0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره یازدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

بالاتر از طي الارض
پنج شنبه 3 بهمن 1392  8:10 PM

گفتگو با شمس الله قائمي
صفحه 52 الي 55 نسخه چاپي
خلق: بسم الله الرحمن الرحيم. ضمن عرض ادب و تشكر از جنابعالي! بفرماييد مشي آيت الله العظمي بهجت قدس سره چگونه بود؟ و بيشتر به چه سفارش مي‌فرمود؟‌
آقاي قائمي: ما هر موضوعي را كه بررسي مي‌كنيم، بايد ببينيم بزرگان و ‌اولياي ما در مورد آن چه فرموده‌اند. همان مشي را پيش مي‌گيريم تا ان شاء الله به نتيجه برسيم. روش حضرت آقاي بهجت قدس سره و سفارش اكيد ايشان عمل به اين رهنمود سه وجهي بود: «بندگي خدا»، «طاعت خدا» و «ترك معصيت». قريب سي سال پيش به من فرمود: شما خيال نكنيد كه ما مي‌خواهيم مطالبي به شما بگوييم كه تا به حال به احدي گفته نشده، چنين چيزي پيش من نيست. من هم همان‌هايي را به شما مي‌گويم كه ديگران فرموده‌اند، آن هم بندگي خالصانه خدا و در يك كلمه، «تقواي حقيقي» است.
آيت الله بهجت قدس سره مي‌فرمود: كسي در حرم حضرت رضا عليه السلام براي برآورده شدن حوائجش ختمي گرفت و گويا يكي از حاجاتش درخواست «طي الارض» بوده! توفيق زيارت امام رضا عليه السلام را - در عالم رؤيا و يا مكاشفه - پيدا مي‌كند. به او مي‌فرمايند: «هر چه هست، در تقوا است».
روزي به اتفاق يكي از عباد صالح خدارحمه‌الله رفتيم خدمت حضرت آيت الله بهجت. يكي از دوستان از اين بنده صالح خدا سؤال كرد: شما «طي الارض» داريد؟ در جوابش فرمود: بالاتر از «طي الارض» دارم! پرسيد: چيست؟! فرمود: «محبت خدا» را دارم كه بالاتر از طي الارض است. آقاي بهجت نيز عاشق خدا بود. قلب نوراني‌اش مملوّ از محبت خدا بود. آن بندگي و آن تقوا، حاصلش اين مي‌شود.
بنده از ايشان خيلي كرامت ديده‌ام، اما به نظر اين حقير رو سياه، كرامتي بالاتر از اين در ايشان سراغ نداشتم كه در اين سي و چند سال آشنايي، حتي يك مكروه از اين بندة خدا نديدم. چه كرامتي بالاتر از اين؟! و ما خداي نكرده نرويم اين طرف و آن طرف. راه اصلي همان راه بندگي خداست. اذكار و چيزهاي ديگر، همه فرع تقوا هستند. اصل اين است، آنها در صورتي اثر مي‌كنند كه اين را انسان داشته باشد. اگر شما ظرفي داشته باشيد كه در آن قدري نجاست ريخته باشند، براي پاك شدن آن لازم است كه كاملاً آن را بشوييد تا ازالة نجاست شود و ظرف شما تطهير گردد. حال اگر قبل از تطهير، در داخل ظرف، گلاب بريزيد، نه تنها ظرف شما پاك نخواهد شد، بلكه گلاب را هم به نجاست آلوده كرده‌ايد. گفتن ذكر، با دل‌هاي پاك اثر بخش است، نه آلوده، و براي پاكيزه كردن دل‌ها بايد متقي شد و در زندگي تقواي الهي را پيشة خود كرد. راه اصلي ايشان اين بود و معتقد بودند كه با تقوا مي‌توان مراحل كمال را طي كرد. آقاي بهجت مي‌فرمود كه خواندن روايات وارده از حضرات معصومين عليهم السلام و عمل كردن به آنها، مثل اين است كه انسان پاي منبر رسول خدا و آقا اميرالمؤمنين عليه السلام نشسته است. عمل به اصول كافي به منزلة اين است كه پاي منبر امام صادق عليه السلام زانو زده‌اي و يا محضر امام باقر عليه السلام را درك كرده‌اي.
خلق: آيت الله بهجت از چه كسي بيشتر تأثير پذيرفته بودند؟
تا آنجا كه من خبر دارم، در اخلاق از مرحوم آيت الله آسيد علي قاضي قدس سره تأثير گرفته بود كه آقاي بهجت مي‌فرمود: تا همين اواخر با هم مرتبط بوديم. جالب است بدانيد كه چون مرحوم علامه طباطبايي قدس سره آقاي بهجت را به آقاي قاضي قدس سره معرفي كرده بودند، براي اداي وظيفة حق‌شناسي هر سال در همان روز آشنايي، به ملاقات علامه طباطبايي مي‌رفتند. روزي از ايشان سؤال كردم: طريق آسيد علي قاضي چه بوده؟ يك بار فرمود: «استغراق در ذكر». يك بار ديگر فرمود: «راه محبت به خدا». اما ظاهراً اين دو جمع‌شدني است. از قضا وقتي اين دو با هم جمع شدند، شيريني خاصي دارد. چون در وجود مبارك ايشان چنين چيزي بود، وقتي كه از خدا و حب خدا صحبت مي‌كرد، گاهي اشكش جاري مي‌شد. كأنّه اين مرد كس ديگري را جز خدا در باطن خود راه نداده است.
من خدمت ايشان عرض كردم كه بعضي‌ها مي‌گويند اين علوم مانع مي‌شوند، حتي مثلاً مي‌گويند اصول تاريكي مي‌آورد. از اين مباحث، سنگيني به انسان دست مي‌دهد. نظر شما چيست؟ فرمود: اگر مشكلي باشد، اين از خود ما است و ربطي به درس و بحث ندارد. حتي من خدمت ايشان عرض كردم كه آقا شما با قبول اين مرجعيت و اشتغال زيادي كه داريد، بحث اصول را تعطيل كنيد. فرمود: از خدا خواسته‌ام تا هستم تيمناً و تبركاً مباحثه را ترك نكنم و ملاحظه مي‌فرماييد تا دو سه روز قبل از فوتشان اين مباحثه را داشتند و اگر انسان بندة خدا شد، درس و بحثش همه براي خداست. ايشان سفارش اكيد مي‌كرد كه سعي كنيد از خدا هيچ وقت غافل نشويد. اگر كسي بخواهد از خدا غافل نشود، درس و مباحثه را چه كار كند؟ محاورات روز مره را چه كار كند؟ اشتغال به امور ديگر را چه كار كند؟ كسي كه مي‌رود پاي درس يك عالمي، بايد گوش بدهد كه آقا چه دارد مي‌گويد؟ يا اگر درس مي‌خواهد بگويد، بايستي بفهمد كه چي دارد مي‌گويد. براي من اين سؤال مطرح بود كه اينها چگونه با هم قابل جمع است؟ شيريني مطلب اينجا است. ايامي كه چشم آقا را عمل كرده بودند و مسجد تشريف نمي‌بردند، همان شب قرار شد كه بنده به ديدن ايشان بروم. هوا خيلي سرد بود. در مسير نابينايي كنار خيابان ايستاده بود. ماشين‌ها به سرعت مي‌رفتند، گفت مي‌خواهم بروم آن طرف خيابان كوچة ارك. دستش را گرفتم بردم به كوچة ارك. بعد از آن او راه خودش را رفت و من هم راه خودم را. لحظات بعد كه خدمت آقا رسيدم، عرض كردم آقا! اينكه شما قبلاً فرموديد: هيچ‌گاه از خدا غافل نشويد، حقيقتش اين است كه نمي‌شود؛ به خاطر اينكه درس، بحث و يا كارهاي ديگري مانع مي‌شود. آقا فرمود: نه، منافاتي ندارد. اينها «ذكر عملي» است؛ مثل اعمايي1 كه دستش را بگيري از آن طرف خيابان بياوري اين طرف خيابان. اينها ذكر عملي است و منافات با آنچه من گفتم، ندارد.
خُلق: فرموديد كه آيت الله بهجت با مرحوم آسيد علي آقاي قاضي تا اين اواخر هم ارتباط داشتند، ولي معروف است مدتي كه آيت الله بهجت از آسيد علي آقاي قاضي استفاده كرده‌اند، محدود بوده. كدام درست است؟
يكي از چيزهايي كه خداي تعالي به حضرت آيت الله بهجت عطا فرموده بود، اين بود كه «قدرت دستگيري» داشت؛ يعني اگر شما در حالت بيداري از ايشان سؤال داشتي و به پاسخ آن نياز مبرم داشتي، خدا اين قدرت را به او داده بود كه در عالم خواب، جواب سؤال شما را بدهد. يكي ديگر هم اينكه مي‌توانست با خيلي از بزرگان ارتباط برقرار كند. بله، خودش به من فرمود: به يكي از اساتيدم گفتم كه من هر شب، شما را دعا مي‌كنم. گفت: بله، مي‌دانم كه هر شب مرا دعا مي‌كني. او هم مثل اينكه چنين اِشرافي به شاگردش آقاي بهجت داشته است. اين قدرت را خدا به او داده بود و ايشان تا اين اواخر با بزرگان و اساتيد خودش ارتباط داشت.
خلق: بعضي از طلبه‌هاي جوان كه علاقه‌مند به معنويات هستند، وقتي مي‌بينند به برخي افراد يك مقامات معنوي داده شده كه اهل حوزه و درس و بحث نبودند، اينها تحت تأثير قرار مي‌گيرند كه براي رسيدن به مقامات شامخ معنوي لازم نيست به تحصيل علوم ديني بپردازند. خواستم ببينم كه در خصوص اين مطلب، از آيت الله بهجت رهنمودي شنيده‌ايد؟
پاسخ شما را با اين قضيه عرض مي‌كنم: با يكي از علماي معروف و مشهور - كه به رحمت خدا رفت و البته مقاماتي هم داشت - خدمت آقاي بهجت رفتيم و ايشان گفت كه آقا براي رسيدن به مقامات، تحصيل اين علوم لازم نيست و ما احتياج به اين حرف‌ها نداريم. فلاني خيلي مقامات دارد، خيلي چيزها را خدا به ايشان داده، عالم هم نيست و هيچ يك از اين درس‌ها را هم نخوانده. ايشان عجيب ناراحت شد و فرمود: اگر فلاني درس مي‌خواند، چه مي‌شد! اگر عالم بود، چه مي‌شد! مسلّماً به مراتب شامخ‌تري از معنويت نايل مي‌آمد، [هرچند ارزش انسان‌‌ها به معرف است و هدف خلقت بندگي است و هدف و معيار انساني كشف و كرامت و اعمال خارق العاده نيست] آيت الله بهجت در اين باره مي‌فرمود: «معمولاً ما وقتي اين گونه كرامت‌ها را مي‌بينيم با خود مي‌گوييم اي كاش ما هم مي‌توانستيم اين كارها را انجام دهيم و حال آنكه چنين كرامات كجا و امكان معرفت و خداشناسي كه خدا به ما داده است كجا؟! درباره اصحاب كهف خداوند مي‌فرمايد: «وَ رَبَطْنا عَلي قُلُوبِهِم إذَا قَامُوا فَقَالُوا رَبَّنَا رَبّ السَّمواتِ وَ الأرض...»2 و درباره مادر حضرت موسي مي‌فرمايد: «لَولَا أن رَبطنَا عَلَي قَلْبِها لَتَكُون مِن الْمُؤْمِنِين...»3 و در مورد حضرت يوسف: «لَولا أنْ رَءَا بُرْهَانَ رَبِّه...»4 اين نوع معرفت‌ها كجا و شرق و غرب عالم را در يك لحظه طي كردن كجا!»
در مورد آن موضوع اين را هم بايد افزود كه بين بزرگان ما، علماي عامل سعي در كتمان حالات خود داشتند و مقامات معنوي خود را ابراز نمي‌كردند، مگر در موارد لزوم. به آقا نورالدين اراكي گفتند: آقا! فلان كس فوت كرده است و مساجد و تكيه‌ها را سياه‌پوش كرده‌اند و او لحظه‌اي فكر مي‌كند و مي‌گويد: نه، فوت نكرده است. مي‌گويند: آقا اين چه حرفي است. همه آماده‌اند براي اقامة مجلس عزا، ولي ايشان باز تكرار مي‌كند كه: فلاني نمرده است! علت اصرار ايشان را سؤال مي‌كنند، در پاسخ مي‌گويد: از فرشته‌اي كه مرگ مؤمن را خبر مي‌دهد، دو بار در اين باره سؤال كردم، گفت: هنوز در قيد حيات است. بعداً كه تحقيق كردند، معلوم شد كه شايعه بوده است.
آقاي بهجت قدس سره به من فرمود: ما هفتصد سال عقب افتاده‌ايم. گفتم: چطور آقا؟ فرمود: آن وقت‌ها اگر كسي چيزي نداشت انگشت‌نما مي‌شد، ولي حالا اگر كسي چيزي داشته باشد، انگشت نما مي‌شود! قضيه برعكس شده.
خلق: مرحوم آيت الله بهجت شخص خاصي را هم مدّ نظر داشتند تا بعضي از شاگردانشان را به او ارجاع بدهند؟
يك بار در اين مورد از ايشان سؤال شد. كسي را معرفي نكردند، فرمودند: كسي هست كه خودش استاد كل است، و هم خودش كتاب دارد و هم كتابش چقدر شيرين و خوب است؛ منظورش اين بود كه خداوند عالم ما را كفايت مي‌كند و بايد به دستورهاي او و روايات اهل‌بيت عليهم السلام عمل كنيم. آن مرحوم تكيه بر اين داشت كه استاد، علم تو است. اول كسي كه به شما مي‌گويد كه مثلاً اين كار را نكن، باطن توست كه اي عزيز! تو كه مي‌داني اين كار، خلاف است، چرا مي‌خواهي مرتكب آن شوي؟ تو كه مي داني اين واجب است، پس چرا ترك مي‌كني؟
خلق: در مورد تقريب مذاهب يا حفظ وحدت بين شيعه و سني، آيا ايشان نظري داشتند؟
ايشان خيلي تأكيد مي‌فرمود كه ما با اهل سنت اگر اختلافي داريم، بايد آنها را با ادله و برهان بيان كنيم و اگر قول علماي خودشان را بيان كنيم، بهتر به مقصد مي‌رسيم، تا اينكه خداي نكرده طريق ديگري را پيش بگيريم كه منجر به اختلاف ناخوشايندي گردد. يادم مي‌آيد كه كسي در مسجد، با صداي بلند شيخين را لعن مي‌كرد. ايشان پيغام داد كه به اين آقا بگوييد اين حرف‌ها را نزند. من اطمينان ندارم از اهل‌سنت در اين مسجد نباشد.
خلق: در پايان، اگر نكتة لطيفي درباره ايشان به ياد داريد، ما را بهره‌مند فرماييد.
روزي به ايشان عرض كردم: نقل شده كه پدر شما در حال احتضار صدايي شنيده كه ايشان را برگردانيد، چون پدر محمد تقي است! پرسيدم آيا اين محمد تقي جنابعالي هستيد يا كس ديگري بوده؟ در پاسخ فرمود: برادري داشتم كه در دريا غرق شد. اسم او محمد تقي بود. بعداً كه خدا مرا به والدينم مرحمت مي‌كند، اسم برادرم را روي من مي‌گذارند. آقاي بهجت از جمله ويژگي‌هايشان اين بود كه مقامات معنوي خود را كتمان مي‌كرد و اين كار را با زيركي هر چه تمام‌تر انجام مي‌داد و به اصطلاح ردّ گم مي‌كرد. بعد مي‌فرمود: نمي‌دانم آن محمد تقي كه پدرم شنيده بود، او را برگردانيد، برادرم بوده يا من؟
خلق:‌ از اينكه وقت گران‌بهاي خود را در اختيار ما قرار داديد، متشكريم.

 

¨پي‌نوشت‌ها
ــــــــــــــــــ
1. نابينا.
2. سوره كهف: 14.
3. سوره قصص: 10.
4. سوره يوسف: 24

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها