0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره دوازدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

پرورش استعداد عام
پنج شنبه 3 بهمن 1392  10:50 PM

نويسنده: محمد سلطاني
صفحه 9 الي 11 نسخه چاپي
اشاره: در شماره قبل (ويژه‌نامه آيت الله بهجت قدس سره) در مقاله پرورش استعداد عام بيان شد كه سلوك به معناي خاص، به استعداد خاص نياز دارد و معمولاً بزرگاني كه در اين مسير به جايي رسيده‌اند، مورد عنايت بوده‌ و استعداد خاص داشته‌اند. ولي عموم مردم استعداد سلوك به اين معنا را ندارند. لذا برخي بزرگان مانند آيت الله كشميري به همة افراد ذكر نمي‌دادند.
شاهكار آيت الله العظمي بهجت قدس سره ارائة يك شاكله‌اي است كه براي هر كسي، با هر شرايطي مفيد است.
رعايت اين شاكله، استعداد عام را پرورش مي‌دهد تا برسد به استعداد خاص. البته اين شاكله با پشتوانة روحي ايشان ارائه شده است و هيچ بعيد نيست كه ايشان اين شاكله را انشاء كرده باشند، به اين معنا كه هر كس ايمان بياورد و به اين شاكله بگرود، اگر چه استعداد خاص نداشته باشد، به استعداد خاص براي سلوك مي‌رسد و پس از بلوغ، مبادي عالي اين استعداد خاص را جذب خواهد كرد و در مدار خاص قرار خواهد گرفت. موضوع نياز به استاد در سلوك در اين مرحله مطرح مي‌شود.
مي‌توان براي چارچوب و شاكلة مذكور كه تحت تأثير فقه مي‌باشد و مورد تأكيد آيت الله بهجت (ره) بود، پنج ركن بر شمرد كه عبارت‌اند از:
1. ركن اول، مسئلة ولايت است كه ايشان بر آن خيلي تأكيد داشتند. شايد منظورشان از ترك معصيت در اعتقاديات، بيشتر اين زاويه باشد. البته مرادشان عام بود، اما اين زاويه مهم است. همچنين تبرّي و بيزاري از دشمنان اهل‌بيت عليهم السلام، اصلاً شاكلة وجودي انسان را عوض مي‌كند و توفيقاتي را براي انسان به ‌‌همراه مي‌آورد و انسان را در مدار دريافت و عنايت مقام ولايت قرار مي‌دهد. اگر كسي در اين مدار قرار نگيرد، موانع، او را پس مي‌زند و نمي‌گذارد پيش برود. از اين رو، در درس‌ها، روزي نبود كه برهاني را براي اثبات ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل نكنند، و مي‌فرمودند: با توجه به كتاب‌هاي اهل سنّت مي‌توانيم ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را اثبات كنيم و در اين زمينه ايشان مطالعه كتاب‌هاي مرحوم سيد شرف‌الدين قدس سره را توصيه مي‌كردند و مي‌فرمودند: مجموعة كتاب‌هاي ايشان بي‌عيب است. گاهي آيت الله بهجت در يك جمله با پرداختن و اهميت دادن به اين موضوع در درس روزانه، به القاي ولايت مي‌پرداختند.
2. ركن ديگري كه خيلي بر آن تأكيد داشتند، عزمِ جزمِ مستمر بر ترك معصيت است. اين مربوط به مقام نيت است كه چند قيد دارد: اولاً، جزم و بناداشته باشد كه معصيت نكند. ما عزم داريم، اما عزممان جزم نيست. عزمِ جزم، چابكي خاصي مي‌آورد. اين جزم در ايشان تا روز آخر با آن كهولت سن مشاهده مي‌شد. حال خاصي است؛ مانند كسي كه به دشمن حمله مي‌كند يا مي‌خواهد به خدمت شخص بزرگي تشرف پيدا كند. ولي عزمِ جزم هم به‌ تنهايي كافي نيست؛ استمرارش مهم‌تر است. شيطان در مقام عمل سعي مي‌كند تا اين استمرار را بگيرد. آنچه انسان را به دريافت عنايات ملكوتي متصل مي‌كند، عزمِ جزمِ مستمر است. اگر استمرارش گرفته شد، عنايت قطع مي‌شود و آن‌گاه بايد دوباره از سربگيرد. حال اگر از انسان در مقام عمل از روي غفلت چيزي صادر شود، ولي اين عزمِ جزم، استمرار خود را از دست ندهد، اين عنايت قطع نمي‌شود. در روايت وارد شده كه امام باقر عليه السلام به جابر فرمودند: «المُؤمِنُ مَعْنيٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِيَغْلِبَها عَلَي هَوَاها فَمَرَّةً يُقِيمُ اَوَدَها وَ يُخَالِفُ هَوَاها فِي مَحَبَّةِ اللهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسهُ فَيَتَّبِعُ هَوَاهَا فَيَنْعَشُهُ اللهُ فَيَنْتَعِشُ... أيْ رَفَعَهُ اللهُ؛1 مؤمن كسي است كه قصد كرده، با نفسش مجاهده كند تا بر هواي نفسش غالب شود، منتها گاهي موفق مي‌شود تا كجي نفس را راست كند و گاهي نفس بر او غالب مي‌شود و او را بر زمين مي‌زند، اما چون قصد مجاهده با نفس را دارد، خدا او را بلند مي‌كند...». لذا آيت الله بهجت قدس سره مي‌فرمودند كه عزمِ جزمِ مستمر بر ترك معصيت، كافي است كه انسان را به مقصد برساند.
3. ركن ديگر، روية سلوكي ايشان اين بود كه مي‌فرمود واجباتْ انجام، و محرماتْ ترك شود. اين غير از ركن قبلي است. اين براي مقام فعل است و آن براي مقام قلب و نيت. مي‌فرمودند: شما اگر كه اين عينك را بر چشم بزنيد، مي‌بينيد كه تا آخر خط همين يك كلمه است، و گاهي مي‌فرمودند: اين به هيچ چيز نياز ندارد بلكه همه چيز به اين نياز دارد. در مورد مستحبات مي‌فرمودند: آنها را با رغبت انجام دهيد و هر وقت اِدبارِ (=بي‌رغبتي) قلب براي شما بود، مستحب را رها كنيد. گاهي مي‌فرمودند: عالماً عامداً يك بار هم گناه نكنيد.
4. ركن ديگري كه آيت الله بهجت قدس سره براي پرورش استعداد سلوك طراحي كرده بودند، عمل به معلوم مقدور بود. ايشان امور را به چند دسته تقسيم مي‌كردند: امور يا معلوم است يا مجهول. معلوم هم دو دسته است: يا مقدور و يا غير مقدور. از اين رو، بر اساس آياتي مانند «و الَّذين جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنا و اِنّ الله لَمَعَ المُحْسِنين2» و رواياتي مانند «مَنْ عَمِلَ بما عَلمْ عَلَّمه الله علم ما لا يَعْلَم3» به اين قاعده معتقد بودند كه عمل به «معلومِ مقدور»، انسان را قادر مي‌كند بر انجامِ «معلومِ غيرِ مقدور» و عالم مي‌كند به مجهول. بر اين هم خيلي تأكيد داشتند كه معلومات را -معلومي را كه مي‌تواني انجام دهي- نبايد زير پا بگذاري؛ و اين خيلي مهم است. خيلي‌ها كه پا به عرصه سلوك مي‌گذارند، تصوراتي را درست مي‌كنند كه مقدورشان نيست؛ يعني مي‌خواهند معلوم غير مقدور را بلند كنند و لذا موفق نمي‌شوند و مأيوس بر مي‌گردند و كار را رها مي‌كنند. اما عمل به معلوم مقدور، قدرت نفس را زياد مي‌كند؛ مثلاً اگر قبلاً چند ثانيه بيشتر نمي‌توانست تمركز داشته باشد، با عمل به معلومات خود تمركز بيشتري پيدا مي‌كند.
5. اصل پنجم «عمل به معلومات و ترک مشتبهات» است که ايشان از زاوية‌ ديگر امور را به سه دسته تقسيم مي‌كردند: يا معلوم است كه آن كار، درست است. در اينجا بايد آن را انجام بدهد. يا معلوم است كه صحيح نيست كه اين را هم به هيچ وجه نبايد انجام بدهد. يا اينكه مشتبه است؛ يعني معلوم نيست كه درست است يا نادرست. اينجا هم بايد احتياط كند. اين فرمايش، تكليف انسان را در تمام امور، ديدني‌ها، شنيدني‌ها، خوردني‌ها، پوشيدني‌ها و گفتني‌ها روشن مي‌كند و در هيچ زاويه‌اي سالك در نمي‌ماند.
اين رويه را هر كسي مي‌تواند رعايت كند و انجام دهد و نيازي به استاد هم ندارد. ضرورت استاد زماني است كه انسان استعداد خاص داشته باشد يا به استعداد خاص برسد، و الاّ گرفتن دستور براي اذكار، غالباً لقلقة زبان است و نتيجة آن هم بسيار كم است.

 

¨ پي‌نوشت‌ها
ــــــــــــــــــــ
1. مستدرك الوسائل، ج11، ص142، با اندكي تفاوت.
2. سوره عنكبوت: آيه 69.
3. بحار الانوار، ج75، ص189

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها