته بود. با شتاب خود را به درِ مسجد رساندم، اما اثري از او نديدم. دو دستي بر سرم كوفتم و تازه فهميدم که شايد...!2



¨ پي‌نوشت‌ها

ـــــــــــــــــــــ

1. لازم به يادآوري است كه در روايات حكايت شده: «گوشت از بهترين غذاهاست، چنانچه قرآن كريم در وصف بهشت و بهشتيان مي‌فرمايد: ولحم طير مما يشتهون» و همچنين كراهت دارد كه انسان تا چهل روز گوشت نخورد كه يكي از آثارش سوء خلق است. از طرفي نيز از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم حكايت شده: گوشت خام نخوريد كه اين نوع خوردن به حيوانات درنده اختصاص دارد. (حلية المتقين، علامه مجلسي، ص38-40) همچنين توصيه شده كه خوردن زياد گوشت باعث قساوت قلب مي‌شود. (ر.ك: گناهان كبيره، عبدالحسين دستغيب) از اين رو لازم است در اين باره دچار افراط و تفريط نشويم و بايد حد اعتدال را نگاه داشت.

2. با استفاده از كتاب سيماي آفتاب، ص197، با دخل وتصرف

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها